به قلم حجتالاسلام سیدعلی موسوی
شکلگیری سرمایهداری بهعنوان مکتبی مبتنی بر سودِ سرمایه، پدیدهای عمیقاً دینی و الهیاتی است. رواداریِ استثمارِ کارگر، بر اساس این الهیات، پشتوانهٔ دینی دارد. این امر تنها مبتنی بر تبیین وبر در کتاب اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری نیست. سرمایهداری همانطور که سومبارت در کتاب یهودیان و حیات اقتصاد مدرن شرح میدهد، ماهیتی یهودی دارد. ماکس وبر نیز خواسته یا ناخواسته، ماهیت یهودیزدهٔ پروتستانیِ مسیحی را در جوهرهٔ سرمایهداری تبیین میکند. شورش مارکس علیه سرمایهداری را نیز باید کاملاً مذهبی و دینی قرائت کرد. شورش مارکس در مقابل سرمایهداری بهعنوان جوهرهٔ یهودیت، شورش در مقابل دین یهود است.
با وجود ذمِ حرص و طمع در ده فرمان حضرت موسی، در الهیات کنونی یهودی، ارزشِ ذاتی متعلق به سرمایه و سود حاصل از آن است. تجارت فنیقی مبتنی بر سودِ سرمایه و رباخواری بود. با وجود تحذیرهای تورات، این امر فرهنگ کنعانی را شکل داد و در تاریخ یهود به اشکال مختلف بازتولید شد. رباخواری توسط فقهای یهودی ابتدا از غیر بنیاسرائیل مجاز بود، اما عملاً در فرهنگ یهودی میان بنیاسرائیل نیز وارد شد. همانگونه که استثمارِ کارگرانِ غیر یهودی توسط الهیاتِ طبقاتی و قومگرایِ بنیاسرائیل پشتیبانی میشد، اما روحِ استثمارگری در مناسبات داخلی بنیاسرائیل نیز وارد شد.
به خلاف سود سرمایه، ارزشمندیِ کارِ کارگر در شریعت اسلامی محل مناقشه نیست. سودِ سرمایه در صورتی در شریعت اسلامی معتبر است که در نهایت وارد فرایند کار شود. به تعبیری، سود سرمایه فیحد ذاته احترام و ارزشی ندارد. ارزش آن تنها و تنها در حاشیهٔ کار و تولیدِ واقعی شکل میگیرد. در صورتیکه تجارت و زراعات و باغداری و شرکت ضرر داشت، این مالک سرمایه است که باید ضرر را متحمل شود و حتی اصل سرمایهاش را به خطر بیندازد. سودِ تضمینشده، باطل و حرام است.
در حقیقتِ عالم نیز این سرمایه سودی نداشته و این «اضعافاً مضاعفة» سود مورد محاسبه، توهمی، باطل و حبابی در آستانهٔ ترکیدن در یک بحران اقتصادی است. این حبابِ توهمیِ بحرانساز، خود مهمترین مانع رشد حقیقی و بهرهوریِ واقعی بنگاههای اقتصادیِ تولیدی و خدماتی است. از همینرو، در شریعت اسلامی، ارزشِ ذاتی متعلق به کار است، نه سود سرمایه. این سودِ سرمایه است که تابعی از کار کارگر است، نه برعکس. این سرمایه است که باید در خدمت کارگر قرار گیرد، نه برعکس. اگر بخواهد دوگانهای میان سود سرمایه و کار کارگر شکل بگیرد، خداوند متعال مدافع کارِ کارگر است، نه سود سرمایه.
