بسم
الله الرحمن الرحیم
نشست جناب آقای وحید جلیلی در نشستی با پژوهشگران پژوهشکده
باقرالعلوم علیه السلام
جناب حجت الاسلام والمسلمین زارعی با خوشامد گویی و عرض خیر
مقدم ، خلاصه ای از وضعیت پژوهشکده را اینچنین تبیین نمودند:
بسم
الله الرحمن الرحیم
پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام
وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است و در حقیقت مجموع کارهایی که پژوهشکده
دارد پشتیبانی علمی تحقیقاتی از مخاطبان سازمان تبلیغات اسلامی است بیشترین کاری
هم که در پژوهشکده صورت میگیرد ، بازیابی علوم است ، تولید دانش در پژوهشکده
بالضروره انجام میشود اما عمده کار آن ، بازیابی علوم است دوستان در این پژوهشکده
بنا دارند که در زمینه مباحث تحلیل مباحث سیاسی طبق آنچه که مقام معظم رهبری
فرمودند: بصیرت افزایی باید بشود و روشنگری باید شود و چون مخاطبان سازمان هم قشر
عظیم مبلغین هستند و مبلغین هم ارتباط مستقیمی با عموم مردم دارند ، ما می خواهیم
انشاء الله در این سلسله نشستها برای
دوستان مبلغ یک بستههای فرهنگی آماده بکنیم که اینها هم بتوانند در تبلیغات و در
ایام تبلیغی خودشان از آنها استفاده کنند و بهتر بتوانند به روشنگری و بصیرت
افزایی جامعه کمک کنند. گروهی که تشکیل شده عموما پژوهشگران پژوهشکده و بعضی از
دوستان هم از پژوهشگران مجموعه های دیگر
هستند می خواهیم در این نشست از مباحثی که
قبلا به حضور شریفتان اعلام شده است ، ان شاء الله نهایت استفاده را ببریم.
جناب
آقای جلیلی مطلع کلام خود را چنین آغاز کردند:
بسم
الله الرحمن الرحیم
در ابتدا عرض می کنم که چون وابسته به سازمان تبلیغات هستید
حتماً یکی از مخاطبین خود را سازمان تبلیغات قرار دهید که مثلا در این حوادث بعد
از انتخابات سازمان تبلیغات چه کارکردی داشته است تا رسالت خود را به انجام رسانده
باشد، چون بنده کار رسانهای میکنم مثلاً خبرگزاری مهر را مثال می زنم شما از
ایشان بپرسید: در این 6 ماه بعد از انتخابات شما چه کار کردید؟ عملکرد شما چقدر
فرق داشته با ایرنا؟ یا عملکرد شما چه فرقی داشته با ایسنا؟
این یک نکته است چون در خود سازمان مخاطبینی هستند که شما
اگر در آنها تاثیر بگذارید و ایشان را در موضوعی متقاعد کنید به دنبالش خیلی
اتفاقات خوب میتواند بیفتد ، همان قدری که یک مخاطب معمولی در جلسه عزاداری ارزش
دارد و باید برای او وقت گذاشت خیلی مخاطب ها شما از این دست دارید و میتوانید از
آنها خروجی هایی بگیرید آن موقع ، این مخاطبین می توانند صدها هزار بلکه میلیون ها
عزادار دیگر را در حوزه های فکری تغذیه
کنند.
یک سؤال که مطرح میشود
اینست که شما اولین کسانی نیستید که میخواهید برای اباعبدالله مجلس عزا بر پا
کنید الحمدالله در سرتاسر کشور اینگونه مجالس برقرارست اما سوال اینست که ما این
همه تبلیغ رفتیم و این همه مراکز تبلیغی داشتیم از خانه های مردم بگیرید تا مساجد
و تکایا و...وضعیت امروز جامعه ما اینست که دچار فتنه شده است ، آیا ما در
تبلیغهای سال گذشته مثلاً یا ایام فاطمیه دقیقاً درست رفتار کردیم ؟یا مجالس اهل
بیت در کشور ما چگونه برگزار شده است که امروز شما 6-7 ماه بعد از ماجرای فتنه
اخیر هنوز که هنوزست در خیلی از حوزه های فکری ، جامعه ما دارد گیج می زند؟
پس یک آسیبشناسیهایی در این زمینه باید بکنیم که وقتی ما
اینطور مجالسی داریم نباید به این فتنهها دچار بشویم. مبلغینی که میلیونها ساعت
مغز و فکر ملت دست ایشان بوده چطور نشده مردم را آگاه کنند ؟
با چه دیدی به مردم معرفی کردیم وچگونه دین را به مردم
معرفی کردیم که دشمن بتواند تا این همه پیشروی کند؟ تعارف که نداریم تا دل حوزه
توانسته است پیش بیاید.
این سؤالیست که ما باید از خود بپرسیم ، کار به کجا رسیده
که درکشور سید الشهدا روز عاشورایش به همین راحتیها باید هتک حرمت بشود؟ درست است
که حماسه 9 دی در کشور رخ داد اینها به جای خودش و باید خیلی هم روی آنها تبلیغ
بشود ولی بالاخره این شکل ماجرا هم هست که
اول محرم، دوم محرم، سوم محرم، چهارم محرم ....دهم محرم دهها هزار جلسه عزاداری
سید الشهدا در این ده روز برگزار شده ، این عزاداری ها، ماجراها را باید تمام میکرد
،چطور شد علاوه بر اینکه تمام نمی شود روز عاشورا این اتفاقات می افتد اینها
سؤالاتی است که باید از خودمان بپرسیم. این یک نکته ایست که من به ذهنم میرسید و
عرض کردم
اما راجع به بصیرت که یکی از مواردیست که آقا مکرراً تذکر
داده ، ایشان در وقایع اخیر یکی از ملاکها را برای بصیرت فهمیدن اصل و فرع بیان
کردند که بصیرت یعنی اینکه اصل و فرع را
اشتباه نگیرید. من میخواهم بگویم اگر ما اصل و فرع را در بعضی از مسایل قاطی میکنیم
شاید بخاطر اینست که یک ریشههایی دارد. شاید بخاطر اینست که ما در تبیین مسایل
دینی، آن تلقی که داریم از دین در جامعه بوجود می آوریم ، یک مقداری اصل و فرع در
آن جابه جا شده است شاید اگر ما دین را از ابتدا درست تبلیغ میکردیم و درست در
مردم جا میانداختیم و اصل و فرع دین را مشخص میکردیم و نخبگان اگر با این دید
تربیت میشدند که اصل و فرع را بشناسند ، در حوادث واقعه هم میتوانستند به چنین
شناختی برسندکه اصل و فرع را تشخیص دهند.
