سیاست اجتماعی در تجربه انقلاب اسلامی
دولت چیست؟ ایده کلی ما برای دولت چیست؟ ما از دولت چه میخواهیم و یا به عبارت بهتر ما چگونه دولتی میخواهیم؟ با وجود اینکه امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی برای شکلگیری دولت پس از انقلاب، ایده مشخصی داشته است، وضعیت امروز ما که موجب شده در روند دولتسازی چندان کامیاب نباشیم و تا حد نگرانکنندهای در چال هرز «عقبماندگی در عدالت» گرفتار شویم، تا اندازه زیادی به فراموشی این ایده در سطح مختلف فکری و اجتماعی و حکمرانی برمیگردد؛ ما ایده دولت انقلاب اسلام را به کلی فراموش کردهایم.
فهم این مسئله دشواری چندانی ندارد؛ کافی است در پایگاههای داده و آرشیو مقالات علمی یا در گفتارهای مختلف سیاستمداران معنای مفاهیمی را جستوجو کنیم که دولت ایدهآل جریانهای فکری و سیاسی را بازتاب میدهد. مفهومی مانند «دولت اسلامی»؛ چه معنایی دارد؟ بیشتر مبهم و کلی و اغلب ناظر به اجرای حدود و تعزیرات فقهی. حال آنکه ایده دولت انقلاب اسلامی، آنچنانکه طی چند سال پیشوپس از انقلاب از جانب امام خمینی (ره) و متفکران انقلاب اسلامی بیان، در قانون اساسی مدون و در عمل نیز طی دهه اول انقلاب تا حدود زیادی اجرا شد، بهکلی با معنای کنونی از دولت اسلامی متفاوت است.
سیمای دولت انقلاب اسلامی، با ارجاع به سه مبنای فوق، یعنی بیانات امام خمینی (ره) و متفکران انقلاب، قانون اساسی و تحقق عینی و کارکردهای دولت در صدر انقلاب، یک دولت معطوف به جامعه و حمایت از آن را پدیدار میکند. ما در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب با یک دولت رفاهی و اجتماعی مواجه هستیم. ایده دولت انقلاب اسلامی بیشک تمنای دولت اسلامی است؛ اسلامی اما نه به معنای دولت اجرای رساله عملیه یا مجری حدود و تعزیرات اسلامی، یا دولتی که کارگزاران آن مسلمانان ترازی هستند، بلکه دولت اسلامیِ انقلاب اسلامی، دولتی است که با تمام محدودیتها، به تأمین طبقات محروم و برپایی عدالت اجتماعی اولویت میدهد.
کموبیش این استدلال را شنیدهایم که امام خمینی (ره)، آنچنانکه در سال آخر تقریر میکنند، بر ایده جدال اسلام ناب – اسلام آمریکایی بسیار پافشاری میکنند. لازم است تأکید کنیم که این جدال از نظر امام خمینی (ره) یک جدال فراگیر است. براساس این تقریر هر جا نام اسلام مطرح است، این پرسش قابل طرح است که کدام اسلام؟ هم در تفسیر قیام امام حسین علیهالسلام، انتظار، امربهمعروف، قرآن و حج، هم در تفسیر انقلاب اسلامی و تاریخ آن، و هم آنجا که از دولت «اسلامی» سخن به میان میآید، این پرسش مطرح است: «کدام اسلام؟» در واقع سئوال اصلی این است که دولت اسلامی آری اما دولت کدام اسلام؟ ما کموبیش و البته بیشتر کم تا بیش، این پرسش را پرسیدهایم؛ اما اغلب در پرسشهایمان بر فرایند شکلگیری دولت اسلامی متمرکز بودهایم، نه بر کارکردهای آن.