تمثیل قرآنی در آیهٔ ۲۷۵ سورهٔ بقره، مورد تصرفات رباخواران، جنونی سحرآمیز و شیطانی است. رفتارهای این عده برخلاف تصورات مکتب سرمایهداری، ترجیحاتِ عاقلانه نیست، بلکه رفتارهای این جماعت همچون دیوانگانی مسحور است. انحصار سرمایه در دست این جماعتِ مجنونِ مسحور، مساوی با گسستن شالودهٔ بنیادینِ زیست اجتماعی انسان است. سرمایه عامل قوامِ حیات اقتصادی جامعه است و نباید در دست سفیهان و مجانین قرار بگیرد. سنت خداوند بر آن است که ربا را نابود کند و صدقات را فزونی بخشد. نابودیِ ربا بر اساس سنت و قوانین واقعیِ عالم است. سودِ مورد محاسبهٔ قطعیِ سرمایه، توهمی دروغین است.
قوامِ اقتصاد سرمایهداری بر سود سرمایه است. لیبرالیسم نیز برای روتوشِ دیکتاتوریِ سرمایهداری، بر محوریت «بازار سرمایه» تأکید میکند. همانگونه که قرآن، دلیلِ جنونِ سحرآمیزِ رباخواران را اعتقاد ایشان به همگونیِ بازار خرید و فروش با سود سرمایه دانسته است، سحرانگیزیِ این اعتقادِ شیطانیِ جنونآمیز، به دلیلِ سیریناپذیریِ آن در خلق اعتبارهای پوچ و باطل است. این سیریناپذیری، امروزه توسط ساختاری بهعنوان بانک پشتیبانی میشود. اگر در دنیای سرمایهداری کلاسیک، رباخواری محدودیت در نقدینگی داشت و باطل بودن حوالههای بیپشتوانهاش به سرعت با ورشکستگی فاش میشد، امروزه همان حوالهها تبدیل به نقد رایج شده است.
خداوند، قوانین دنیا را به گونهای قرار داده که برای باطل، جولان و تحرک است، اما دولت پایدار و مستقر نهایی از آنِ حق است. ورود خداوند متعال به این معرکه تا جایی است که حتی اصلِ سرمایه را در صورت دست برنداشتن از سود سرمایه تهدید میکند. تهدید خداوند، تنها تهدید به قانون مصادرهٔ سرمایه نیست، بلکه بیش از این است. فهم عمومی از این آیه نیز برای مخاطب آن واضح است. احساس مستضعفین در این ادبیات، تنها این نیست که خداوند تنها بخشندهٔ صدقات است، بلکه او در جنگ علیه سرمایهداران سودپرست و رباخوار، همراهِ مستضعفین است.
کوهِ ثروت، تنها با نابودی کوخهای مستضعفین و استثمارِ کارگرانِ مستضعف بنا میشود. مستضعف بهمعنای طبقهٔ فقرا و مستمندان نیست؛ طبقهٔ مستضعف، طبقهای است که به ضعف کشیده شده است. این تعبیر حتی شامل طبقهٔ متوسط نیز میشود. البته باید توجه داشت که مستکبرین در درجهٔ اول، صاحبان کارخانهها نیستند، بلکه صاحبان بانکها هستند. چه بسیار صاحبان بنگاههای تولیدی و خدماتی و تجاری که مشغول تولید و خدمت حقیقیاند. البته این تنها برخی از صاحبانِ کارگاهها و کارخانهها و بنگاهها هستند. امروزه، بخش قابلتوجهی از صاحبان بنگاههای بزرگ اقتصادی در پشت صحنه، مشغول سفتهبازی در بورس و بانک هستند.
سنت تکوینیِ الهی و ارادهٔ غیبیِ او بر این است که مستضعفین را محور رهبری اجتماعی قرار دهد و مالکیتهای روی زمین را به آنان به ارث رساند. در دوگانهٔ استثمارِ کارگر بر محور سودِ سرمایه یا حمایت از مستضعفین، جانبداریِ خداوند واضح است. این جانبداریِ واضحِ خداوند متعال از قشر مستضعف در مقابل قشر استثمارگر، جلوهٔ حقیقیِ خدای مستضعفین فیالارض است. برخلاف ادبیات یهودی که همچون فرعون، ثروتمندی را نشان از عنایت الهی و نظریافتگیِ خاص از حضرت حق میدانند، خداوند متعال همواره خود را در کنار مستضعفین توصیف کرده و در مقابل ملأ و مترفین و مستکبرین و اغنیاء قرار میگیرد.