بنده آن چیزی که می
فهمم اینست که دین، مجموعه ای از معارف است به علاوه یک روابط و نسبتهایی بین
اجزای این مجموعه، یک هندسهای به اصطلاح دارد و اهل بیت (علیهم السلام) هم عهدهدار
تبیین معارف وحیانی و قرآنی هستند و هم عهدهدار تبیین اصل و فرعند.
عهدهدار تبیین اولویت ها هستند. که به ما نشان بدهند که
دین یک کشکول نیست و دین یک مجموعه است، ولایت به این معنی است که همه جامعیت دین را حفظ میکند ثانیاً جامعیت
دین را مثل کشکول حفظ نمیکند (چون در کشکول همه چیز با هم مخلوط می شود )مانند یک
مجموعه حفظ میکند، مثلاً یک شخصی یک سری جواهر دارد همه را برای اینکه حفظ کند،
در کیسهای میاندازد ،اما یک بار هم برای محافظت ، آنها را در یک ظرفی مشخص قرار
می دهد ، در مورد دین هم باید اینگونه باشد و همه چیز باید جایگاهش مشخص باشد.
حالا بعضیها شاید
اجزای دین را کنار بگذارند ، بعضیها هم
ممکن است ضرائب و اهمیت ها را تغییر بدهند می خواهم بگویم اهل بیت کارشان این بوده که ضرائب و اهم و مهم
ها را برای مردم مشخص کنند.
و کسانی هم که میخواهند دین و تشیع و معارف وحیانی و ولایی
را تبلیغ کنند اینها را باید به صورت مجموعهای به مردم تحویل بدهند ، مثلاً اگر
میفرماید که (و ما اعمال البر کُلُها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و
النهی عن المنکر الا کنفسه فی بحر لجی) اعمال خوب هم جزو دین است ،جهاد هم جزو دین
است، امر به معروف و نهی از منکر هم جزو دین است اما دارد رابطه را مشخص میکند،
که نسبتها را بفهمید درست است که اعمال خوب و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر
جزو دین هستند اما اعمال خوب و جهاد ، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر مانند
قطره در مقابل دریاست یعنی اهم و مهم را به ما نشان می دهد امیرالمومنین علیه
السلام دارد نسبت را تبیین میکند این را من بارها و بارها خوانده بودم در جلسات
مختلف ولی خودم خوب نمیفهمیدم ، یک بار که شمال رفته بودیم در قایق نشسته بودیم
یک موجی آمد خیس شدیم یه قطرهای پاشید روی دست من ، یک لحظه به انگشتم وبه قطره
روی آن نگاه کردم و بعد به دریا نگاه کردم یاد اجزاء افتادم گفتم من صد بار خواندم
با حرارت هم خواندم و چقدر عمیق تبلیغش کردم و بعد به کل دریا نگاه کردم که امر به
معروف و نهی از منکر مانند دریاست و اعمال البر و جهاد فی سبیل الله مانند این
قطره است طبق این حدیث.
ما چقدر توانستیم
که دین را از دریچه چشم اهل بیت به مردم نشان بدهیم؟ مثلا در خطبه منا حضرت سید
الشهدا علیه السلام از امر به معروف و نهی از منکر شروع میکنند و میگویند اگر
این فریضه اقامه شود بقیه فرائض ذیل او اقامه خواهد شد و اهمیت را بیان میکند.
آیات اولش هم اینگونه است که از آسیب شناسی جوامع دینی از
آیات« لولا ینهاهم الاحبار و...» میخوانند و میگویند: آسیب شناسی می کند و می
گوید: جوامع دینی قبل از ما وجود داشته مسیحیت ، یهودیت و.... و خود خدا هم که
جوامع دینی را آسیب شناسی می کند میگوید: علمای ایشان اهل امر به معروف و نهی از
منکر نبودند و اینها را از گناه و اثم نهی نکردند ، بعد حضرت از آنجا وارد میشوند
و میگویند: امر به معروف و نهی از منکر امروز غریب و مغفول است و باید مهم باشد و
بنده فکر میکنم شماهایی که در حوزه ای حضور دارید که مؤسسش و به یک معنا مجددش
امام است و دین را در آینه امام خمینی
(ره) دیدید یک نعماتی را شکر نمیکنید امام در حالی امام شد که امامی پیش چشمش
نبود من همیشه مثال میزنم که چمران در حالی چمران شد که چمرانی مقابل چشمش نبود
ولی شمایی که او را دیدید آن کسی که تربیت کرده بودخودش را به تربیت درست دینی و
قوام یافته شده به همان دین ، قوام یافته دینی که مجموعهای بود نه کشکولی. امام
همه دین را عمل کرد ، از عرفانش و تعبدش گرفته تا جهاد و مبارزه اش و امر به معروف
و نهی از منکرش در وجود امام قوام یافته بود.
آن انقلاب اسلامی که امام خواست این بود و هر آن چیزی که در
مقابلش قرار میگرفت اسلام التقاطی و اسلام سرمایهداری و اسلام سلطنتی بود
اینها یک سری از اجزای دین را نداشتند یا آن اجزا را کنار
گذاشته بودند یا این ضرایب و اهمیت ها را به هم ریخته بودند ، اتفاقی که باید
بیفتد اینست که در تبلیغ دینی ما باید دین را با شاکله درست خودش معرفی بکنیم اصل
و فرع را بشناسانیم ، آن موقع اگر اینطور شد در قرآن می بینیم «الفتنه اشد من
القتل» یعنی مراتب همه را یکی یکی بیان میکند و ما اگر اینها را به مردم گفته
بودیم آن موقع یک دفعه قضیه کهریزک ، قضیه
اصلی نمیشد و هتک آبروی نظام جمهوری اسلامی مباح نمی گردید. ما آبرو و حرمت حکومت
دینی را جا نینداختیم؟
فیلمی ساخته آقای مخملباف با نام «ایاک و الدماء» با نهج البلاغه شروع و با نهج البلاغه تمام میشود
فیلم ، قوی هم هست همه فیلم با آیات قرآن و نهج البلاغه اثبات کرده که جمهوری
اسلامی دروغگو است ، کسی که فیلم قبلی او را تا مرز ارتداد هم پیش برده ، حالا
مثلاً حدیث میخونه حالا ما دیگه از voa هم حدیث میشنویم
، کاخ سفید برای مراجع بیانیه میدهد. من فکر می کنم قصه اصلی این است که دین را
باید در جامعیتش و با شاکله درستش مطرح کنیم.
