مکتب امام محتوا و مفاد گفتمانی
ذیل این سرفصل توضیحی در باب ابعاد محتوای گفتمانی که پژوهشکده بایستی بر روی آنها متمرکز شود، می آید. توضیح این ابعاد به جهت نشان دادن غنای اولیۀ دیدگاه اعمال شده در تعریف این مأموریّت است. بدون تردید با یک ورود غنی می توان مرجعی اجتماعی برای پیگیری مکتب امام درست کرد. هرچند گام اول کارهای پژوهشی مربوط به مکتب امام، تأمین محتوای گفتمانی است که بسیار سهل تر از «ویرایش دانش» است.
مقصود از مکتب امام
مراد از مکتب تئوری کلی، یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی در آن کمال انسان و جامعۀ انسانی و تأمین سعادت همگانی است. در یک مکتب باید خطوط اصلی و روشها، بایدها و نبایدها، خوبها و بدها، هدف ها و وسیله ها، نیازها، دردها و درمانها، مسؤولیت ها و تکلیف ها مشخص شده باشد و منبع الهام تکلیف ها و مسؤولیت ها برای همۀ افراد باشد.[1]
هر مکتبی مبتنی بر یک فلسفۀ زندگی است. نوع برداشت و طرز تفكرى كه يك مكتب درباره جهان و هستى عرضه مى دارد، زيرساز و تكيه گاه فكرى آن مكتب به شمار مى رود. باید افزود در واقع هر انسانی فطرتاً نیازمند آن است که به او فلسفه اى اعطا شود كه قادر باشد به او دلبستگى به حقايقى ماوراى فرد و منافع فرد بدهد.
هر مکتبی لاجرم به تحلیل حوادث خرد و کلان حیات بشری می پردازد ولی این تحلیل نیز از آن دیدگاه زیربنایی متأثر است.
«هر مكتب اجتماعى على القاعده درباره علل تعالى و ترقى اجتماعها و علل انحطاط و انهدام آنها نظر مى دهد. طرز اظهارنظر يك مكتب درباره اين مطلب كه چه چيزهايى را عامل اساسى ترقى و يا عامل اساسى انحطاط مى داند، بيانگر اين جهت است كه با چه ديدى به جامعه و تاريخ و جنبشهاى تكاملى و سيرهاى نزولى مى نگرد.» (مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، جامعه و تاريخ، ج 2، ص500)
امام در میان اسلام شناسان در شمار کسانی است که نوع نگاه اسلامی او به جهان هستی، خداوند این عالم، انسان و جامعه و تاریخ و ... معمولاً دیریاب، بلند و باشکوه است. نگاه او توحیدی است و در حالی که هر اسلام شناسی تلاش دارد نگاهی توحیدی داشته باشد، توحید او سخت گیرانه، نافذ و حداکثری است.
از نظر حضرت امام حماسی ترین سخن عالم «الله اکبر» است و از دل «الله اکبر» او غیرت عالم سوز انقلابی بیرون می زند و او را با هر استکبار و انانیت، طاغوت و انداد بی مقدار الهی به درشتی وامی دارد.
فهم اسلامی امام دربارۀ غایات و مقاصد و سعادتهای بشری ویژه است. او سعادت بشر را در «بلندای انسان کامل» ترسیم می کند و انسان کامل را خلیفۀ خدا و سایۀ او و واجد همۀ کمالات او ولی عبد و مملوک و مطیع بزرگ خدا می شمارد.
امام برای انقلابی بودن لازم می بیند که در افق انسان کامل تنفس نماید. اساساً پس از بازگشت از افق متعالی «انسان» است که دست آوردها و حیات بشری را نیازمند دگرگونی و انقلاب می بیند. او انقلابی است ولی به این معنا نه معانی سست، سطحی و موهوم مارکسیستی یا لیبرالیستی. به همین جهت به زیارت جامعه و ذکر و یاد پیامبران و اهل بیت علیهم السلام ملتزم است و محبت به انسانهای کامل را برای هر انقلابی مسلمان و الهی ضرورت روشنی می بیند. او حضرات اهل بیت علیهم السلام را مفسر انسانیت انسان و مایۀ یک حسرت و خواهش بزرگ و موجد شراره های عزتی استکبارسوز می داند و یاد آنها را مایۀ اصالت یک حرکت انقلابی می خواند.
اسلام ناب
مکتب امام همان اسلام ناب است. مکتب امام متعین تر از اسلام ناب است. نظر به مکتب امام ما رادر تفسیر اسلام ناب سریعتر و کم خطاتر و عمیقتر میکند.
همان طور که رهبر معظم انقلاب حفظه الله تبلیغ را تیزتر از عنوان اسلام، متمرکز روی انقلاب اسلامی خواسته اند ما هم باید صریحاً اسلام ناب را با قرائت امام خمینی همراه کنیم و مراقب باشیم تا «ناب اندیشی» خود را در کوچه پس کوچه های کند تأملات حرفه ای معطل نکند.
سه چهرۀ اجتماعی مکتب امام
مکتب امام همچنانکه یک توده معرفتی گسترده، منسجم و مفصل است که نظام معرفتی دارد از سه چهره اجتماعی اندیشه، میدان و فرمان برخوردار است:
گزاره ساده ای نیست.
از یک سو «انقلاب اسلامی ایران» ولیده مکتب امام است و از سوی دیگر پدیده عینی انقلاب اسلامی مفسر مکتب امام است و خودش منبع معرفتی مهمی محسوب میشود.