خداوند سرمایهداری است که در حال کسب سود خود از کار بندگانش است یا کارگری که محصول دسترنج خود را در عالم به نمایش گذاشته است؟ این الهیات معنایی عمیقتر را میسازد. خداوند مالک آسمان و زمین است. او غنی و ثروتمندی بینیاز است که همهٔ عالم در حال ستایش او است اما این مالکیت را با سود خودبهخودی سرمایهاش به دست نیاورده است. شش روز کار میکند تا آسمان و زمین و آنچه در بین این دو است را خلق کند.
او حتی بعد از خلقت این عالم از پای نمینشیند. او همچون ساعتساز لاهوتی عالم را کوک نکرده و آسوده در کناری ننشسته تا عالم خود مشغول کار خود باشد. این تصویر مکانیک نیوتنی عقبهای از جنس الهیات یهودی دارد. حرص و طمع و خست یهودی ریشه در تصویر این قوم از خداوند متعال دارد. استنتاج خدای سودجو و طماع و خسیس از ساعت ساز لاهوتی نقش ذاتی به سود سرمایه میدهد. خدایی که در کناری نشسته و از سود سرمایهاش بهره میبرد توجیه گر سرمایهداری یهودی و نسخه پروتستان مسیحیت است که با سرمایه خود خدایی میکند.
اما خدای قرآن کریم پس از پایان کار شش روزهاش در خلقت عالم بلافاصله به مدیریت و اداره عالم اقدام میکند. «ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ» فرمانروایی آسمان و زمین در دست اوست «لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» اما او فرمانروایی نیست که تنها بر تخت سلطنتش تکیه زده باشد و امور را به زیردستانش ارجاع دهد بلکه کاملاً برعکس این امورات عالم است که به او ارجاع میشود «وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» هر آنچه در آسمان و زمین است از او درخواست دارند «یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» از این رو هر لحظه و روز مشغول کاری است «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ».
در این الهیات اولاً وجود معنایی ایستا ندارد. وجود معنایی از جنس کار پیدا میکند؛ چرا که خود کار جلوه حق تعالی است. این نوع هستیشناسی معنایی خاص به فهم ما از نحوه وجود عالم میدهد. کار مثل جلوه حق تعالی میماند که در تمام موجودات سرایت کرده است. همه موجودات، کار در آنها هست و با کار درست شدهاند.» این نگاه هستیشناختی عرفانی به جایی میرسد که نه فقط هویت تجزیهای انسان را کار میشمارد بلکه کل هستی نهایی انسان را نیز در نهایت کار میداند: ذرات وجودی که انسان را و دیگر حیوانات را به اراده الله تعالی موجود میکنند کارگرند و انسان کار است.»
این تلقی از هستی عالم را ذاتی که گاه ساکن است و گاه متحرک نمیشمارد. در این نگاه حکمی و عرفانی عالم چیزی جز حرکت نیست. این امر جدای از عرفان در مبانی حرکت جوهری ملاصدرا تبیین شده است. امام خمینی (ره) پا را از این نیز فراتر میگذارد و در مقابل تلقی مکانیکی مدرن میایستد. در این تلقی کارگران پدیدههایی ماشینی هستند که تنها نیازمند حرکت رباتیک آنها هستیم. در این تلقی کارگر فاقد عقلانیت است. در این تفکر غرب مدرن به کمک خدای ساعتساز میآید. خدای ساعتساز تنها عقلانیت را پیش از خلقت عالم در مقام طراحی ماشین میپذیرفت.
در نگاه سیستمی مدیر در حال مدیریت سیستم و ماشین است اما خود اجزای در حال کار فاقد عقلانیت هستند. در نگاه الهیات عرفانی کار ذاتاً ماهیتی عقلانی دارد. همه ذرات وجود کارگرند حتی ذرات اتمی که در این عالم طبیعت هست اینها کارگر هستند با هوشیاری همه ذرات عالم فعالند و هوشیارند لکن ما گمان میکنیم که هوشیار نیستند. ایشان در نهایت حرف آخر را میزند: حق تعالی کارگر است. این بیان خلاصه تمامی سخنانی بود که در الهیات عرفانی امام خمینی (ره) گذشت.
