پاسخ تفصیلی: امام(علیه السلام) به سوى کوفه پیش مى رفت تا فرزدق، شاعر معروف را دید، فرزدق سلام کرد و گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى با آن که آنان پسر عمویت ـ مسلم بن عقیلـ و پیروانش را کشتند؟» اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود: «رَحِمَ اللهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صارَ اِلى رَوْحِ اللهِ وَ رَیْحانِهِ وَ جَنَّتِهِ وَ رِضْوانِهِ، اَلاَ اِنَّهُ قَدْ قَضَى ما عَلَیْهِ وَ بَقِىَ ما عَلَیْنا»؛ (خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشتو رضوان خداوند رهسپار شد، بدانید او به تکلیفخویش عمل کرد و هنوز تکلیفما باقى مانده است). سپس این اشعار را ایراد فرمود: «فَاِنْ تَکُنِ الدُّنْیا تُعَدُّ نَفیسَهً *** فَدارُ ثَوابِ اللّهِ اَعْلى وَ اَنْبَلُ وَ اِنْ تَکُنِ الاَبْدانُ لِلْمُوتِ اُنْشِاَتْ *** فَقَتْلُ امْرِىء بِالسَّیْفِ فِی اللّهِ اَفْضَلُ وَ اِنْ تَکُنِ الاَرْزاقُ قِسْماً مُقَدَّراً *** فَقِلَّهُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِی الرِّزْقِ اَجْمَلُ وَ اِنْ تَکُنِ الاَمْوالُ لِلتَّرْکِ جَمْعُها *** فَما بالُ مَتْرُوک بِهِ الْحُرُّ یَبْخَلُ» (اگر [لذّات] دنیوى با ارزش به شمار آید، سراى پاداشِ الهى [بهشت] از آن برتر و ارزشمندتر است و اگر بدن ها براى مرگ آفریده شده، شهادت در زیر ضربات شمشیر در راه خدابهتر است و اگر روزى ها به تقدیر الهى تقسیم شده، حریص نبودن در طلب روزى زیباتر است و اگر اموال و دارایى براى واگذاشتن جمع آورى مى شود، چرا آزادمردان [در بذل و بخشش آن] بخل بورزند؟)(1) ابن شهر آشوب در کتاب مناقب این جمله را نیز در ذیل این سخن نقل کرده است: عَلَیْکُمْ سَلامُ اللّهِ یا آلَ اَحْمَدَ *** فَاِنِّی اَرانِی عَنْکُمْ سَوْفَ اَرْحَلُ سلام خداوند بر شما اى آل احمد! من مى بینم به زودى از میان شما کوچ خواهم کرد.(2) و «اربلى» مولّف «کشف الغمّه» بر آن اشعار افزوده است: «وَ اِنْ کانَتِ الاَفْعالُ یَوْماً لاَهْلِها *** کَمالا فَحُسْنُ الْخُلْقِ اَبْهى وَ اَکْمَلُ» (اگر کردار آدمى روزى مایه کمال اوست پس اخلاقنیکو، زیباتر و کاملتر است).(3) در روایتى آمده است که امام به دختر مسلم بن عقیلرو کرد و فرمود: «یا ابْنَتِی، اَنَا اَبُوکِ وَ بَناتِی اَخَواتُکِ»؛ (دخترم! من به جاى پدرت و دخترانم به جاى خواهران تو هستند!).(4) طبق نقل دیگری هنگامى که امام(علیه السلام) به منزلگاه «زباله»(5) رسید، خبرشهادت برادر رضاعى اش ـ عبدالله بن یقطر(علاوه بر شهادت مسلم و هانى) ـ را شنید، نوشته ایى را بیرون آورد و براى مردم خواند: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَمّا بَعْدُ؛ فَقَدْ اَتانا خَبَرٌ فَضیعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقیل وَ هانِی بْنِ عُرْوَهَ وَ عَبْدُاللّهِ بْنِ یَقْطُرَ، وَ قَدْ خَذَلَتْنا شیعَتُنا، فَمَنْ اَحَبَّ مِنْکُمُ الاِنْصِرافَ فَلْیَنْصَرِفْ، لَیْسِ عَلَیْهِ مِنّا ذِمامٌ»؛ (به نام خداوند بخشنده مهربان، امّا بعد! خبرناگوار شهادت مسلم بن عقیلو هانى بن عروه و عبدالله بن یقطربه ما رسید، شیعیان ما از یارى مان دست کشیدند، پس هر کس از شما بخواهد برگردد مى تواند. هیچ بیعتى از ما بر عهده او نیست). به دنبال این سخنان، مردم از چپ و راست از اطراف امام پراکنده شدند، تنها همان عدّه از یاران آن حضرت که از مدینه با او همراه بودند، باقى ماندند. این سخن را بدان جهت فرمود که عدّه اى فکر مى کردند امام(علیه السلام) به شهرى وارد مى شود که مردم آن سامان همه مطیع فرمان او هستند و امام زمام حکومت را به دست خواهد گرفت و آنها بهرهمادّى خواهند برد! ولى هنگامى که دیدند مردم بى وفاى کوفه دست از یارى امام کشیدند و قاعدتاً راهى جز شهادت براى امام و یارانش نیست از گرد آن حضرت پراکنده شدند.(6)(7)
پی نوشت: (1). تاریخ ابن عساکر (شرح حال امام حسین(علیه السلام))، ص 163 و بحارالانوار، ج 44، ص 374. (2). مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 103-104. (3). کشف الغمّة، ج 2، ص 28. (4). مثیرالاحزان، ص 45. (5). زباله، منزلگاهى است معروف، در مسیر کوفه به مکّه، نزدیک منزل ثعلبیّه. (6). تاریخ طبرى، ج 4، ص 300-301؛ ارشاد مفید، ص 424 و بحارالانوار، ج 44، ص 374 (با مختصر تفاوت). (7). گرد آوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص 362.