دولت اسلامی چگونه متولد میشود؟ برخی معتقدند که مردم در تکوین دولت اسلامی نقشی ندارند یا نقششان از باب مماشات با غرب یا به خاطر نظر ولی فقیه است که فعلاً چنین نقشی برای مردم قائل است. در طرف دیگر طیف، برخی معتقدند نقش مردم فقط تکوین دولت نیست، بلکه اصول دولت را هم مردم مشخص میکنند و چیزی به نام اسلام، ضروری دولت نبوده و ربطی به دولت ندارد، بلکه یک انتخاب و ایمان شخصی است. میتوان به تفصیل در اینباره گفتوگو کرد؛ به ویژه اینکه این دو جریان تا حد زیادی زندهاند، پیشروی کردهاند و نهاد انتخابات در کشور را نیز تضعیف کردهاند. مسئله مهمتری که ما امروز باید درباره آن حرف بزنیم این است که ایده دولت چیست؟ کموبیش با «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر»، موضوع روند تکوین دولت اسلامی از نظر حقوقی مفصلبندی و تا حدی حلشده است؛ هر چند همواره از سوی دو پاد گفتمان جمهوری غیر اسلامی و مهمتر از آن اسلام منهای جمهوری ازنظر حقیقی زیر ضرب است. مسئله مهم دیگر اما اینجا است که این دولت اسلامی و یا دولت جمهوری اسلامی، پس از تکوین و تکون باید چگونه عمل کند و چه کارکردی داشته باشد؟
مهمترین کارکرد دولت از منظر امام خمینی (ره) برقراری نوعی از عدالت و رفاه اجتماعی است. شکی نیست که منبع مهم در ابعاد تجویزی ایده امام خمینی (ره) برای ترسیم ماهیت دولت اسلامی فقه است؛ اما ما به خوبی میبینیم که امام خمینی (ره) برای خلق این معنا از دولت، حتی از مرزهای متداول فقه هم عبور میکند، با برخی از بزرگترین مراجع وقت انتقادیترین مکاتبات و مباحثهها را انجام میدهد، مهمترین اختلافنظرها را با برخی از مؤثرترین فقهای شورای نگهبان خلق میکند و حتی از برخی آرا پیشین خود هم عبور میکند؛ همه اینها برای رسیدن به این نظم از عدالت و رفاه اجتماعی است. نه فقط چارچوبهای فقه، امام خمینی (ره) حتی چارچوبهای دیوانسالاری را هم برای ظهور این عدالت و رفاه اجتماعی جابهجا میکند. در اثر این جابهجایی انبوهی از نهادها برای حمایت از طبقات مستضعف و بازتوزیع ثرورت خلق میشود که کمکاریهای دولت و نامطلوبیتهای وضعیت را در زمینه عدالت و رفاه اجتماعی جبران کند. نهادهایی مانند بنیاد مستضعفان که برای اجرای برنامه گسترده بازتوزیع ثروتهای انباشتشده در طبقات بالایی رژیم پیشین ایجاد میشود؛ کمیته امداد که نقش حمایتی از طبقات مستضعف را دارد؛ جهاد سازندگی که با اهداف رفاهی، در صدد ایجاد زیرساختهای عمرانی و کشاورزی در مناطق روستایی و دور از مرکز است؛ هیئت هفت نفره زمین که هدف آن بازتوزیع زمین به مثابه یکی از منابع اصلی ثرورت است؛ بنیاد مسکن که هدف آن تبدیل مسکن از کالا به یک حق عمومی است؛ همچنین نهادهای دیگری که همگی حاصل فوران اجتماعی ایده حمایتی رفاهی انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) است.
دیگر احکام اسلام مثل امربهمعروف و نهی از منکر، نماز، حجاب، حرمت گوشت یخزده وارداتی با ذبح غیرشرعی یا احکام مطول مجازات اسلامی که بخش مهمی از فقه متداول ناظر به آن است، موضوعاتی هستند که البته برای امام خمینی (ره) و درکی که او از اسلام ارائه میدهد اهمیت دارند، اما نه آن اختلافهای فقهی را موجب میشود و نه آن نهادها و اهتمامها را میطلبد. اغلب نهادهای ناظر به چنین مواردی، مثل ستاد اقامه نماز و ستاد امربهمعروف و نهی از منکر، محصول دوره پس از جنگ هستند و بیشتر نقش نظمدهی به کارها، نیروها و وضعیت موجود را دارند.
علاقهمندان برای مطالعه ادامه این یادداشت میتوانند به صفحه 96 فصلنامه «نامه جمهور» از این لینک مراجعه کنند.