اگر این اتفاق افتاد ، مردم با بصیرت نگاه می کنند یعنی این
مردم هر اصل و فرع را در جای خودش میبینند بدون اینکه حساسیت هایشان را از دست
بدهند مثل قضیه اتهام به نیروی انتظامی در قضیه کهریزک که بدانند اصل و فرع
کدامست.
سوالاتی که از طرف حضار مطرح گردید: نسل های متاخر حوزویانی
که تازه با امام آشنا شدند یکی از دغدغههایی که با آن مواجهیم دغدغه دیرینه است
اخیرا این دغدغه داغتر شده از یک جهاتی و بعضی خوابها را بیدار کرده و بعضی
بیدارها را بیدارتر کرده واقعاً در حوزه ، قرائت های مختلفی از اسلام وجود دارد که
از قدیم هم بوده است طبق بعضی پیش بینیها هم آخرین دعواهایی که انقلاب اسلامی دارد
با این قرائت های مغایر با اسلام است نه با کسان دیگر ، در یک چنین فضایی ، الان
چگونه می شود از موقعیت استفاده کنیم ویک کاری تألیف کنیم و به نظر شما در این فضایی که آلوده است و برخی
از مسئولین هم دستی در کار دارند، چه کار میشود کرد؟
یعنی چه تضمینی میشود داشت که ما از مجموعه امکاناتی که
داریم در راستای پیشبرد اهدافمان استفاده کنیم؟ البته حرفهای کلی خوبند ولی جواب
نمیدهند و منظورم کارهایی است که کاملاً عملیاتی و راهبردی است ، آن اندازه که به عنوان مثال بتوانم دو خط
بنویسم و بگذارم روی میز مسئولی که او بخواهد اجرا کند ؟
و پیشنهاد میکنم یک مقدار بحث به این سمت کشیده شودکه
راهکارهای عملیاتی ارائه شود برای کار.
جناب آقای جلیلی:
در مورد نکته اول شما که در حوزه گروهی متهجر هستند همیشه
بوده و هست و خواهد بود ، ما آمدیم از خود امام یاد بگیریم ، بعضی وقتها بنده
مقایسه میکنم و می گویم شما عملکرد امام را با شریعتی مقایسه کنید ، امام جراح
است ولی شریعتی چماقدار است
شما بیشتر از امام
که از متهجرین ضربه نخوردید ، ظرف آب آقا مصطفی را آب کشیدند فحش دادند تا ...
خودش میگوید: خون دلی که پدر پیرتان خورد! امام چه کار میکرد؟ در مواجهه با متهجران شروع کرد به صبر (واصبر علی ما
یقولون) بعضی وقتها لازم نیست خیلی دغدغه پیشه کنید ما باید در حدی که میتوانیم
عمل کنیم ، همه فضا را که متهجرین نبستند.
عدهای از بچهها چند سال پیش رفته بودند پیش آقا ، زبان به
گلایه و این جور حرف ها باز کرده بودند
آقا گوش کرده بودند و بعد گفته بودند" از زمان شاه هم بدتر است!"
دوستان می گفتند: همین را فقط فکر نمیکردیم آقا بگوید. گفت: سرمان را پایین
انداختیم. فرموده بودند: "آن زمان ما انقلاب کردیم حالا دیگر
نمیدانیم شما چه کار میکنید."
نکته اینست که خیلی
معطل بهانه نمانید.
آقا نمیگذارند ،
آقا فلان می کنند ، همه درست است ، مانع میتراشند ، اذیت می کنند ، و بار روانی
آن بیشتر است ، در یک حدی خودم تجربه کرده ام ، کمی سخت است ولی آدم باید صبر کند
متهجرین علمی و
دانشگاهی هم داریم. در دانشگاه فقط روشنفکری نیست تهجر مذهبی داخل دانشگاه بعضاً
هم تراز حوزه است . هنوز که هنوز است در دانشگاه تلخی حرف های آن شخص در ذهنم
مانده ، خبرنگاری آمده بود دانشگاه امام صادق علیه السلام مصاحبه میکرد ، آن شخص
با کنایه گفت: بیا برو مصاحبه کن در مورد ولایت حضرت زهراست! در مورد حضرت فاطمه
است ما مثلاً شده بودیم دشمن فاطمه زهرا ! چرا؟ چون در اتاقمان کتاب شریعتی بود و دو تا حرف
انتقادی می زدیم ، میخواهم بگویم حرف اصلی در مورد این است که راهکار چیست؟ بنده
الان کارم این شده است در مجامع دانشجویی به آنها میگویم: برادران و خواهران!
خواهش میکنم کار بی فایده بکنید! چون ما اصلا کار نمی کنیم لا اقل کار بی فایده
بکنیم.
رفته بودم دانشگاه
امام صادق 70 تا دانشجوی فوق لیسانس نشسته بودند آنجا به سران فتنه فحش میدادند ،
گفتم اول شما بگویید در این 4-5 ماه برای مبارزه با فتنه چه کاری کردید؟ گفتند ما
70 تا دانشجوی فوق لیسانس بسیجی دانشگاه امام صادق هستیم! گفتم : 4 ماه تابستان
امسال شما با 4 ماه تابستان پارسالتان چقدر فرق کرده؟ به هم نگاه کردند و انتهای
مطلب این شد که یکی از اینها مجموعا یک ساعت و نیم در اینترنت سیر کرده و برای 4
تا از وبلاگهای سبزها کامنت گذاشته است و کل نفعی که از این جماعت به ولایت رسیده
بود ، همین بود و بنده را آورده بودند که تو بیا و به فلانی ها فحش بده ،گفتم که
شما که اولی به فحش خوردن هستید.