اگر بگویی «خدا کارگر است نه بهرهکش از سود سرمایه» به این معنا است که سنت خداوند در عالم که به شکل قوانین هستی درآمده نیز این گونه است. عالم خدایی است. در این الهیات عرفانی انسان خود جوهره الهی دارد و شریعت راه فطری انسان است برای رسیدن به قله کمال الهی و خدایی شدن. خدا در دست پینه بسته کارگر و عرق پیشانی او حضور متعالی دارد در حالی که سود و طمع سرمایهدار ماهیتی عدمی دارد و توهمی بیش نیست. باطلی است که جلوهنمایی دروغین و ریاکارانه میکند.
کمبود نقدینگی مهمترین عامل پذیرش دیکتاتوری سرمایهداری است. این دیکتاتوری به شکل قانونی اجازه دزدی عمومی از جیب همه مردم را به بانکداران میدهد. نقدینگی عظیمی که توسط بانکهای عامل بر اساس ضریب فزاینده تولید میشود، در شبکه انحصاری سرمایهداران بانکدار یا مرتبط با بانکها توزیع میگردد. این نقدینگی عظیم عموماً وارد تولید نمیشود. اگر این نقدینگی وارد تولید میشد، افزایش نقدینگی با افزایش تولید موازنه میگشت و حتی با افزایش بهرهوری میتوانست قیمتها را نیز کاهش دهد؛ اما اینچنین نیست.
این نقدینگی عظیم وارد سفتهبازی و دلالیهای چندلایه از بازار ارز و طلا تا بازار مستغلات میشود و سطح عمومی قیمتها را بالاتر و بالاتر میبرد. بنگاههای تولیدی برای برخی سرمایهداران ابزار توجیه استفاده از معافیتها و رانتهای مضاعف است. از ارز ترجیحی تا وامهای کلان و معافیتهای بیحساب همه و همه با این ابزار تولیدی توجیه میشود. این بنگاهها با وجود فرورفتن تا خرخره در سودهای مضاعف آنگاه که به افزایش دستمزد کارگر میرسد سخن از ناکارآمدی بنگاهها و ورشکستگی آن میآورند. کارگری که توان مالی نداشته باشد امکان خرید ندارد و از این رو چرخه رکود بازار واقعی را زمین خواهد زد.
راه حل اساسی جهش تولید و پیشرفت و بهرهوری و فراوانی، مشارکت حقیقی تودههای مردم در تولید است. این امر نیز نیازمند سرمایه است. منابع گسترده سرمایه در بانکها اگر در اختیار تودهها قرار گیرد، مسئله بهرهوری نیز حل خواهد شد. هر انسان یک صاحب سرمایه و کار خواهد بود. از این رو در شریعت اسلامی اجیر شدن و کارگری دیگری کراهت دارد. اصل این است که انسان برای خود کار کند. وحدت و همبستگی در چنین فضایی بر اساس تعاون است. این زیرساخت اقتصادی معنایی عمیق و وسیع از جمهوریت و حکومت مردم را فراهم خواهد ساخت.
- ادامه یادداشت را در شماره ۹ فصلنامه نامهجمهور بخوانید.
نحوه تهیه نامه جمهور
لطفاً مبلغ ۲۵۰,۰۰۰ تومان بهعلاوه ۵۰,۰۰۰ تومان هزینه ارسال را به شماره کارت زیر واریز کنید:
شماره کارت:
۶۰۳۷-۹۹۷۵-۹۹۶۹-۴۹۳۳
به نام: پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم
پس از واریز، رسید واریز را به همراه آدرس پستی و شماره همراه خود به شماره ۰۹۰۱۶۸۵۵۲۹۰ یا به آیدی @Jomhour_admin ارسال نمایید.