شریانهای
بصیرت
جناب آقای زاکانی
نماینده مجلس شورای اسلامی
دولت در اموری دخالت میکند که سنخیت با دولت ندارد و مجلس
هم در اموری قدم میگذارد که سنخیت با مجلس ندارد
دولت در
اموری دخالت میکند که سنخیت با دولت ندارد و مجلس هم در اموری قدم میگذارد که
سنخیت با مجلس ندارد و دعوا اینگونه شروع میشود، دولت مجلس را نمیخواهد ببیند و
نمیخواهد در امور همکاری داشته باشد و در حکومت ما هم اصلا چنین چیزی امکان ندارد
و یا میخواهد در کمترین حد خودش ارتباط داشته باشد، در مقام حرف نمیگوییم بلکه
منظور در مقام عمل اینگونه است علاوه بر آن شاید مجلس اموری را به دولت تحمیل میکند
که دولت توان انجام آن را نداشته باشد یا مشکلات جدی در انجامش داشته باشد لذا شما
این اتفاق را میبینید باز هم اقتضای گفتمان جریان حاکم، اقتضای اصولگرایی است که
کمتر به آن توجه میشود، چون ما اصولگرایی را مدیون 3 کار آقا میدانیم.
چون ما اصولگرایی را مدیون 3 کار آقا میدانیم
آقا همه
کاره در مقام نظر و هم در مقام عمل در اصولگرایی است چون در مقام نظر نظرات امام و
توسعه و بست یافته نظرات امام است و همین نظرات پشتوانههای نظری این جریان است و
هم در مقام شکل گیری خود مجموعه سیاسی به نام اصولگرایی به دعوت آقا از سال 78 از
تمام گروهها، که ایشان فرمودند: بر اساس اسلام و انقلاب و امام بیایید و از اینها
دفاع کنید که مبتنی بر آن نظام اصولگرایی شکل گرفت لذا در اینجا هم مدیون آقاست هم
توفیقات خود را در عرصه رقابت با رقبا و مخالفین در حقیقت مبتنی بر مطالبات ایجاد
شده توسط آقا در بحث اجتماعی به دست آورده است یعنی مطالباتی را آقا بعد از سال 80
مطرح کردند که ما بر همین مطالبات سوار شدیم و توانستیم پیروز شویم. لذا این جریان
مدیون آقاست ولی گروهی از این اصولگرایان پایبند به بعضی پای کار نیستند، از قبلیها
انتظار نداشتیم که انجام بدهند چون مخالف بودند خودشان آلوده بودند اما از این
مجموعه توقع داشتیم که این مجموعه هم کمتر تن به کار میدهد و دچار یک سلسله
مشکلات و روزمرگی است این مطالبی که عرض میکنم آسیبهای موجود است نه اینکه کلا
ما این جریان را اینگونه ببینیم، یعنی محاسن زیادی هم دارند ولی ما فعلا در مقام
بیان آسیبها هستیم لذا خدمات و توفیقاتی که الان داریم از گذشته بسیار بیشتر است.
اما مبتنی
بر آنچه اکنون لازمه جامعه است و مبتنی بر داشتههای جریان اصولگرا نیست، لذا
خودمان از این آسیبها رنج میبریم که آسیب به کارآمدی جریان اصولگرا میزند و این
جریان بسیار کارآمدتر از وضعیت فعلی میتواند عمل کند مثلا جریانی که میتواند
بالای 90 درصد ارائه خدمت کند با 30 درصد توان خود خدمترسانی میکند خیلی بیشتر از
این میتوان خدمت کرد ولی ما خودمان به دست خود شرائط را به سمتی سوق دادهایم که
این خدمات ارائه نشوند و مردم محروم بمانند.
وضعیت شناسی جریان های سیاسی کشور:
در حوزه
سیاسی دو جریان هستند که یک پیوستگیهایی با هم دارند که بسیار هم هم خطرناکند.
یک جریان
جریان دوم خرداد است و به تبع آن تا ضد انقلاب هم کشیده میشود، چون در یک دسته
بندی ما با 5 گروه طرف هستیم
. 1- جریان
اصولگرا که خود را تابع مقام معظم رهبری میداند و دنبال
اینست که در جامعه منویات امام و آقا به عمل برسد و جامعه اسلامی شکل گیرد و مبتنی
با چارچوب نظری و فکری و رویکردهایی که بیان میشود خود این گروه با چند گروه
مقابل است.
1- یک رویکرد جریان ضد انقلابند که اساس آنها بر اساس دشمنی با
انقلاب شکل گرفته است و در انتخابات هم میبینید که شرکت
میکنند و آشوب میکنند و فتنه میکنند و برای اولین بار تصمیم گرفتهاند پای
صندوقهای رای بیایند یا حداقل اعلام کردند که پای صندوقهای رای بیایند حالا
آمدند یا نیامدند بحث دیگری است.
2- گروه دیگری قدرت طلبها هستند گروهی هستند که دنبال این
هستند که جهتگیریهای انقلاب را تغییر دهند و بر مسند
قدرت که تکیه کردند قدرت ولایت فقیه را محدود کنند یا با انحرافی که ایجاد میکنند
به نوعی انقلاب را دچار چالش اساسی کنند لذا اگر این جریان را تحلیل کنیم با یک
جریانی مواجهیم که اگر به قدرت برگردند جهتگیریهای کشور را عوض میکنند و آسیب
جدی به کشور میزنند لذا جریان اصولگرا باید در مواجهه با اینها هوشمند عمل کند،
3- ما در داخل جریان خودمان هم یک جریان خطرناکی داریم
مثلاً در جریان آقای احمدی نژاد یک جریانی را رصد میکنیم که اینها کم کم پیوستگی
پیدا میکنند و به یک نوع یک پیوستگی هم با جریان رقیب یعنی دوم خردادیها دارند
یک کسانی مانند آقای مشایی آقای رحیمی آقای بقایی، اینها که در جریان دولت
هستند که خطر دیگری هستند که ان شاء الله انقلاب از خطر اینها مصون بماند چون
خطر اینها کم نیست بیشتر از دوم خردادیها ضرر نداشته باشند که ندارند چون با
پرچم نیروهای انقلاب آمدهاند لذا دغدغههای جریان اصولگرا یکی خدمت رسانی و ایجاد
شرائط شایستگی برای ادامه جریان است و دیگری رقابت با این دو جریان است که در درون
خودش تشکیل شدهاند و مانند دو بازوی قیچی سراغ انقلاب آمدهاند یعنی همانقدری که
دوم خرداد و قدرت طلبها خطر دارند همانقدر هم جریان آقای مشایی اینها خطر دارد.
حالا
شاید بگویید که اینها فرد هستند و جریان ندارند ولی ما با تمام وجود احساس میکنیم
این جریان دارد شبکه اجتماعی دولت میکند و هم تحلیل میکنند که آینده در حوزه
عدالت رقم نمیخورد بلکه در حوزه آزادی رقم میخورد و ما باید قشر خنثی جامعه را
جذب کنیم و ما باید به سمتی برویم که اینها میگویند که این 13 میلیون را ما باید
صفر بکنیم، و برای اینکه این 13 میلیون صفر شود باید در مخاطب این 13 میلیون یک
اتفاقاتی قرار گیرد که آنها بپسندند و اکثریت این 13 میلیون دل به انقلاب دادند و
علت حمایت از آقای موسوی، وزیری دوران امام است و خدمت رسانی زمان جنگ است اما یک
بخش دیگری هم هستند که دل به انقلاب ندارند.