چرا آقا مدام میگوید:
دشمنان مشغول برنامه ریزیاند ولی ما با فلانی حرف می زنیم از آقا می پرسیم چه کار
میکنی؟ دارد اساسنامه می نویسد! 6 ماه بعد ایشان را می بینیم باز می پرسیم چه کار
میکنی؟ می گوید ما جلسه گذاشتیم و بند 17
اساسنامه را هم نوشتیم ! باز یک سال بعد فلان...
یا در اوج فتنه در
تیرماه و خرداد ماه چند بار بنده را دعوت کردند آبعلی من یادم است که در در
خیابانها شورش بود ، مجله ها شبهه پراکنی می کردند، سایت ها تخریب فکری می کردند و
ما یک نفر آدم نداشتیم که جواب سایتها را بدهد ، بعد ما را دعوت کردند در جایی که
400 نفر دانشجوی بسیجی نشسته بودند در آب و هوای خوب ! گفتم: شما اینجا آمدید چه کارکنید؟
گفتند : ما آمدیم طرح مطالعات غرب شناسی ، غرب را بشناسیم
!! و به انقلاب خدمت کنیم.
گفتم : ما اگر بخواهیم خدمت کنیم ، غرب در خیابان های تهران
است ، شما فرار کرده اید آمده اید کوه دماوند.
پس یکی از راهکارها
خود کارست یعنی وارد شدن در کار است یکی از دوستان به شوخی می گفت: قرآن تک آیهای جلیلی:« الذین جاهدوا فینا
لنهدینهم سبلنا ». باز هم همان است بعضی وقتها ما در میدان نمیرویم .
« ان تنصروالله ینصرکم » «و کفی بربک هادیا ونصیرا» اینها مخصوص خواندن و ثواب بردن نیست برای عمل
کردن است پس اینست که میگویند: راهکار چیست؟ خود شما وارد بشوید شبی بر شما نگذرد
که محاسبه نکنید به خودتان بگویید: من چه کمکی کردم به امام زمان خودم؟
یکی از دوستان از لبنان آمده بود گفتم چه خبر؟ گفت : مفصل
است ، حالا یک کلمه یک چیز جالبی دیدیم در لبنان،
لبنانیها فکر میکنند آقای خامنهای نائب امام زمان است!! گفتم : خوب
اعتقاد ما هم همین است! گفت: برو آنجا ببین نائب امام زمان یعنی چه؟ ما فقط حرف می
زنیم!!
می گفت: ما هم همین فکر را میکردیم که اعتقاد ما هم نائب
امام زمان بودن آقای خامنه ایست ، رفتیم آنجا اعتقاد ایشان را نسبت به آقا دیدیم ،
شوخی می کردیم می گفتیم: نائب امام زمان ما 6 ماه گلویش پاره شده که آی نخبگان ،
ای علما ، أین عمار؟ همه نشسته اند تماشا می کنند!
ما در دفتر مجله یک سری بچههای ادبی و شاعر و...داریم. در
همین قضایای اخیر همین بچهها امکاناتی هم در اختیارشون نیست نه پولی دارند نه
پستی دارند و نه فلان ، نشستند چند تا شعار درست کردند. یک وبلاگ برای دفاع از
انقلاب درست کردند ، در هنر هم اینطور است که هر هنری که کمتر به جمهوری اسلامی
نیاز داشته باشد ، بیشتر به انقلاب خدمت میکند ، شعر یک کاغذ و قلم میخواهد و
قویترین نیروها را ما در شعر داریم ، چرا؟ چون کمترین وابستگی را به حکومت دارد،
شما مزایای خودتون را لیست کنید که چه مزایایی و تواناییها دارید ، مثلا بنده یک مقدار با ادبیات آشنا هستم. مثلاً
نیمچه قلمی میتوانم بزنم ، یک کامپیوتر هم دارم ، میتوانم به اینترنت وصل بشوم ،
اصلاً فکر کنید ، هیچ کس نیست برای شما تعیین تکلیف کند لا اقل بروید در فضای
اینترنت و به شبهات ایشان پاسخ بدهید ، چون در تجمعات سبزها، نخبگان هستند ، نخبههایشان
را اگر با منطق محکوم کنی ، زود فرو می افتند. و چون در فضای مجازی زندگی میکنند
، مثلا آقا می نشیند مقابل فیس بوکش و فکر میکند تمام دنیا همین است. به همینها
اگر چهار نفر هجوم ببرند همینها فرو میریزند .
مثلاً یکی از خانمها که چند روز بازداشت هم بود ، از زندان
که آزاد شد باز در اینترنت علیه نظام فعالیت می کرد ، دیدم یکی از دوستان آمده و
فقط برای جواب ددن حرفهای ایشان وبلاگ گذاشته مثل یک جنگ تن به تن ، گفتم: ما این
همه نیروی بیکار داریم در دانشگاه ، در حوزه هر کسی اگر یکی از اینها را جواب بدهد
، یعنی آنها هر چه شبهه آوردند ، بلافاصله جوابشان را بدهند ، اگر نیروهای ما هفتهای
فقط 2 ساعت وقت بگذارند ، دین را زنده می کنند.
به نظرم در مردم «
فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره » باید برای بچه حزب اللهی ها جا بیفتد ، متأسفانه
آنقدر بلند همت شدیم که به کمتر از کشتن و کشته شدن راضی نیستیم !! کمتر از این در مرام ما نیست! برای دفاع از ارزش ها ،
پایینتر از این از ما نخواهید یعنی ما برای دفاع کردن فقط یا باید بکشیم یا کشته
شویم !
باید همین سیستم « فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره ....شراً
یره» یعنی اگر یک ساعت می توانی وقت
بگذاری همان را بگذار.
