به قرائن تاریخی و حتی شواهد قرآنی، دو امپراتوری ایران و روم طی قرنها با یکدیگر جنگیدند تا مرزهای خود را بهسوی سرزمین یکدیگر، گسترش دهند. این کشمکشها چیزی جز مرگ و تباهی و شکست برای طرفین نداشت و درنهایت، ضعف این دو تمدن و پادشاهی، زمینهای را فراهم ساخت که مسلمانان، پس از پیامبر، در قالب لشکریان عربی، به دل هردو تمدن بتازند و هر دو را از صحنه خارج سازند. ولایت ایرانی پس از اسلام و عثمانی (اوتمانی) درواقع حکومتهای جانشین ایران باستان و روم شرقی بودند تا اینکه صفویه در ایران به قدرت رسید و تا حدی اینسوی مرز به تشیع و آنسو به مذهب سنی گروید. دخالتهای اروپاییان و درگیریهای طاقتسوز عثمانی و صفوی که درست بر همان پایه جنگهای فرسایشی دیرین ایران و روم، تکرار میشد، نتیجهای نداشت جز چندپاره شدن خلافت عثمانی که هم پایان خلافت در جهان اسلام بود و هم تجزیه آن به چندین کشور کوچک؛ یعنی آرزوی صلیبیان که بتوانند بهراحتی به آسیا، ایران و هند، دست یابند.
ترکیه امروزی، با شقالقمر آتاتورک ایجاد شد و میراثدار تمدنی شد از دوران ایرانی و اسلامی. زبان ترکی هم میراث سلجوقیان رومی بود که طی چند قرن، آرامآرام زبان قفقاز و آذربایجان و رومیه را از زبانهای بومی کهن به لهجههای گوناگون ترکی تغییر داد. شاید نام ارومیه نیز برجا مانده از همان دوران رومی باشد که به رسم زبان ترکی واژههای مبتدا به راء را با الف میخوانند.
بههرحال تغییر ادبیات نوشتاری ترکیه از فارسی و عربی به نگارش انگلیسی هم عامل دیگری شد بر جدایش یک ملت از پیشینه خود. و این نهتنها مسلمانان ترکزبان را که ایرانیان را نیز از گذشته آن گسست. همه قرابتهای تاریخی از میان رفت و ما دو همسایه از حال یکدیگر بیخبر ماندیم. ایرانیان بیشتر از حال افغانستانیها و عراقیها مطلع هستند تا استانبولیها.
باری! این بیخبری در مسائل اعتقادی و دینی هم جاری است. همانقدر که مردمان ترکیه از خواندن و درک اشعار فارسی حتی اگر بر درودیوار بناهای تاریخی خودشان برجا مانده باشد، محروماند، از قرائت قرآن و ادعیه نیز عقب افتادند مگر آنکه به رسمالخط انگلیسی نوشته شده باشد!
اکنون چگونه باید از حال ملتی باخبر شد که از گذشته خود بیخبر است و آینده مبهم این دو همسایه چگونه خواهد بود؟!
در مباحث دینی و مذهبی اما ترکیه از دیرباز، بستر مناسبی برای رشد فرقهها و گرایشها بوده و حضور مولانای پارسیگو و مریدانی که تاکنون صوفیه را در آنجا به سماع و طرب، پاس داشتهاند، تا ارتباطات تاریخی و حکومتی قسطنطنیه با سوریه و مصر و حجاز ، همه گواهی است بر تنوع فرهنگی و مذهبی در ترکیه امروز.
کتاب «اطلس ترکیه؛ تصویر جریانات و رهبران مذهبی اهل سنت ترکیه معاصر» گام بلند و آغازی است بر شناخت ایرانیان از سرزمینی که روزگاری میان آنان و رومیان، دستبهدست میشد تا بدانند امروز به کدام آیین و گرایشاند.
در پیشگفتار این کتاب در اینباره میخوانیم: «تاریخ ایران و ترکیه نهتنها در نقطه مشترک تاریخ سلجوقی، بلکه پیش از آن در گرایشهای عرفانی و معنوی دوره صفوی عثمانی و سپس مدرنیسم آتاتورکی رضاشاهی، پیوند و گاه یگانگی فراوانی پیدا کرده است. این امر در دوران معاصر صرفاً در روابط جریانهای روشنفکری غربزده تهران و استانبول خلاصه نمیشود، بلکه در نقشآفرینی سید جمالالدین اسدآبادی در استانبول و جنبش مشروطه در تهران و ارتباطات متقابل وثیق جریان اسلامگرایی اربکانی و انقلاب اسلامی ایران نیز تجلی پیدا میکند.»
همچنین در مقدمه مؤلف آمده است: «بهرغم اینکه سالانه صدها هزار نفر از ایرانیان به ترکیه سفر میکنند، هزاران شهروند ایرانی در این کشور ساکن هستند و صدها دانشجوی ایرانی به تحصیل در آنجا میپردازند، باید اعتراف کرد که شناخت ما از این کشور محدود و در مواردی همراه با نادرستیها است. این محدودیت بهویژه در حوزههای علوم انسانی، بیش از سایر عرصهها است و شاید بتوان گفت که تصویر چندان واضحی از گذشته نزدیک و دوره کنونی ترکیه در دست نداریم».
کتاب اطلس ترکیه در دو فصل و یک ضمیمه ارائه شده است. در فصل نخست، جریانات مبناگرا (سنتگرا) و در فصل دوم جریانات نواندیش (روشنفکری اسلامی) معرفی شدهاند. در این تقسیمبندی مبناگرا بودن به معنای گرایش مرکزی و اساسی به مبانی دینی و عمدتاً مبتنی بر همان سنت پیشین است که البته گاه تلاش میکند با بهرهگیری از میراث گذشته اسلامی به مدیریت جهان معاصر بپردازد. نواندیشی نیز لزوماً به معنای عدم مبناگرایی دینی نبوده بلکه تمرکز و توجه مرکزی به نواندیشی دینی در عین مناسبات با مبنا است. در ضمیمه هم اسلام سیاسی مورد توجه بوده با تأکید بر حزب عدالت و توسعه.
در بخش سنتگرا جماعتهای اسکندرپاشا، ایشیقچیلار، سلیمانچیلار، اسماعیلآقا، منزل، ارنکوی، نورچی، و جماعت گولن و برخی مبلغان و مدارس علمیه معرفی شده است.
در بخش نواندیشی هم مراحل اتحاد اسلام، اسلامگرایی، محافظهکاری ملیگرایی، اسلامگرایی روشنفکری و رادیکال و دوران سازگاری و همگنی تبیین شده و نیز بر زندگی و اندیشههای برخی شخصیتهای غیردانشگاهی، دانشگاهی، جریان قرآنگرایی و اسلام سیاسی تمرکز شده که نام شخصیتهایی چون عصمت اوزَل، اسلاماوغلو، نجمالدین اربکان و مسائلی مانند فلسطین و آینده اسلام سیاسی در ترکیه به چشم میخورد.
شاید بتوان «خط زمان» را ویژگی این کتاب برشمرد که هرچند کامل نیست؛ اما نگاهی مقایسهای به رویدادهای ترکیه و ایران در بستر زمان و اتفاقات جهانی دارد.
این کتاب با طرح جلدی مصور در 512 صفحه به قلم مسعود صدرمحمدی و به همت پژوهشکده باقرالعلوم علیهالسلام در سال 1402 روانه بازار شده است.