ضرورت افت زدایی از اصولگرایان
اما
آن چیزی که برای ما به عنوان جریان اصولگرا مهم است اینست که ما هم باید از درون
یک آفت زدایی بکنیم و هم بتوانیم با رقبای دون خردادی مسیری را دنبال کنیم که
اینها به قدرت بازنگردند و اینها هم که داخل قدرتند بیرون بیندازیم. یعنی ما باید
تلاش کنیم که کسی مانند مشایی در قدرت نماند چون بودن ایشان در قدرت سم مهلک
است چون امکان دارد پول دارد و قدرت دارد و شبکه سازی میکند و یا کسی مانند آقای
رحیمی در قدرت بودنش سم مهلک است و مشکلات متعددی دارد.
اگر
شما با آقای رحیمی صحبت کنیم میبینیم در مقام حرف از ما اصولیتر است ولی وقتی به
عمل نگاه میکنیم میبینیم مشکلات متعددی دارد و اینها در دولت درصدد هستند که
دولت را یکپارچه کنند یعنی کسی مثل آقای لنکرانی مانع اینهاست، کسی مانند آقای فتاح
مانع اینهاست و از انی جنس آدمها نباید در دولت باشند و این جریان دنبال بیرون
انداختن اینهاست اگر به حد نیاز هم الان افرادی آمدهاند با شبکه سازی آنها را
کنترل میکنند و اعتقاد دارند که شما به عنوان یک جریان میبینید که خانم هدیه
تهرانی هم به آن اضافه میشود و آقای گلزار هم به آن اضافه میشود، هنر پیشهای
که فیلمش در اینترنت پخش شده است هم درون آن هست و مثل اینکه هر کس داخل جریان
اینها میشود به نوعی تطهیر میشود به نوعی تطهیر میشود لذا سختی این دوره یکی
این است که تمام تلاش خود را معطوف به
انسجام در درون حکومت کنیم و حکومت را در جهت تلاش برای خدمت به مردم فعال کنیم و
از طرف دیگر دوم خردادیها را دنبال کنیم و به تبع آن خیلی از دوم خردادیها که در
داخل اصولگرایان وجود دارند مانند مشایی رحیمی و جریان اینها مطرود شوند.
و
باید جهت پیشرفت در خدمت رسانی توسط دولت یک پاکسازی در درون دولت شکل گیرد و از
یک انحراف جلوگیری کند که این قسمت خیلی سخت است چون خیلی حساس است و اگر این تیر
خطا برود به خود دولت برخورد میکند و باید طوری این تیر پاکسازی به این افراد
بخورد که مردم نا امید شوند لذا کار بسیار حساس و دقیق است.
یعنی
بنده در مورد آقای رحیمی و مشایی اینجا به صورت کلی صحبت میکنم ولی در کمیسیون
اصل نود به صورت جزیی وارد بحث میشوم و شکایت میکنم و مشکلاتش را مینویسم ولی
در میان مردم فقط میگوین که آقای رحیمی فرد مناسبی نیست و راجع به انحرافات او
صحبت نمیکنم چون مردم ناامید میشوند.
حتماً کالبد شکافی جدی انجام دهند
روی
این اصل اگر دوستان میخواهند مباحث را دنبال کنند باید حتماً کالبد شکافی جدی
انجام دهند، آن کسی که ضد انقلاب است او دنبال زدن و ترور و اینگونه کارهاست و آن
کسی که دون خردادی است و جهت گیریهای کشور را نمیپسندد و میخواهد این رویکردها
را تغییر دهد اما در نتیجه میخواهند کشور را تسلیم بیگانه کنند و اینها دنبال
ناامیدی مردم هستند با موج سازی و سیاه نمایی که این خودش بدتر از ترور و انفجار
است که ضد انقلاب انجام میدهند، چون اینها میخواهند مردم از انقلاب ناامید شوند
و شیوههایی هم که انتخاب میکنند در اینترنت و در دانشگاهها و در مدارس چهره به
چهره فعالیت میکنند به ویژه در این انتخابات اساتید معلمین بسیار فعال شدند، چیزی
که قبلا رخ نداده بود یعنی وارد صحنههای سیاسی نمیشدند ولی در این دوره اساتید
بسیار فعال شدند و توانستند تاثیر بسیار زیادی بگذارند علی الخصوص بر روی
دانشجویان.
و
الان در دانشگاهها بیشتر اساتید ساز مخالف میزنند و اساتید انقلابی و اصولگرا کم
هستند لذا عرض من اینست که این گروه دوم خردادیها،کارشان غبار آلود کردن فضا و
موج آفرینی و ناامید کردن مردم است
گروه
سوم هم که به عنوان جریان آقای رحیمی و مشایی که عرض کردم دنبال شبکه سازی و
موقعیت آفرینی برای خود هستند و خیلی هم خطرناکند اساس کارشان تفرقه انگیزی است و
اساس کار آنها ایجاد انحراف در مواضع افراد است، در حقیقت کارشان به هم زدن بازی و
صحنه است،
وقتی
نشریه همت درآمد پشت آن نوشته است موسسه حفظ ارزشها و شما اسم آقای حسین نوبختی
را آنجا نمیبینید که یکی از دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) است دو نشریه دارند:
یکی موج اندیشه است که توقیف شد و دیگری همت است همت اولین نشریهاش که بیرون آمد،
عکس آقای هاشمی را انداخته است و یک عده افراد را هم دور آقای هاشمی میکشد که در
این تصویر غیر از تخریب چیز دیگری نیست و چیزی جز تفرقه در آن نیست مثلا بالای همه
تصاویر عکس آقای جوادی آملی است و هیچ چیزی بدتر از این نیست که اینها به عنوان
عوامل فتنه معرفی شوند.
«موج
اندیشه» چند شمارهاش بیرون آمده است ببینید که چگونه همه زیرساختهای خوره را به
هم میریزد و به صورت هتاکانه این کار را انجام میدهد و وقتی به صدا و سیما میرسد
آن را دروغگوترین رسانه معرفی میکند و فرافکنیهایی میکند که دوم خردادیها
جرأت انجام آن را ندارند پشت این نشریه آقای مشایی است و پول برای توزیع آن میدهد
و امکانات برای ایشان فراهم میکند و دفاع هم میکند دوباره همت بسته میشود و او
دوباره همت 2 را با نام موج اندیشه چاپ میکند و عکس رهبر را چاپ میکند و تصاویر
گروه دیگری را هم در مقابل چاپ میکند تا عملا یک دو دستگی و تفرقه ایجاد شود، مثل
اینکه یک عدهای درون حاکمیت از این تفرقه نان میخورند لذا این گروه هم اگر
بخواهیم نقد کنیم خیلی حرفها میتوان گفت.
بنده
یک بار به آقای احمدی نژاد عرض کردم، شما یک شعارهایی وسط میدان آوردهاید که
اعتقادات پایهای ماست ما اگر با ضد انقلاب طرف شویم که با انقلاب ما کاری ندارد
بلکه یکی از بندهای دور حلقه انقلاب را قبول ندارد ما برای مقابله با او میتوانیم
از در امام زمان و امام و انقلاب وارد شویم.
یکی
از معاونین آقای مشایی در تودیعش سخنرانی کرده بود، میگفت: یک روز آقای مشایی را
به عنوان یک مسئولیتی خواست و به عنوان معاون صنایع دستی گفتم: چطور مرا انتخاب
کردی؟ من صلاحیت ندارم، گفت: آقا تو را انتخاب کرده است گفتم: آقا که بنده را نمیشناسد!
گفت: منظورم رهبری نیست آقا امام زمان تو را انتخاب کرده است.
