در یک دهه اخیر، عربستان سعودی چهرهای متناقض از خود به نمایش گذاشته است؛ چهرهای که در داخل مرزهایش با شدت هر چه تمامتر روند سکولاریزهکردن جامعه، گسترش مصرفگرایی فرهنگی و تسهیل اشکال آشکار فساد اجتماعی را دنبال میکند، و در عرصه خارجی همچنان یکی از محورهای اصلی تغذیه فکری و مالی جریانهای تکفیری و تروریستی در منطقه باقی مانده است. این تناقض نه تصادفی است، بلکه بخشی از راهبرد بقای دودمانی سعودی در نظم جهانی جدید به شمار میرود که نوعی تلفیق کنترل اجتماعی در داخل و نفوذ ژئوپلیتیکی در خارج را هدف گرفته است که به بررسی این مساله خواهیم پرداخت.
سیاست داخلی: سکولاریسمِ کنترلشده و انحلال هویت دینی
در داخل کشور، سیاستهای محمد بن سلمان نقاب از واقعیت آل سعود برداشته و تحت عنوان «ویژن ۲۰۳۰» بهسوی جایگزینی شریعت با مدیریت اقتصادی و فرهنگی سکولار پیش میرود. شواهد عملی این روند شامل موارد زیر است:
1-گسترش مراکز تفریحی و کنسرتها: از سال ۲۰۱۷ به بعد، برگزاری جشنوارههای موسیقی و حضور چهرههای غربی در ریاض و جده به اقدامی روزمره بدل شده است.
2-آزادسازی روابط اجتماعی: مقررات مربوط به حجاب، اختلاط مرد و زن در اماکن عمومی، و محدودیتهای شرعی در رسانهها بهشکل بنیادین لغو شده است.
3- ساخت شهر نئوم: پروژه شهری نئوم بهعنوان نمونه نمادین سکولاریسم معرفی میشود؛ جایی که قوانین اجتماعی سنتی عملاً کنار گذاشته شدهاند.
4- بازتعریف نهاد دین: نقش نهاد وهابی در سیاست رسمی عربستان بهشدت تضعیف شده و مفتیان سنتی عملاً از قدرت کنار گذاشته شدهاند، درحالیکه ساختار جدید فرهنگی تحت کنترل شخص ولیعهد و شرکت رسانهای MBS Group قرار دارد.
این تحولات، از نظر راهبردی در جهت تغییر تصویر بیرونی عربستان و کسب مشروعیت نزد غرب انجام میشود؛ اما در عمق خود، منجر به گسترش فساد، بیاخلاقی رسانهای و فروریختن بنیان هویت اسلامی جامعه شده است. ناظران دینی عرب و حتی برخی علمای اهل سنت خارج از عربستان، آن را «شکستن دیوار دیانت و جایگزینی آن با ولنگاری فرهنگی» توصیف میکنند، امری که ریشه در فرهنگ آل سعود داشته واکنون بروز بیرونی پیدا کرده است.
سیاست خارجی: استمرار تغذیه جریان تکفیری و تروریستی
در مقابل این سکولاریسم داخلی، رفتار خارجی عربستان تقریباً مسیر عکس را طی میکند. در منطقه، ریاض همچنان یکی از منابع اصلی فکری و مالی گروههای تروریستی– تکفیری باقی مانده است:
1- حمایت از شبکههای وهابی_تکفیری در جنوب یمن، سوریه و آفریقا: گزارشهای رسمی سازمان ملل و مؤسسات امنیتی غربی طی سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۴ نشان میدهند که کمکهای غیرمستقیم نهادهای خیریه عربستان به گروههای شبهنظامی تکفیری ادامه داشته است.
2- هدایت فکری توسط مراکز دینی خاص: مدارس مذهبی عربستان در پاکستان، سومالی و سودان همچنان حامل آموزههای وهابی هستند و بر تربیت حلقههای تروریستی نسل جدید تأثیر میگذارند.
3- دخالت نیابتی سیاسی در بحرانهای منطقهای: عربستان در رقابت با ایران، از ساختار فکری تکفیر و دشمنسازی مذهبی برای حفظ محور تابع خود در اردن، مصر و خلیج فارس استفاده میکند.
به این ترتیب، عربستان در حالی مدعی نوسازی و تساهل فرهنگی در داخل است که در سطح ژئوپلیتیکی تغذیه ایدئولوژی افراطی را به مثابه ابزار نفوذ منطقهای ادامه میدهد؛ سیاستی که به نوعی «دوگانگی مقصود» تعبیر میشود: غرب را با چهره سکولار و پیشرفته جذب میکند و جهان اسلام را با ایدئولوژی تکفیری و فرقهای کنترل مینماید.
تحلیل راهبردی
از منظر تحلیل راهبردی، این دوگانگی ظاهراً تناقضآمیز اما در واقع همافزا است.
در داخل، دولت با سکولارسازی شدید و حذف استقلال دینی، امکان شورش فکری علیه نظام سعودی را از بین میبرد.
در خارج، با حمایت از گروههای تکفیری، بحرانهای دائم منطقهای را زنده نگه میدارد که هم بهانه حضور امنیتی غرب را فراهم میآورند و هم موازنه قدرت را علیه محور مقاومت حفظ میکنند.
لذا سیاست عربستان امروز در راستای پیروی از سیاستهای آمریکا در منطقه ترکیبی از فساد فرهنگی داخلی و افراطگرایی خارجی است: در داخل، ترویج زندگی غربزده و حذف مظاهر دین برای کسب رضایت غرب؛ و در خارج، صدور خشونت دینی برای حفظ نفوذ و تضعیف رقبای اسلامی. این راهبرد دوگانه ابزاری برای تداوم سلطه در عصری است که مشروعیت سنتی سعودی رو به زوال رفته است.
در نتیجه، عربستان خود را بهعنوان میانجی بین غرب سکولار و اسلام سیاسی خشن جا زده است؛ دو وجهی که هر دو در نهایت بقای خاندان سعودی را تضمین میکنند.