این را برای مردم
باید جا انداخت که تک تک مردم موظفند که در زنجیره تواصی به حق و تواصی به صبر
قرار بگیرند وگرنه دچار خسرانهای بزرگ فردی و اجتماعی خواهیم شد. خیلی قرار نیست
برویم و جلد دوم قرآن را برای مردم بگوییم ، همین که هست را باید در عمل خودمان متجلی کنیم و شروع کنیم
به آن ملتزم بشویم ، هر کسی در حد خودش میتواند
در زنجیره تواصی به حق قرار گیرد هیچکس حق ندارد گوش مطلق یا زبان مطلق باشد بنده
این مطلب را از این آیه میفهمم که « تواصو بالحق و تواصو بالصبر.»
یک آقایی درس یک استادی میرفت آن استاد فوت کرد پسرش استاد
شد و یک جایی کرسی تدریس گرفته بود ، این آقا درس ایشان هم می رفت ، باز استاد یک
نوهای داشت کوچک بود این شاگرد به ایشان می گفت: کی میشود درس شما را شرکت
کنیم!؟ محاسنش سفید شده بود ولی باز میگفت: کی میشود ، سر درس شما شرکت کنیم؟
اصلاً بعضی ها گوش مطلقند وفقط بلدند گوش کنند و بعضی مثل بنده زبان مطلقند و فقط
حرف میزنند ، این زنجیره اگر شکل بگیرد ، خیلی اتفاقهای مثبت میتواند بیفتد
انسان هر چه به
اسلام نگاه می کند می بیند که سیستم را داده و نهادینه کرده است ، از نماز جماعتش
بگیر تا نماز جمعه اش تا احکام فردی و اجتماعی اش ، عمیق که نگاه میکنیم همین
است. اجتماعیات فردی و فردیات اجتماعی است، این مطلب باید جا بیفتد که دفاع از
ارزش ها ، واجب کفایی نیست چون تلاش ، لازمه رشد است ممکن است دفاع از ارزش ها به
تو نیاز نداشته باشد ولی تو به دفاع کردن نیاز داری ، نیاز داری که هزینه کنی و
هزینه بدهی تا رشد کنی.
اگر میخواهید به مراتب عالی تربیت دینی برسید لازمه اش
اینست که بی مسئولیت نباشید نگویید: آقا 500 هزار نفر رفتند راهپیمایی حالا بنده
که یک نفر هستم و وجودم خیلی فرق نمیکند ، این درست نیست و برای رشد خودت باید
این هزینه را بدهی.
سوال یکی از حاضرین در قرآن داریم (انا ارسلنا رسلنا
باالبینات وارسلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس) یعنی خود مردم باید قیام
کنند حالا همین اجتماع در زمان رسول الله در معرض فتنه وقتی قرار میگیرد ، می
بینیم که « ارتد الناس بعد النبی الا ثلاث » یعنی طبیعی فتنه این هست که حتی آقا رسول
الله که صاحب عصمت هست ، صاحب ظرفیت هست ، بعلاوه پختگی در برخورد و بعلاوه وحی
هست ، می بینیم که در فتنه « ارتد الناس » حالا در جامعه امروزی که« انا ارسلنا
رسلنا» رسلش من نوعی هستم در زمان آقا رسول الله ارتد الناس دارد در عصر ما هم به
صورت طبیعی این میشود دیگر، شما فرمودید اصل و فرع را با هم قاطی میکنند اصل را
می گذارند کنار و فرع را میگیرند ، اصلاً بحث اینست که در نخبگان و بزرگان ما بحث
اشتباه اصل و فرع نیست بحث اینست که قشر بزرگان و نخبگان همه اینها اصل را چیز
دیگری گرفته اند ادله و براهینی هم آورده اند که اصل همین است بعلاوه اینکه عرض
کردم ، ما رسولشون هستیم
شما در جایی گفتید: اصلا آزادی بیان نیست؟ یا آزادی بیان
هست ولی امکان بیان نیست ؟ ابهامهایی وجود دارد که باعث میشود که فضا یک مقداری
مشتبه باقی بماند بنده خیلی ها را دیدم که
بعد از آن از صحبت شما به نفع خودشان استفاده میکردند ثانیا ما اگر بخواهیم در
این زمینه یک چارهای بیاندیشیم باید چکار کنیم نه اینکه حالا بگوییم اصل اینست و
فرع اینست ، بله فرض ما اینست که ولایت فقیه اصل است و بقیه فرعند ، دیگری میگوید:
نه ولایت فقیه ، نه تنها اصل نیست فرع هم نیست لزومی ندارد که ما این را به عنوان
اصل گرفتیم.
جواب : اینکه «ارتد الناس الا ثلاث» این دفعه الحمدلله بر
عکس شده است و «ارتد الثلاث» شده فرصتها
را که نگاه میکنیم قاطبه مردم الحمدلله می فهمند یکی از دوستان میگفت که این همه
می گویند: فتنه ، فتنه ،کدام فتنه را می
گویند ؟!
گفتم راست میگویی ،حالا آقا شاید میشود گفت از باب تسامح
و تواضع میگویند: فتنه .
فتنه جایی را می گویند که حق و باطل خیلی آمیخته است قصه
همین است ، کدام فتنه؟ یک انتخاباتی برگزار شده معلوم هست تقلب شده یا نه؟ اگر اعتراض هم داریم معلوم است که قانونی هم
هست ، حالا کدام فتنه؟
پس فرصتها را
ببینیم ، مردم به نظرم خیلی امتحان بهتری پس دادند تا نخبگان و خواص.
این هم باید دانسته شود که ما نباید امت رسول الله را اصل
بگیریم و بگوییم چون در زمان رسول الله فتنه شد و ارتد الناس ، الان هم طبیعی است
فتنه شود
امام در وصیت نامهاش فرمودند" امت من از
امت رسول الله جلوتر است" می فرمایند:" من شهادت میدهم" در
عصری که ما وجود مقدس معصوم را در بین خود نداریم ولی باز مزایایی را داریم که امت
های قبلی نداشتند ، از جمله این مزایا ، عبرتهایی است که از تاریخ داریم ، خدا را
شکر ما دوره سیدالشهدا نبودیم ما دوره امیرالمؤمنین نبودیم ، به آقای اراکی گفتند
که یک جمله راجع به امام خمینی بگو ، فرمود: امام خمینی کسی است که اگر زمان
عاشورا بود 72 نفر میشد 73 نفر.