بعد
میگفت: واقعا و ایشان گفت: بله و بنده از آن شب نماز شبم ترک نمیشد و نماز اول
وقت میخواندم تا شایسته توجه آقا امام زمان (ع) باشم. بعد چند مسئولیت دیگر هم به
بنده دادند و الان دارند این مسئولیتها را از بنده میگیرید الان که وضع من از
گذشته بهتر است بازهم خود آقا گفته است که مسئولیت را از من بگیری؟ یا خودت عوض میکنی؟
به
این شکل با اعتقادات مردم بازی میکنند؟ که من به نظرم روز به روز ابعاد مختلف
سیاهی این خط بیشتر نمایان میشود گر چه شبکه سازی میکند و منابع قدرت و ثروت خودش
را نزدیک کرده است و عنصر چینی میکند و دقیقا ما داریم رصد میکنیم.
4- یک گروه چهارم است که میگویند که جهت گیری کشور خوبست ولی
ما باید بر سر قدرت باشیم و مسئول باشیم، اگر احمد نژاد نباشد و ما باشیم خوبست.
5- یک گروه هم دعواهای تخصصی با دولت دارند که در این میان
وظیفه، هم روشنگری و دنبال کردن امور است
الان بعد از 9 دی شرائط تغییر پیدا کرده است.
دوم خردادیها بین خودشان تقسیم کار کردهاند یعنی قرار شده است که شدیدترین
ومواضع را مانند گذشته آقای کروبی بگیرد لذا این بیانیههای تند افراطی از آنجاست
بعد آقای موسوی کمی قرار است کوتاه بیاید و بعد از آن بحث وقتی به بحث انقلاب میرسد
آقای خاتمی اینها داخل بیایند و آقای خاتمی گفته است که ما فهمیدیم که اشتباه
کردیم به این عنوان که خودمان را از رهبر جدا کردیم و یک نامهای دو ماه پیش خدمت
آقا نوشته بودند بعضی از این دوم خردادیها با ما و دیگران صحبت میکردند که کاری
کنید آقا جواب ایشان را بدهد، همانجا اظهار پشیمانی و اینها کردهاند اما این ظاهر
قضیه است ئلی در باطن قضیه اینست که اینها اینها میبینند که دارند از صحنه سیاسی
حذف میشوند و با این بصیرت و آگاهی مردم دارند کنار میروند و میخواهند برای آینده
خودشان را نگهدارند بدون اینکه پوزش بطلبند و عذر خواهی عمومی کنند!
هفته
گذشته آقای خاتمی سخنرانی کرده است و در آنجا هم به نفع انقلاب و هم به نفع دوم
خردادیها صحبت کرده است ولی در انتها خشونت را محکوم کرده است ولی آن موضع شفاف و
زلال را نسبت به ولایت بیان نکرده است و در قالب قانون اساسی به صورت کلی همه را
بیان کرد و رفت، که حالا موضع نسبت به مواضع گذشته بسیار بهتر است اما باز این
برای نجات خودشان است، گام بعدی را قرار است آقای هاشمی بگیرد و نهایتاً با حلقههای
مرتبط با هم، هم بتوانند در موضع مخالف قرار گیرند و هم بتوانند در نظام از صحنه
خارج نشوند یعنی آقای هاشمی بتواند تاثیرات قبلی خود را داشته باشد چون آقای هاشمی
الان بسیار تضعیف شده است روی این اصل آن رویه است که آنها دنبال میکنند و تلاش
میکنند تا دوباره برگردند و همین اخیراً آقای ابطحی میگفتند که آقای خاتمی میگوید:
دیگر آقای موسوی قضیه را رها نمیکندة هر چه ما میگوییم، رها نمیکند، یا آقای
موسوی خویینیها در سخنرانی اخیرش بسیار از مواضع خودش کوتاه آمده است که هر کسی
اطلاع دارد میگوید که این عقب نشینی تاکتیکی است و برای حفظ موجودیت خودشان است
وگرنه این سیلی که راه افتاده است با صحبتهای آقا و حرکت مردم جریان اینها را از
بین خواهد برد لذا می خواهند به یک نوع برگردند و این یک شرایطی است که ما در آن
به سر میبریم به نظر بنده راه اساسی تفکیک اینها و برخورد به اقتضای هر کدام است
بررسی وضعیت فتنه اخیر
لطفاً کسانی
که در این فتنه به عنوان محارب هستند نظام به این نتیجه رسیده است که باید با آنها
برخورد شود و عنقریب هم برخورد خواهد کرد و در حال بررسی است. آدمهای مختلفی را
هم در میان آنها گرفته است مثلاً یک خانم و آقایی را در میان اینها گرفته است که
اینها 30، 40 نفر را شبکه کرده بودند و باهم راحت بودند یعنی همه اینها با هم مثل
زن و شوهر بودند، بعد همینها میرفتند تخریب میکردند، میزدند و میبردند، از آن
طرف برخی از افراد را گرفتهاند که کاملاً سامان یافته کار میکردند مثلاً کسی را
گرفتهاند که در چند شهرک نظامی بوفه داشته است و از این طریق کار میکرد. و
شناسایی میکردهاند یعنی یک چیز عمیقتر از موارد ظاهری است که مثلاً ما میگوییم
از طریق اینترنت دعوت به آشوب میشوند یک شبکههایی را راهاندازی کردهاند.
یک روحانی
که اهل قم بود و روز عاشورا به طرف دانشگاه شریف با فرزند ده ساله خودش در حال
حرکت بوده است خیلی اوضاع بدی بوده است لباسهای اینها را درآورده بودند و دسته
جمعی او را کتک زده بودند، و دو سه ساعت اینها را آزار و اذیت کرده بودند، اینها
یک شبکههایی هستند، شبکه نفاق ظهورش در این حوادث کاملاً معلوم است و بهائیت
که تاکنون تن به آشوب نمیدادند و تن به آشوب دادند، و این برای بهائیت خیلی
مهم است، یک موقعی اینها میگفتند ما بهایی نیستیم و انکار کردند، در یک مقطعی
شروع کردند و از دوم خرداد به بعد اعلام وجود کردند و علناً میگفتند ما بهایی
هستیم چندین بار هم پیش خود بنده آمدند جهت نظم خواهی و میگفتند ما بهایی هستیم و
الان اگر در جایی میخواهند استخدام شوند میگویند ما بهایی هستیم یعنی قبلاً نمینوشتند
ولی الان مینویسند از یک جایی اینها شروع کردند و به بخشهایی از اقتصاد چنگاندازی
کردند و بعضی چیزها را مال خودشان کردند، الان هم شروع کردهاند و آشوب میکنند و
این چیز کمی نیست و اینها را نمیشود کم گرفت لذا در واقع تکلیف اینها معلوم است و
نظام با اینها حتماً برخورد خواهد کرد و عنقریب هم این کار را انجام خواهد داد،
خبرهای پشت پرده ما هم از همین قضیه حکایت دارد چون افرادهای خیلی روشنی داشتهاند
که طبق قانون و اعترافات خودشان با آنها برخورد خواهد شد. که هزینههای آشوبطلبی
بالا برود، هر کس جرأت این کار را نکند.