پیکره انقلاب اسلامی یک منبع معرفتی حساب میشود. انقلاب اسلامی هم درگاهی برای جذب عقلانیت انقلابی بوده است و هم سامانه ای برای آفرینش عقلانیت انقلابی.
پدیده عینی یعنی انقلاب اسلامی را باید اولا از منظر مکتب امام توصیف کرد. انقلاب اسلامی را کلی و خارج از مرزهای ایران باید دید. انقلاب ابعاد مختلف فرهنگی و عبادی و اقتصادی و سیاسی و امنیتی و ... دارد. باید جامع دیده شود.
مکتب امام اکنون در قالب یک پدیده کاملا پویا به نام سکان رهبری شناخته میشود و سکان رهبری مفسر این مرکز است. سکان رهبری یکی از بهترین نقاط فهم و استنباط نخبگانی و مردم گرا و جامع نگر و واقع گرا از مکتب امام است. به عبارت دیگر مکتب امام قیّمی دارد به نام «ولی فقیه» که اگر به تحقق این مکتب در راقی ترین تقریر و کامل ترین صورت می اندیشیم تازه در افق ایشان وارد شده ایم و لازم است از تحلیل ها، طرح ها و عملکرد ایشان با خبر شویم.
پنج رویکرد مادر مکتب امام
چهره معرفتی مکتب امام از 5 رویکرد مادر یعنی توحیدی، تربیتی، فرهنگی، تمدنی، حکومتی برخوردار است:
لایه های نظری چهرۀ معرفتی مکتب امام
همچنین چهره معرفتی مکتب امام سه لایه نظری دارد: اندیشه توحیدی، اندیشه اجتماعی و اندیشه راهبردی؛
مکتب امام در برش تاریخی
مکتب امام در برش تاریخی و تکوینی نیز از سه مقطع برخوردار است : 1عقبۀ تاریخی (آبشخور بستر نظری نشو نمای مکتب امام)/ 2مدرسۀ اختصاصی امام خمینی / 3دامنۀ مدرسۀ امام (پسامکتب امام)
عقبه تاریخی
مکتب امام برآمده از حوزه است که بستر نظری رویش آن است. این بستر نظری هم تاریخی و هم معاصر بوده است. بستر نظری تاریخی، همان معارف مرسوم و نامرسوم حوزه است : فقه و تفسیر و کلام و فلسفه و عرفان و ...
بستر نظری معاصر نیز مدرسۀ معرفتی آیت الله شاه آبادی و امثال ایشان است. این مدرسه اگر دیده نشود اشراف بر بیانات امام به خوبی حاصل نمی شود.
مدرسۀ اختصاصی امام خمینی
امام افزوده های خاص خود را دارد. لازم است قدرت روایت این سرمایه را به خوبی پیدا کنیم. نوآوردهای اصولی، فقهی، فلسفی، عرفانی و نوآوردهای دیگر؟
اما شاگردان نزدیک امام نیز بر این مکتب می افزوده اند. این شاگردان از دیگران هم تغذیه می کردند ولی تاحدودی چارچوب نظری امام را بسط می دادند. امثال مطهری، منتظری، بهشتی، مفتح، باهنر و ... در این شمارند. این شاگردان جزء نخبگان جامعۀ حوزوی آن روز بودند، هم مباحث فکری را از امام استفاده کرده بودند و هم مباحث اجتماعی را. خود امام می گوید من در نجف بحثهای اجتماعی مطرح می کردم و طلبه ها چشمهایشان گرد می شد، می گفتم من در حوزه شاگردانی دارم که این حرفها برایشان معمولی شده است.
دامنه مدرسۀ امام
دسته ای از نخبگان حوزوی و غیرحوزوی پس از پیروزی انقلاب از مکتب علمی و عملی ایشان استفاده کردند و خود را به جهان معنایی او کشیدند. این طائفه بیشتر از معارف نهایی امام یا مکتب سیاسی امام تغذیه کرده اند و تغذیۀ دومشان از یک تجربۀ انفجاری به نام انقلاب اسلامی بوده است، جنگ ظالمانۀ هشت ساله را چشیده اند، افق فکریشان به سمت افق تمدنی کشیده است، دغدغه های حکمرانی و مملکت داری در ایشان جدی است، حملات فکری پس از انقلاب را دفع کرده اند و عملاً گونۀ خاصی از فهم مکتب امام را پدید آورده اند.
تطبیق بر وضعیت فعلی
در وضعیت فعلی
بنده نماینده پیگیری تولید محتوا در هر سه لایه اندیشه توحیدی، اندیشه اجتماعی و اندیشه راهبردی با محوریت خوانش ح.فلاح از مکتب امام هستم. همچنین ورودهایی برای تولید محتوا در ضلع میدان و فرمان داشته باشیم.
مرکز گفتمان توحید نماینده پیگیری لایه اندیشه توحیدی(هم تولید محتوا و هم گفتمانسازی) است.(ضلع اندیشه از مثلثت شناخت و آگاهی)
کارگره سیره رهبران انقلاب یعنی برادر طلایی و پژوهشگران شان نماینده پیگیری ضلع فرمان می باشد.
برادر افراز مسئول تدارک زیرساخت سامانه گفتمان سازی می باشد؛ همچنین ورودهای اقتضائی که مورد مطالبه می باشد.
برای بنده مختصات کارگروه برادر نامخواه مشخص نیست که چه چیزی را دنبال میکنند. فلذا نمیتوانم دقیق بحث تطبیقی آن را عرض کنم.
---------------------------------------------------------
پینوشت:
[1]. مجموعه آثاراستاد شهيد مطهرى، انسان و ايمان، ج2، ص57