ما می گوییم: اگر ما بودیم آن 72 نفر میشد 70 میلیون و 72
نفر ولی آقای اراکی میفهمیده چه میگوید ، اما این عبرتها که «یا لیتنا کنا معکم»
بعضی وقتها این عبرتها سرمایه است برای ما و تجربه است برای ما.
این همه خیانتها که
شده ، اشتباهاتی که شده ، همین زیارت عاشورا که میخوانیم ، داریم از عبرتهای
عاشورا استفاده میکنیم پس میخواهم بگویم: در عصر ما وجود مقدس معصوم مستقیماً
حاضر نیست بنابراین نمیشود از مزایای وجود شان استفاده کرد ولی نمیخواهم بگویم
الان فتنه نیست بلکه می گویم باید به داشتهها اتکا شود شما در آسیب شناسی نکته
خوبی را گفتید در کنار این نکته ، قوت شناسی را هم بگذارید ضعف ها را با قوت ها با
هم ببینیم
این دو را باید در کنار هم قرار داد چون اگر فقط این ضعفها
ببینیم یکباره خودمان را میبازیم به نظرم اگر فرصتها را بخواهیم فهرست بکنیم
خود این تهدید یک فرصت است (2 راهیها اگه یه وقت نباشن –
منافقها کجا باید جدا شن) غربال شدن است دیگر که در حدیث آمده است
«لتغربلن غربله».
یک حدیث جالب در
کتاب دبیرستان از امام حسن عسکری بود (ما من بلیه الا ولله فیها نعمه...) اگر
بزرگترین نقمات و بلایا نازل شود ، شما بعنوان حاملان فتح محمد ، باید در دل مردم
بروید و از این تهدیدها فرصت بسازید ، مثل خود امام که ویژگیاش این بود ، محیط میشد
بر همه فتنه ها ، اصلا هر نوع توطئهای را امام به فرصت تبدیل میکرد .
حال بیاییم و کلاً
صورت مسأله را عوض کنیم و بگوییم : خدا را شکر یک نعمتی خدا به ما داد به نام نعمت
فتنه ،یعنی تهدید را یک نعمت تلقی کنیم و بگوییم اکنون که در فتنه قرار گرفته ایم
چه باید کرد؟ از این نعمت کسانی که پارسال فوت کردند ، نتوانستند بهره مند بشوند.
یک راه همین است که حق را بشناسید و رجال را با حق تطبیق کنید.
رادنیک : بحث آسیب شناسی که شما فرمودید ، نقاط قوت و نقاط
ضعف ما را گفتید و اینکه ما در مخاطب شناسی چه کاری را نکردیم چه کاری را باید
بکنیم؟
ولی آن چیزی که در مرحله اول برای پژوهش ، مورد نیاز ماست
بحث تحلیل است چون شما داخل صحنه هستید از این آرایش دو طرف یک اسکن خوبی به ما
عنایت بفرمایید چون همه ما برای خودمان یک تحلیلهایی داریم ، صورت وضعیت شناسی
داریم و درخواست ما اینست که با توجه به اینکه شما در این زمینه کار رسانهای
زیادی کرده اید ، این جریان شناسی رسانهای را برای ما تشریح کنید.
من بحثم این بود که بخشی از اتفاقات بعد انتخابات را اینجور
تحلیل کردیم و گفتیم ما در دورههای پیش توسعه نامتوازن میدیدیم در این دوره
داریم عدالت نامتوازن میبینیم یعنی اینکه آقای احمدی نژاد به نقاط محروم آب برده
، برق برده ،جاده برده ،گاز برده...ولی آن تذکری که رهبری به ایشان داد را جدی
نگرفتند که آقا گفته بودند:" فرهنگ در دولت شما مظلوم است و
اطلاع رسانی در دولت شما ضعیف است" شاید ابتدا گمان می کردند ، آقا
تعارف میکنند ولی اینگونه نبود و این تذکر ایشان موضوعیت داشت.
در انتخابات دو تصویر توهم تقابل پیدا کرد ، یک تصویری که
نظام رسانهای جمهوری اسلامی از واقعیت ایرانی ارائه میکند ، شما رسانه ملی را
فرض کنید یا رسانههای دیگر مانند مطبوعات
،کتاب یا ... که موجود هست ، اگر یک نفر از خارج بیاید مثلا کسی که در شبکههای
ماهوارهای شبکه 1 و 2و 5 ما را میبیند ،
چه تصویری از ایران در ذهنش حک میشود؟ اگر کسی بخواهد در آینه رسانه ملی ، ایران
بزرگ را ببیند ، فاصله بین میدان تجریش و تهران را میبیند یعنی آن تصویر غالبی که
از ایران ارائه میشود این است یعنی یک طبقه خاص اجتماعی با یک سبک زندگی خاص با
ادبیات و دغدغههای خاص و... بنده مثال میزنم برای شما که اگر یک ساعت در تهران
برق برود ، فردا بعید است روزنامهای پیدا شود که در صفحه اولش این خبردرج نشده
نباشد ، خود صدا و سیما چقدر پیگیری خواهد کرد ولی اگر 30 سال بعد از انقلاب
اسلامی مستضعفین ، میلیونها ایرانی اصلاً برق نداشته باشند ، این در کدام رسانه
بازتاب پیدا میکند؟ و ضریب و اهمیت میگیرد
؟ همین کاری که رسانه ملی دارد میکند مثلا می گوید: آقای امیر خلیفه اصل از نیمکت
نشینی در فولاد اهواز ناراحت است 10 تا برنامه برایش میسازند و بدون اغراق بهترین
وقت رسانه ملی را به این اختصاص می دهند که چرا امیر خلیفه اصل در فولاد اهواز
نیمکت نشین است؟ این را تبدیل میکنند به مسأله عمومی ملت!
یا این بحث را مطرح
می کتتد که :اول نوچههای علی پروین به برادر علی دایی فحش دادند یا اول برادرهای
علی دایی این کار را کردند؟! و این موضوع را بحث جدی مردم میکنندطوری که فردای آن
روز میبینی در دفتر کار همین بحث را میکنند در صف تاکسی هم که هستی مردم دارند
در مورد همین موضوع صحبت میکنند.