نکته دوم،
برخورد با گروه دوم است آن چیزی را که نظام دنبال میکند جذب و برگشت آنهاست در
صورت اعلام برائت کردن از آشوبگران و در صورت موضع شفاف داشتن نسبت به شرائط، یعنی
به کسی نمیگوییم: نیا، ما به همه میگوییم: بیا ولی باید تکلیف خودت را روشن کنی،
از مردم باید پوزش بخواهی، اینها نمیخواهند این موضع را داشته باشند، برای جریان
مشایی و اینها، میدانیم که شکوههای جدی وجود دارد حتی پریشب بر سر حرفهای مشایی
آقای احمدینژاد تذکرات بسیار جدی گرفته است تا جایی که از دوستان دولت دیروز میگفتند:
آقای مشایی استعفا داده است. البته بعداً تکذیب شد چون آقای احمدینژاد تذکرات جدی
گرفته بود، لذا موضع برخورد با این افراد هم کاملاً شفاف و معلوم است، هم روشنگری
است و به گونهای است که منجر به آسیبرسانی به خود جریان اصولگرایی شود.
راجع به
خواص که حالا خواص کم بصیرتیابی بصیرت هستند یا اطلاعات غلط یافت کردهاند یا
قدرت میخواهند، آن هم، دوستان باید اداره شوند، یعنی باید احساس کنند زیر تیغ نقد
و نگاه هستند و احساس رها بودن نکنند، لذا این
در حدّ کلیات است و درباره جزئیات سر بحث را باز کنید تا بنده توضیح دهم.
حاج آقای رادنیک:
بسم الله
الرحمن الرحیم
تشکر میکنیم
از حضور شما، ان شاء الله که بتوانیم از محضر شما استفاده کنیم، این چیزی که ما به
جهت آن جلسه را تشکیل دادهایم بیشتر میخواهیم در خصوص خود فضای مجلس شورای
اسلامی صحبت کنید چون یک سری سؤالات کلی هست در خصوص فضای مجلس که اگر لطف کنید
مقداری توضیح بفرمائید، در خصوص آقای لاریجانی و شخصیت و موقعیتی که اکنون دارند
هم توضیحی بفرمایید.
بیان فضای مجلس شورای اسلامی:
آقای
زاکانی: در مجلس دوم خردادیها ترکیب ایشان و موضع ایشان که شخصی است الباقی
اصولگرایان هستند، اصولگراها هم یک طیف هستند، در مجلس هفتم هم شاید 80 یا 90 نفر
بودند که پای اصولگرایی تا آخر میایستادند، و اوضاع که سخت میشد میایستادند اما
عمومیتر اگر ببینیم 150 یا 160 نفر ما داشتیم و اگر موضوع عمومی و کشوری بود 210
یا 220 نفر رأی میدادند، الان متشطط بیشتر است علت هم این است که فراکسیون
اصولگرایان به علت ناکارآمدی متشطط شده است و در درون خود تکهتکه شده است و
مجموعههایی مثل انقلاب اسلامی و اینها بوجود آمده است.
ریاست آقای لاریجانی
آقای
لاریجانی که در ابتدای آغاز به کار مجلس هشتم، ریاست مجلس را گرفت، آمد و ریاست
فراکسیون اصولگرایان را هم صاحب شد فراکسیون مجموعهای است که میتواند صحن را به
تحرک وادار کند کمسیونها را میتواند به تحرک وادار کند، اولاً یک نفر وقتی رئیس
کی فراکسیون شد، چون آقای حداد عادل وقتی رئیس مجلس بود گفت: چون من رئیس مجلس
هستم که در آن دوم خردادیها هم هستند. اگر من رئیس فراکسیون هم بشوم باید در صحن
هم با اینها مقابله کنم لذا من عقلانیت به خرج میدهم و این کار را نمیکنم و این
کار را نکرد و گفت: من در فراکسیون اصولگرایان آمد و رفت خواهم داشت ولی رئیس
فراکسیون نمیشوم.
آقای
لاریجانی هم رئیس مجلس شد و هم ریاست فراکسیون هم شد و عملاً به خاطر اقتضائات
مجلس به یک نوعی روزمرگی در فراکسیون رسیدیم و مجلس هم یک چیز روزمرّه شد، حتی
بنده یک انتقادی هم به ایشان گفتم که شما برای اینکه رئیس مجلس بشوید باجهای جدی
به چینیها دادهای، یک جاهایی هم از آن اصول عدول کردی، مصادیق آن را هم خدمت
ایشان عرض کردیم لذا مجلس ما شد یک مجلس چند تکه و مجلس الان ما مجلسی است که
انسجام ندارد الا در یک امورات کلی، این انسجام وجود دارد علاوه بر آن موضع ما را
در مجلس هفتم هم قبول ندارند، در مجلس هفتم، دولت اگر یک اشکالی ایجاد میکرد
مانند آن نامهای که آقای احمدینژاد زدند و گفتند: من قانون مجلس را قبول ندارم
چون شورای نگهبان نمیرسد بررسی کند و اگر هم بررسی کند آن عمق دریافت را ندارد که
نامه خیلی بدی هم بود. آن نامه وقتی به مجلس آمد آقای حداد، را که شش نفر بودیم
صدا کرد و رفتیم، گفت: این نامه در تاریخ مجلس بیسابقه است، ما نامه را خواندیم و
جواب برای آقای احمدینژاد نوشتیم که طبق قانون شما مرجع تشخیص نیستید و وقتی
شورای نگهبان تصویب کرد باید اجرا کنید، سه روز بعد دوباره آقای حداد، را دعوت کرد
و ما خدمت ایشان رفتیم گفت: یک نامه دیگر آمده و از طریق دبیرخانه آمده است و همه
آن را دیدهاند که آقای احمدینژاد گفتهاند ما این بحث قانون را در مورد گاز
قبول ندارم.
که بالاجبار
آقای حداد مجبور شدند که نامهای به آقا بنویسند و باز علنی نکردند تا توسط آقا
تکلیف مشخص شود، الان در این مجلس اینگونه نیست یعنی اگر دولت در جایی ضربه به
مجلس بزند در جای دیگر حتماً دولت یک ضربه خواهد خورد. و این به صلاح کشور نیست نه
زدن آنها به صلاح کشور است و نه زدن مجلس به صلاح کشور نیست، لذا ما در حوزه
انسجام درونی مجلس ما کمی دچار تشطط هستیم و در حوزه رقابت با دولت، آن سعه صدری
که لازم است مجلس داشته باشد یا در مقابل، دولت باید در قبال مجلس داشته باشد، این
سعه صدر کمرنگ شده است، و این یک تصویری از مجلس هشتم است.
به نظرم
حداقل ما خبر نداریم،، یک کار بزرگی که مجلس بخواهد انجام دهد، مثلاً ما در مجلس
هفتم، شش نفر از دوستان رفتند مشهد و چند روز صحبت کردند تا یک خط و جهتی برای
مجلس هفتم پیدا کنند بعد خدمت آقا رسیدند و محضر ایشان عرض شد بعد از آنجا رفتیم
به شمال و 17 نفر دیگر هم اضافه شدند، اقتصاددانان مجلس، سه روز در شمال، شب و روز
باهم بودیم، اول مجلس هفتم و این یک پتانسیل به مجلس هفتم داد تا در همان یکی دو
سال اول مجلس 2 سه کار عمده و بزرگ بکند، حرف یکپارچه در حوزه اقتصاد داشته باشد و
بعداً دچار تشطط شد، این هم در مجلس فعلی نیست لذا مجلس از مشکلات خودش رنج میبرد.
به نظرم
جناب آقای لاریجانی به دنبال جبران کردن است تا بتواند در یک و نیم سال باقیمانده
جبران کنند.
سؤال: جناب
آقای لاریجانی مثل اینکه یک رویارویی جدی با آقای احمدینژاد دارد و میخواهد در
دوره بعدی ریاست جمهوری شرکت کند.
جواب: جمعبندی
آقای لاریجانی اینست که حتماً هر اقدامی را آقای احمدینژاد انجام داد حتماً جوابش
را ببیند و مردم نیز جواب او را ببینند و ببینید که مجلس در یک موضع اقتدار قرار
دارد، و از این موضع است که ایشان درگیر میشود و بحث میکند.
حالا این
قضایا برای ریاست جمهوری است یا نه؟ بنده پیشداوری نمیکنم، ولی پیشنهاد من اینست
که ما اولاً از ایشان جدا نشویم و دائم با آنها صحبت کنیم، ثانیاً البته دو طرف را
میگویم هم آقای لاریجانی و هم آقای احمدینژاد یا هر کس دیگر، ثانیاً اگر خطایی
کردند گلایه داشته باشیم تا احساس نکنید که زیر نقد هستند و جایی هم کار خوبی
کردند باید تشویق و حمایت کنیم آقای لاریجانی تا یک یا دو ماه قبل موضع خوبی
نداشت، در انتخابات هم موضع خوبی نداشت اما در این دو ماه اخیر مواضع خوبی دارند،
این خیلی خوبست که وقتی در جایی موضع خوبی دید تشکر کند و اگر در جایی موضع بدی
دید حتماً برود و نقد کند و فراموش نکند.
سوال:
اصولگرایان چه کسانی هستند و آقای احمدینژاد هم قدرت متحد و همگرا کردن
اصولگرایان را ندارد، الان کسانی که میخواهند این وحدت را به وجود بیاورند چگونه
میتوانند این کار را بکنند؟
وضعیت اصولگرایان
در دوره نهم ریاست جمهوری
آقای زاکانی:
ما در انتخابات ریاست جمهوری یک مدل را طراحی کردیم، منظورم از ما، جریان
اصولگراست، یک طراحی شد که کار گروه آن هم یک گروه 16 نفره بودند که مسئولش هم
آقای لاریجانی بود، مدلی طراحی کردند در تابستان سال 83 که مبتنی بر آن یک رقابت
درونی صورت بگیرد و مبتنی بر آن رقابت درونی، فردی که با اقبال بیشتری برخوردار
است کاندیدای اصولگیران شود، ولی همین مدل در آن زمان در عمل با شکست مواجه گردید
ولی خدا لطف کرد آقای احمدینژاد پیروز گردید و مدل ما شکست خورد چون اول آقای
ولایتی بیرون رفت بعد آقای لاریجانی و توکلی و احمدینژاد و محسن رضایی و اینها
خارج شدند که اینها انتخابات آقای ناطق نوری و گروهشان بودند و برخی هم بودند که
ما به آنها اقبال داشتیم بعداً ادامه پیدا کرد و از عید آقای قالیباف به آنها
اضافه شد چهار نفری یک تعهد نامهای را امضا کردند که مبتنی بر اینکه یک شورای
حکمیت تعیین کردند و حکمیت گفت: هر کس تا 5 خرداد هر کس در نظر سنجیها پیش بود و
مسئول نظرسنجی هم آقای نجابت نماینده تهران که در قم زندگی میکنند بودند و بنا
بود کارهای اجرایی آن را ما انجام دهیم، این کار هم و این تعهد هم زیر پا
گذاشته شد و لغو شد ولی نهایتاً آقای احمدینژاد به پیروزی رسید خدا لطف کرد
که این اتفاق افتاد این در حالی بود که آنها متشطط بودند ما هم متشطط بودیم بعد از
این کار یک کاری را مجموعه حاکمیت دنبال کرد که اینها هر کدام مسئول یک جایی باشند
و با یکدیگر دوباره رقابت کنند، یعنی در خدمت به مردم باهم رقابت کنند، خوب آسیب
انقلاب ما اینست که یا باید از چپ انتخاب کنیم یا از راست ولی دیگر چپ و راست وجود
ندارد، کی میشود دائره انتخابات محصور در
وفاداران به انقلاب باشد.
خوب آقای
لاریجانی رفتند به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، آقای احمدینژاد هم که رئیس
جمهور شدند، آقای توکلی هم که رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شدند و آقای قالیباف در
شهرداری تهران، آقای رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت، و هر کس در هر کجا هست میتواند
خدمت کند حتی آن روزی که آقای قالیباف روز معارفهاش بود، به هر حال حکمش را مسئول
دفتر آقا داد که این کار بی سابقه بود.
این اتفاقات
که افتاد حکایت از این داشت که یک رقابت جدید شکل گرفت که هر چه موفق میشد نفعش
برای مردم بود یعنی در خدمت مردم رقابت کردند و هم نفعش برای جریان اصولگرا بود
چون همه اینها اصولگرا هستند، اما اتفاقی که افتاد ای بود که از همان روز اول شروع
به دعوا کردند، هر کدام با یکدیگر دعوا میکنند و دنبال مقصر میگردند نه دنبال
خدمت.
مقصر یک نفر
هم نیست و هر کس به اندازةخود تقصیر دارد، هم در مجلس به اندازه خودمان تقصیر
داشتیم، کسی هم کوتاه نیامد تا مشکلات حل شود و بعد هم یک مسیری طی شد که دعواها
به سمت جایی رفت که دیگر راه بازگشت نخواهد داشت. و برخی هم نمیخواهند برگردند تا
این تفاهم و اتحاد شکل گیرد، لذا این را باید همینجا نگهداشت.
به نظر من
ما باید جریانات فکری داشته باشیم که بتواند در حوزه فکر و اندیشه، یک راه جلوی ما
بگذارد مثلا بتواند جریان اصولگرای کلی را یک تعریف کند و مشخص کند و بتواند خوب
به چارچوبهای فکری آنها را تعریف کند در حوزههای مختلف و بر اساس آن بتواند
برنامههای مختلف بریزد و طبق آن بتواند یادگیری کند و طرفدار جمع کند و مشکلات
متعدد ما را حل کند. امروز دو سوم بخشی از نیروهای کشور دوم خردادی هستند،و این
حرف یکی از وزرای کشور است. همین امروز، دو ماه قبل از اینکه آقای احمدی نژاد
به پیروزی برسد در دوره قبل، بنده با ایشان صحبت میکردم ایشان به بنده گفت: باید
دو هزار نفر را عوض کنیم بعد از 21 روز ایشان را دیدیم ایشان دست به شانه من گذاشت
و گفت: کار خیلی سنگین است، شانه زیر بار کار ندادید و من در پیدا کردن وزرا ماندهام،
دو ماه قبل از پیروزی میگفت:2000 نفر ولی اینجا میگفت در 21 نفر وزیر ماندهام.
این یک واقعیت است، چون ما از دور دستی در آتش داریم آن واقعیتها را درک میکنیم
که کار چقدر سخت است لذا نیاز به یک جریانی داریم که این مشکلات را با هم دنبال
کند. و بعد هم در حقیقت کسانی را لازم دارد که من نباشند و برای خودشان کار نکنند
بعضی مجموعههایی را میخواهد که وقتی آمدند ذیل یک سیاستهایی کارشان را دنبال
کنند، چون ایراد ما اینست که زیر سیاستها یک مقدار کارمان لنگ میشود بله نیاز به
چهرههای جدید هست ولی نباید چهرههای سابق را از دست بدهیم، ما باید داشتههای
خودمان را حفظ کنیم و بعد بگوییم اگر کسانی میخواهند به این جمعها اضافه شوند نه
اینکه چون کسان دیگر آمدند قبلیها را کنار بگذاریم ما باید با همین انسانها هم با
تدبیر عمل کنیم مثلاً آقای محسن رضایی؛ کم آسیب به ما نزد در قبل از انتخابات و
بعد از انتخابات هم باز کم آسیب به ما نزد،اما همین آقای رضایی را ما باید حفظ
کنیم نباید او را بزنیم ولی نباید فکر کند که مصونیت دارد و هر کاری خواست میتواند
بکند همه این افراد باید احساس خطر تیغ نقد را داشته باشند.