این نظم رسانهای
جمهوری اسلامی است. اینها دارند این تصویر را از ایران ارائه میکنند ولی 20
میلیون ایرانی در روستاها زندگی میکنند یعنی از هر 3 نفر ایرانی یک نفر در
روستاها زندگی می کنند ، آیا این تعداد به اندازه یک دهم لیگ برتر فوتبال در رسانه
ملی دیده میشوند ؟هنوز که هنوز است دهاتیها را در آگهیهای بازرگانی مسخره میکنند
و قیافههای عجیب ، غریب پخش می کنند .
بنده شب انتخابات زنگ زدم که آقا شما اگر می خواهید از 22
خرداد و انتخابات گزارش تهیه کنید یک واحد ثابت هم در روستا بگذارید.
صدا و سیما روز انتخابات چه می کرد ؟از حسینیه ارشاد به
فلکه صادقیه از فلکه صادقیه به حسینیه ارشاد و باز برعکس!
این یک تصویر نظام
رسانهای است از ایران ، که از دولتیاش تا خصوصیش ، دارند ارائه میکنند.
یک تصویر دیگر را هم
صندوق رأی ارائه میکند ، صندوق رأی که دیگر در اختیار یک طبقه خاص نیست و در دست
تهیه کنندههای تلویزیون نیست و با دغدغههای ایشان تنظیم نمیشود و گزارش واقعی
تری از ایران میدهد.
حالا آنهایی که در خیابان های شمال تهران زندگی می کنند ،
بیرون میریزند و میگویند: آقا اگر 24 میلیون نفرغیر از ما وجود داشتند ، کجا
بودند؟ ما که در رسانه ملی ندیدیم ! یا سوال می کنند: اگر هم این افراد هستند آیا
آنقدر ارزش دارند که بتوانند حکومت را تعیین کنند؟ می گویند: ما که هر چه در
تلویزیون دیدیم زندگی خودمان بوده ، ال سی دی خودمان بوده ، کامپیوتر خودمان بوده ، دغدغههای خودمان بوده
و زرنگ بازیهای خودمان بوده و.... ما اینها را دیده ایم .
مثلا آقای رحیم پور ازغدی اسناد لانه جاسوسی رو نشان می داد
ایشان می گفت: 100 جلد کتاب درباره اسناد جاسوسی چاپ شده بنده خودم را کشتم و 7
جلدش گیرم آمده و همان 7 جلد همینجور هر ورقی که میخواند برای ماها جدید بود.
1358-1388 30 سال بعد از اینکه این همه اسناد دست شما
افتاده است آن وقت آقای فلانی باید بیاید بخواند و بگوید : که چه چیزهای جالبی در
غار اصحاب کهف کشف شده است!! و در این مدت صدها میلیارد تومان بودجه در همین نظام
رسانهای برای مقابله با تهاجم فرهنگی خرج شد.
اصلاً بنده حزب
اللهی نیستم ، بنده مذهبی نیستم ، داستان نویس هستم فیلم نامه نویسم ، این اسناد
لانه جاسوسی ارزش دراماتیک دارد ، مایههای داستانی نابی دارد ، داستان جاسوسی بنی
صدر را که تعریف میکرد این خودش یک فیلمنامه بسیار خوب است یعنی اگر شما به یک
فیلمنامه نویس گامبیایی هم بدهید میگوید: عجب مایه داستانی پر قدرتی دارد ! خوب
چه تصویری از امروز ایران و گذشته ایران و از دشمنیهای آن ارائه می شود؟
این تصویر آماده در کنار تصویری که صندوق رأی ارائه میکند
منجر به چه چیزی می شود؟ امام خمینی یک حکمتی به خرج داد و آن این بوده که جمهوری
باشد در این مملکت ، روزی که گفت جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد
، میفهمید که ممکن است نخبگان حوزوی و دانشگاهی دست به یکی کنند که ماهیت نظام
جمهوری را مطابق میل اوباماها و پرزها تغییر بدهند آن هم با شعار یا حسین و با رنگ
اهل بیت ، امام اینها را میدید که اگر در مجلس دوم یادتان باشد ، یک سری بحثهایی
درگرفت که فقط مجتهدین باید در سیاست دخالت کنند ،که امام یک سخنرانی دارند خیلی
قشنگ است:" آن
موقع که ما مبارزه را شروع کردیم گفتند: مجتهدین نمی توانند در سیاست دخالت کنند
یعنی چه حالا میگویند که فقط مجتهدین باید دخالت کنند که این حرف از حرف قبلی
آنها خطرناکتر است.
قرار بود جامعه
مدرسین برای شهرستانی ها هم لیست بدهد امام فرمودند: فقط برای قم.
آحاد مردم باید در صحنه باشند و باید برای روستاییانی که در
فاصله های دور زندگی می کنند ارزش قایل بشوند.
امام برای آحاد انسانی ارزش قائل می شدند ، امام دنبال چیزی
نبود که در یک جلسه تموم شود. ما آزادی بیان نداریم اگر داشتیم وضعمان به اینجا
نمیکشید ، اگر بچه حزب الهی ها از صدا و سیما اخراج نمیشدند وضع به اینجا نمیکشید
و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند و این بار هم از ما سواری بگیرند و بحران را رد
بکنند فتنه بعدی دیگر معلوم نیست جمع بشود.
ما معتقدیم آزادی بیان در جمهوری اسلامی ضعیف است و برای ما
نیست ، آزادی بیان برای 24 میلیون نیست.
چیزی که میخواهم
عرض کنم اینست که آزادی رسانهای چیز مزخرفی نیست و باید مفهوم داشته باشد ، باید
10 تا کلید واژه داشته باشد و ادبیات جدید برای جامعه مطرح کند.
آزادی رسانهای و
عدالت رسانهای ، بدون عدالت رسانهای آزادی رسانه ای بی معنی است من از زاویه دید
خودم اینجوری میبینم که یکی از اتفاقات مهمی که باید بر اساس آسیب شناسی بیفتد
اینست که باید قوانین قناس رسانهای کشور حذف بشود.