الان کسی به
صورت منسجم بحث ایجاد اتحاد بین اصولگرایان را دنبال نمیکند ولی همه نیاز به آن
را احساس میکنند، هر کسی برای خودش کاری انجام میدهد و حتما هم باید برای این
کار همه دست به دست هم بدهند چون به هیچ وجه به صلاح ما نیست که ما به جان هم
بیفتیم چون دوم خردادیها همین را میخواهند؛
جریان آثار
مشایی، خودش را نیازمند نمیبیند و دنبال حذف دیگران هستند و این بخش هم در میان
ما در حال ایفای نقش هستند که کاملاً اثرات آن را با تمام وجود حس میکنیم. که
اینها دنبال چه کاری هستند و چه چیزی را دنبال میکنند لذا این هم یک معزلی است که
گریبان گیر ماست غیر از مشکلاتی که در جریان اصولگراست و فقط میخواهد خودش محور
قرار گیرد.
یعنی میگویند:
جریان اگر ما محور باشیم خوب است ولی اگر ما نباشیم خوب نیست،اگر واقعا همه دست
به دست هم دهند و در ذیل ولایت جمع شوند و کار کنند حتماً شرائط ما بسیار بهتر از
شرائط فعل است ولی اکنون این شرائط فراهم نشده است.
یکی از
انتقادهایی که ما به آقای احمدی نژاد داریم اینست که چرا خودتان را با این آدمها
مثل آقای مشایی پیوند دادی؟ آقای مشایی تنها کسی بود که در دوره قبلی ریاست جمهوری
بدون اینکه وقتی بگیرد و هماهنگی بکند به ملاقات رئیس جمهور میرفت حتی اگر رئیس
جمهور جلسه داشت، با هر کس هم که جلسه داشت آقای مشایی میتوانست داخل برود.
الان هم
رئیس دفتر رئیس جمهور است و آقای احمدی نژاد اخیراً تلاش بسیاری میکرد که او را
سخنگوی دولت کند، 2 ، 3 مرتبه هم با آقا صحبت کردند ولی آقا مخالفت کردند و خلاصه
آقای احمدی نژاد به ایشان اعتقاد دارد.
سؤال: آقا
در این وقایع اخیر بسیار تاکید روی شفافیت و روشنگری دارند حالا این مطلب در خصوص
گروه مقابل معلوم است ولی آیا شما اعتقاد دارید که در جبهه خودمان این شفافیت و
روشنگری وجود دارد؟ آیا این روشنگری و شفافیت در جبهه اصولگرایان وجود دارد؟
آقای
زاکانی: این مطلب را شما باید بگویید و نظر دهید که اصولگرایان واقعا شفاف سازی و
روشنگری کردهاند یا نه. ما یک وظیفه داریم و آن این است آن چیزی را که میفهمیم و
اطلاع داریم به اقتضای نیاز جامعه منتقل کنیم بنده همین الان هم که اینجا نشستهام،
احتیاط میکنم چون اگر همین الان بخواهیم همه چیز را شفاف بگوییم خیلی چیزها را
باید بگوییم.
بنده در
مشهد میان پاسداران سپاه قدس خیلی اصرار کردند: گفتند به ما بگویید ما هضم میکنیم
و بنده 30، 40 درصد اطلاعات خودم را گفتم بعد میگفتند: ای کاش ساکت میشدی و هیچ
چیزی نمیگفتی؟
یک چیزهایی
هم هست که ما نباید در جامعه بگوییم و مردم را ناامید کنیم، لذا آنچه که در مورد
خود ماست، ان شاء الله که بتوانیم به تکلیف خودمان عمل کنیم.
اما آن چیزی
که انسان میبیند میبینیم در جامعه اشتیاق زیادی برای شنیدن وجود دارد ولی خیلی
چیزها را نمیشود گفت.
مثلا در
مورد مشایی میتوان گفت که فکرش منحرف است ولی نمیشود برای مردم توضیح داد که
بعدا ایشان میخواهند چه بلاهای سر انقلاب در خواهند آورد ایشان و آقای رحیمی
معاون اول که در نهادهای مختلف کشور مشغول مهرهچینی برای خود هستند در حزب اللهی
هم مشغول مهره چینی هستند ولی باز نمیتوان زیاد الان توضیح داد به نظرم ما نیاز
به زمان داریم چون بنده خودم در خصوص این جریان از هفته قبل شروع به صحبت کردهام،
احساس کردم که باید در خصوص اینها صحبت کنم.
میخواهم
بگویم که در خصوص جریان آقای مشایی، خیلی چیزها را الان میتوان در مورد ایشان در
جامعه مطرح کرد اما آن شفافیتی که جامعه میتواند در مورد آن تصمیم بگیرد حتما
باید گفته شود؛ و ما سعی کردیم که آن چیزی را که باید بگوییم و دنبال کنیم تا جایی
که تفرقه ایجاد نشود
سؤال: در
خصوص جریان آقای مشایی و رحیمی اگر مشکلی وجود دارد و در آینده برای ما مشکل ساز
خواهد شد چرا از الان خوب و شفاف نمیگویید؟
جواب: ما
درباره ایشان الان فقط میتوانیم بگوییم که مشکل دارند ولی نميتوانیم روابطشان را
توضیح دهیم.
سؤال: به
صورت کلی اگر بخواهیم بگوییم در مورد خیلیها انسان میتواند بگوید که اینها مشکل
دارند ولی باید در خصوص این آقایان شفاف سازی شوند تا چاره ساز باشد.
آقای
زاکانی: ما در مورد آقای رحیمی تا کنون 7 شکایت کردهایم اما آقای رحیمی معاون
اول رئیس جمهور کشور است آقای رحیمی کسی بود که در 4 سالی که در دیوان محاسبات بود
آقای خامنهای یک بار هم او را به ملاقات راه نداد، چقدر تلاش کرد یک ملاقات از
آقا بگیرد ولی آقا این کار را نکرد. آقای احمدی نژاد واسطه شد که برای او ملاقات
بگیرد خیلی عجیب بود که رئیس جمهور برای رئیس دیوان محاسبات مجلس وقت ملاقات
بگیرد.
همان زمانی
که ایشان برای معاون اولی مطرح شد بنده نمیدانستم که ایشان این مشکلات را دارد در
حالی که 3 جلسه هم با هم نشسته و صحبت کرده بودیم یک کسی در مقابل ایشان بود به
نام آقای فرهاد رهبر که رئیس دانشگاه تهران است،ایشان وقتی برای معاون اولی مطرح
شد بنده به عنوان اولین مخالفش رفتم و صحبت کردم و خود آقای رحیمی باور نمیکرد که
بنده اینگونه بر علیه ایشان صحبت کنم.
و آقای
رحیمی رفتند و با دوم خردادیها هم کاسه شد و آنها از ایشان دفاع کردند و نهایتا
با کمک آنها د صحن مجلس توانست رأی بگیرد.
ما همین قدر
از ایشان میدانستیم ولی بعدا دیدیم مشکلات متعددی دارد که یک بخشی از آن در همین
احضار و اینگونه کارهاست و وجه اشتراک آقای رحیمی با مشایی شاید در همین کارها هم
هست با بعضیها ارتباط دارد که قابل گفتن نیست یک بخش مشکلات مالی دارد،مشکلات
مدرک تحصیلی دارد و ما علیه او شکایت کردیم ولی حق نداریم مشکلات او را برای شما
باز کنیم بخاطر اینکه معاون اول رئیس جمهور ماست اگر آبروی او را در جامعه ببرند
دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود ولی بنده موظف هستم که بروم و از طریق کمسیون اصل
نود و قوة قضائیه دنبال میکنیم تا مچ اینها را بگیریم در جامعه هم اینگونه مطرح
میکنیم که اینها مشکل دارند اما اگر بگویم مشکل چیست؟ ریشه مردم را میزنیم اگر
متوجه شوند و این آسیب میزند،
سؤال: چرا
این افراد را نام نمیبرید و پیگیریها به جایی نمیرسد مثلا خانواده آقای هاشمی
چرا پیگیری نمیشود؟ در مورد شفاف سازی در خصوص این افراد چرا مسائل گفته نمیشود.
جواب: اصلا
وقتی ما در مورد اینها حرف میزنیم مشکل درست میشود ولی ما باز هم داریم میگوییم
ولی این کارها هزینه دارد و خیلیها حاضر نیستند این هزینهها را بپردازند و
حقائق را بگویند.
جایی باید
به مردم گفت: که دیگر غیر از افکار عمومی برای خورد کردن طرف مقابل راهی نمانده
است. ولی اگر بشود در داخل حکومت بدون خبردار کردن عموم مردم مطلبی را حل کرد باید
همین کار را انجام داد اما در مورد این جریانات هم همینگونه است و برای افراد هم
هزینه دارد و خیلیها هم چنین هزینهای پرداخت نمیکنند مشکل ما در قضیة آقای
جاسبی که درگیر بودیم،یک روز استانداری تهران همین آقای دانشجو به بنده زنگ زد و
گفت شما آقای فلانی را میشناسید؟ گفتم: نه. ولی میدانم آدم بدی است، چون میدانم
چیزی را دنبال میکند که رهبر نمیخواهند ولی میدانستم چیزی را دنبال میکند که
ظاهرش خوب و مثبت است ولی داخلش آقا راضی نیست. بعد از چند آقای رحیم صفوی بنده را
دید همان موقع هم فرمانده سپاه بود، دست من را گرفت و گفت: فلانی را میشناسی؟
گفتم: نه. بعد باز همان حرفها را تکرار کردم باز پرسید واقعا او را نمیشناسی؟ گفتم:
نه. بعد از یک مدت دیدم معاون سیاسی
استاندار پیش من آمد و گفت: همان آقا رفته پیش آقای جاسبی و گفته است که زاکانی
رفیق من است و با هم قرار گذاشتهاند 500 میلیون بگیرد تا شما در مورد آقای جاسبی
حرفی نزنی. گفتم: عجب عقلی دارد این آقای جاسبی اگر به خود من این پول را میداد
دیگر حرف نمیزدم!
بعدا حفاظت
اطلاعات سپاه او را گرفته بودند که 200 میلیون قسط اول را میگرفت و قرار بود که
اگر من حرف نزنم 300 میلیون بقیه راهم بگیرد. حتی به شما هم کنار آقای جاسبی زنگ
زده و روی آیفون با شما حرف زده تا آقای جاسبی باور کند که شما رفیق این شخص هستی!
در حالیکه
بنده این شخص را اصلا در عمر خود ندیدهام و با حرف هم نزدهام.
خوب وقتی
انسان در این مسیر میافتد وقتی ميخواهد حرف حقی را بزند باید هزینه بپردازد و
خیلیها، حاضر نیستند هزینه کنند و با هم روابط دارند و واقعیتها را در جامعه
بیان نمیکنند وقتی به آنها میگوییم چرا حرف حق را نمیگویید؟ میگویند: دردسر
دارد و نباید این کار را بکنیم.
آقای
رادنیک: با دقت در موضعگیریهای نمایندگان مجلس در حوادث مثلا قضیة کوی دانشگاه که
مجلس پیگیری میکرد یا در مسائل دیگر انسان میبیند که دو جبهه در مجلس وجود دارد
که عمیقتر از اصولگرایی و اصلاح طلبی است. یعنی بحث خودی و غیرخودی بودن مطرح میشود
لطف کنید در این خصوص توضیحاتی بفرمایید مثلا در بحثهای هدفمند کردن یارانهها با
وجود چراغ سبز مجلس به این لایحه میبینم که در نصف روز مسیر مجلس عوض میشود و
قضیه به جای دیگر کشیده میشود و الان به نظر ما فهمیدن جبههبندی در اصولگرایان
بسیار مهمتر از اطلاع از وضعیت جبهه مقابل است که معارفند.
آقای
زاکانی: اگر دقت کنیم در مییابیم که قبل از انتخابات آقای هاشمی محور تفاهم
بود و بخشی از دوستان میخواستند که احمدی نژاد نباشد یا دلایل تخصصی میآوردند یا
نه میگفتند که اگر خودشان باشند بهتر میتوانند کار کنند یا نه میگفتند که ما با
اخلاقیات ایشان نمیتوانیم کار کنیم. لذا بخشی از اینها رفتند و در جریان مقابل
قرار گرفتند، یعنی آقای احمد توکلی، ایشان از جهت تخصصی با دولت سر جنگ دارد و
انتقاد میکند و میگوید: آقا این کارهای احمدی نژاد از جهت تخصصی به نفع مملکت
نیست. حرف تخصصی میزند اما در انتخابات به آقای احمدی نژاد رأی داد ای اینکه اوج
انتقادها را دارد گفت؛ اگر ما به ایشان رأی ندهیم یک عدهای میآیند که اصلا
بنیان ندارند، ولی برخی از اصولگرایان این کار را نکردند و بر محوریت آقای هاشمی
با دوم خردادیها تفاهم کردند بعد از اتنخابات هم، شرائط به سمتی رفت که اینها
برخی تعلل کردند در بازگشت، دفتر آقای لاریجانی نگاه مخالف آقای احمدی نژاد داشت و
بعد از انتخابات هم برخی جاها به مواضع دفتر آقای لاریجانی گلهمند بودیم و ناراحت
بودیم و حرفمان میشد که کاملا این ظرفیت را از جریان اصولگرا میگرفت که بتواند
یک برخورد مناسبی از نظر روشنگری و تقابل با افراد متعرض بازی به هم زن داشته باشد
بعضی میشدند بخشی از همان بازی و آسیب میزدند و من هم معتقدم که ما باید جلوی
اینها میایستادیم و اینها را نقد میکردیم و مانع از کارشان میشدیم و درخواست
کنیم که اینها برگردند و همین الان که دارند کار خوب میکنند باید تشویق کنیم
نگوییم که این یک تاکتیک است و شاید هم یک تاکتیک باشد واقعاً، اما اگر همین
تاکتیک خوب است ما باید تشویق کنیم و اینها بدانند که، نسبت با انقلاب داریم نه با
اینها و اینها اگر خود را در مسیر انقلاب قرار دهند و در مسیر نظام و رهبر قرار
دهند مورد تشویق هستند. و هر موقع دور شوند مورد نقد قرار میگیرند و اگر جایی
خواستند آسیب جدی بزنند موضع تقابل اینها را ما باید داشته باشیم. لذا در این جهت
اشکال است و همه ما ایراد داریم حالا اینها بیشتر دارند اما ما به دنبال اصلاح
باشیم و اصلاح هم با تعامل و نقد و رابطه صورت میگیرد، در مجلس هم شما در مورد
لوایح باید موردی اشاره کنید تابنده توضیح دهم که حق با مجلس است یا با دولت و کلی
نمیشود بیان کرد.
در مورد
کاری که مجلس در مورد لایحه هدفمند کردن یارانهها انجام داد به خیر و صلاح کشور
بود و در حقیقت این امکان را ایجاد کرد که هم بر روی روند کار نظارت وجود داشته
باشد و هم دست دولت بسته نباشد. بله بعضی میخواستند دست دولت را کاملا ببندند
الحمدالله طوری شد که دست دولت بسته نشود که ما در جلسه درونی که با اعضای دولت
داریم راضی هستند و تأیید میکنند حتی روز قبل از رای گیری لایحه رفتیم ریاست
جمهوری، راضی بودند.
کلان کار
این است که دولت و مجلس میتوانند روابط بسیار بهتر از این روابطی که الان دارند
داشته باشند که متاسفانه این شرائط را ندارند. بنده به آقای احمد نژاد گفتم:
شما باید به عنوان رئیس جمهور بگویید: که 90 درصد مشکل به شما بر میگردد و ما هم
در مجلس باید بگوییم که 90 درصد مشکل داریم، اگر 50، 50 شد هیچ مشکلی حل نمیشود
اما الان برعکس است و دولت میگوید 90 درصد مشکل از مجلس است و مجلس برعکس میگوید.
سؤال: جریان
آقای رحیمی و مشایی خیلی مرموز است آیا جایی مغز متفکر این جریان است؟ یا اینها از
جایی خط میگیرند؟
آقای
زاکانی: ما عقبه این جریان را نمیشناسیم ولی اینها درد خودشان را دارند آقای
رحیمی در دور دوم رقابت آقای احمدی نژاد با آقای هاشمی، نامههایش وجود دارد که
اگر خواستید کپی نامهها را برایتان میفرستم. نامه زد به ماموستهای کردستان که به
آقای هاشمی رای ندهید نه به احمد نژاد!
و آقای
احمدی نژاد اینگونه به مسائل نگاه نمیکند؛ مثلا یک وزیری به ما معرفی کرد که
مشکلاتی داشت ما یک ساعت و نیم با آقای احمدی نژاد صحبت کردیم و مشکلات او را
گفتیم ایشان اصرار کرد و گفت: باشد بعد ما گفتیم در حوزه سیاسی ایشان به آقای معین
رای داده است در آن دوره آقای احمدی نژاد میگفت: چه ایرادی دارد که به چه کسی رای
داده است. پس نگاه ما با آقای احمد نژاد تفاوت دارد.
راجع به
آقای رحیمی و مشایی هم، اینها یکدیگر را پیدا کردهاند و هوای یکدیگر را هم دارند،
کبوتر با کبوتر باز با باز، این افراد هم سنخ خودشان را گیر آوردهاند،آقای آقای
مشایی هم همه با هم هماهنگند و دارند از ظرفیت کشور استفاده میکنند و شبکه سازی
میکنند برای آینده خودشان.
همین اواخر
که رفته بودند برزیل، آقای مشایی نگهبانان را جمع کرده بود و گفته بود آینده نه
دست اصولگرایان میافتد و نه به دست اصلاح طلبان، آینده یکی از اطرافیان احمدی
نژاد رئیس جمهور میشوند پیش بینی کرده بود که مثل مرودف و پوتین در روسیه خواهد
شد.
تا منع
قانونی هم نداشته باشند، در ذهن ایشان این حرفهاست که اخیرا این حرفها را گفته
است.
مثلا قضیه
ورزشگاه رفتن بانوان طرح آقای مشایی بود، قضیه لغو رویداد برای خارجیان که میخواهند
از ایران بازدید کنند، که هر کس خواست بیاید داخل کشور دیگر نیازی به ارتباط با
وزارت خارجه نباشد و مستقیم به فرودگاه بیاید و وارد کشور شود اینها پیشنهاد مشایی
بود که در هیأت دولت تصویب شد وزارت خارجه مخالفت کرد و وزارت اطلاعات مخالفت کرد
و کار به محضر آقا رسید که ایشان مخالفت کردند و قضیه جمع شد.
دو هفته پیش
برای توجیه رفتن به پیش هدیه تهرانی گفته است؛ که ایشان میخواسته عکسهایش را
خارج از کشور نمایش دهد و ما کاری کردیم که او در داخل کشور این کار را بکند و بعد
هم گفته است که: بودجه دادیم و فلان و آقای احمدی نژاد هم در مقابل وزرا محکم از
ایشان دفاع کرده است. گفته است که اینها تنگ نظری است و این کار کار خوبی است و
این هم جزو آن 13 میلیون است که میخواهند صفر کنند! ولی هزینه سنگینی برای پاک
کردن این مشکلات باید پرداخت کنند و باید از همه داشتههای خود عدول کنند. نامهای
که آقا به آقای احمدی نژاد نوشتند در آن نامه آنگونه که از محتوای نامه برمیآید و
این محتوا در 2 سخنرانی بعدی مقام معظم رهبری هم تقویت شد این بود که آقا اشکال
محتوایی به آقای مشایی را رد کردند حال این مسائل با این تحلیل چگونه قابل جمع
است؟
آقای
زاکانی: آقا در نامه استدلال کردهاند که «انتصاب آقای مشایی موجب سرخوردگی
طرفداران جنابعالی است» و این بیان کمترین علت برای عزل آقای مشایی بود و آقا میخواستند
به گونهای فعلا حداقل به کمترین هزینه آقای مشایی معزول گردد، یعنی این بهترین
استدلالی بود که میشد بیان کرد ولی آقا وارد محتوای مشکلات آقای مشایی نشدند.
آقای
رادنیک: چون قضیه آقای مشایی با مسائلی که شما مطرح کردید بسیار به ضرر مملکت است
انتظار میرفت که مقام معظم رهبری کمی قاطعتر با موضوع برخورد نماید مثلا آقا در
خصوص آقای هاشمی گفته بودند: « هیچکس برای من هاشمی نمیشود» ولی بعدا در دانشگاه
تهران وقتی در مورد این جمله از آقا پرسیدند؛ ایشان فرمودند: که بله مدت دوستی ما
بسیار زیاد است و قضیه را شخصی کردند یعنی علت دوستی با ایشان را شخصی بیان کردند
نه اینکه به جهت در مسیر انقلاب و امام بودن باشد و آقا با لاون کدهایی قضیه را
روشن کردند حالا در قضیه آقای مشایی کدهایی که ما از صحبت آقا دریافت میکنیم ردّ
اشکالات محتوایی به آقای مشایی است.
اقای زاکانی:
آقا در خصوص جریان مذکور مسائل را به صورت عمیق میدانند ولی برای اداره و تدبیر
امور فعلاً صلاح دیدهاند که به ذکر همین مقدار بسنده کنند ولی شما میتوانید از
تعدادی از فضلایی که بعد از قضیه عزل آقای مشایی خدمت آقا میرسیدند بپرسید که در
محفل خصوصی آقا چگونه در مورد ایشان صحبت کردهاند که به مراتب تندتر از نامه است.
مثلا قضیه
نامه آقا چرا باید توسط آقای ابوترابی افشا میشد چون تا روز شنبه آقای ابوترابی
صبر کردند و سپس با خود آقای احمدی نژاد تماس گرفتند و گفتند چرا نامه آقا را عمل
نمیکنید و چون دیدند ترتیب اثر داده نشد در صحن علنی مجلس مطرح کردند و شما
بدانید اگر این نامه علنی نمیشد اصلا آقای مشایی عزل نمیگردیدند و اصولا همین
افشاگری باعث عزل مشایی شد نه نامه آقا.