در فضای نخبگان ما یه عدهای از آقایون را ، تلویزیون آقا
کرده است ، در شبکه قرآن دیشب یکی از
فامیلهای ما گفت خانمیهست در شبکه قرآن که در مورد زندگی ولایی صحبت میکند ، میگفت
یک روز داشت راجع به ازدواج صحبت می کرد و می گفت که متاسفانه در جامعه ما تجملات
زیاد شده است و یک فصل مشبعی در مزمت تجملات صحبت کرد و بعد گفت: من خوشبختانه در
زندگی خودم دچار این چیزها نشده ام ، از ازدواج دخترم برای شما میگویم ومیبینید که چقدر الان تجملات زیاد شده است .
مهریه دخترم با 500 تا سکه بعلاوه 4 سفر حج و 6 تا فلان و دامادم هم گفته اسم
دخترم چون با حروف ابجد 514 می شود 514 سکه هم او اضافه کرده است و این میشود
زندگی خوب!!
بنده یک تقسیم بندی که میکردم میگفتم : آقا در جامعه ما
یک شرق و یک غرب داریم ، یک سری مذهبی و یک سری غیر مذهبی اند که شرق را متدینین
فرض می کنیم و غرب را به عنوان بی دین ها در نظر می گیریم ولی فقط این نیست ، یک
خط هم از وسط می گذرد یک عده شمالند و یک عده جنوبند ، یک عده که در شمالند
پولدارند و یک عده که در جنوبند فقیر.
پس 4 قسمت شد:
یک شمال غربی داریم
بیدینهای پولدار
یک جنوب غربی داریم
بی دینهای مستضعف و فقیر و لاابالی
یک شمال شرقی داریم
متدینین مرفه هستند
یک جنوب شرقی داریم
که متدینین مستضعفند
میخواهم تحلیل کنم
که امام کارش این بود که شمال شرقی و جنوب شرقی و جنوب غربی را با جنوب شرقی متحد
کرد یعنی محوریت با جنوب شرقی یعنی متدینین مستضعف بود ولی الان برعکسش کرده اند
یعنی الان شمال غربی محور شده است و دارد شمال شرق و جنوب غرب را میگیرد یعنی
مرفهان بی دین دارند به یک ائتلافی با مرفهان مذهبی و لاابالی فقیر می رسند دو
نمونه را عرض میکنم یک تئاتری را آقای قالیباف 16 میلیون پول داده بود تا اجرا
کنند که جلوی آن گرفته شد تحت عنوان « روز حسین» ، متن آن اینگونه بود که میرحسین
موسوی امام حسین بود و یک سری یزیدی مقابل این بودند و با او مبارزه میکردند و
طوری نوشته شده بود که چهره کاراکتر اصلی تئاتر که میگوید: یا حسین ، جمعیت حاضر
در سالن با هم می گویند: میرحسین ، آماده هم شده بود و با امکانات شهری انجام داده
بودند آماده اجرا هم بود که جلوی اجرای آن را گرفتند اینها میخواهدن چه کار کنند؟
به مذهبیها میگویند: نه ما هنوز مذهبی
هستیم و هنوز حاضر نیستند بگویند: بوش و رضا پهلوی و اینا با ما هستند چون
مذهبی ها را نمیخواهند از دست بدهند در
این قضیه اخیر گفتند بعضیها را چادر به سر کرده بودند و مرگ بر اصل ولایت فقیه می
گفتند بعضیها هم واقعاً چادری بودند تا بگویند در میان ما هم مذهبی ها هستند.
از آن طرف یک فیلمی
جدیداً آمده است که آقای بهمن قبادی ساخته است تحت عنوان « چه کسی از گربه های
ایرانی خبر دارد » ماجرا اینست که: 2 نفر بچه شهرک غرب میخواهند به انگلیس بروند
و در یک کنسرت جاز شرکت کنند و دارند گروه ارکستر خودشان را تکمیل میکنند دنبال گیتاریست و... میگردند ،
و حالت مستند سینمایی دارد ، گروه فیلمبرداری با اینها راه میافتند و در گروههای
زیرزمینی و پارتی ها و جاهای مختلف این دو نفر قهرمان فیلم کارشان اینست که دنبال
طبال میگردند در حالیکه هر گیتاری 5 میلیون قیمت دارد ولی 90 درصد فیلم در جنوب
شهر میگذرد بدبختی و فضای فقر را نشان میدهد و بچه بسیجیها میریزند و پارتی ها
را به هم می زنند این فیلم به قشر مستضعف چه میگوید: می گوید :تو می خواهی ترانه
گوش کنی ، ما هم می خواهیم گوش کنیم ، ما با هم هستیم ولی جمهوری اسلامی نمی گذارد
، درست است که از لحاظ طبقاتی کاملاً متفاوتیم ولی از لحاظ فرهنگی به هم متصلیم و
هم دل هستیم.
در جهت خوب و از
منظر دینی هم همینگونه استیکی با پرادو
آمده پارک کرده و یکی با موتور گازی آمده هر دو برای شرکت در مجلس حاج
منصور آمده اند ، تبعیض طبقاتی با دین جمع میشود این فیلم را اگر ببینیم آن موقع
تلاش خواهیم کرد که اول جنوب شهر را حفظ کنیم ، متدین مستضعف را حفظ کنیم و در
مرحله دوم متدیینین مرفهتر را آگاهتر بکنیم به وظایف اجتماعیشان ،به مساوات و مواسات و دغدغه اجتماعی داشتن
و...
اول انقلاب خیلی از این متدینین پولدار ، سبک زندگیشان را
تغییر دادند و سبک زندگیشان را مناسب با جامعه دینی تنظیم کردند.
در این انتخابات اخیر این اتفاقات افتاد و احمدی نژاد آمد و
چهرهای از عدالت بر پا کرد ، این علم عدالت را نباید بگذاریم از دستمان بیفتد«
لیقوم الناس بالقسط» درست است ولی قبلش «و قد ارسلنارسلنا بالبینات» « انزلنا
الکتاب و المیزان» کتاب را برای مردم بخوانید ، الگوها را میزانها را نشان
بدهید ، نشان بدهید زندگی اهل بیت یعنی چی؟ آن موقع میبینید خیزش عمومی شکل خواهد
گرفت یا نه؟
خیزش عمومی برای عدالت شکل خواهد گرفت یا نه؟
این یک منظره بود و
منظره دیگری هم در بحث انتخابات وجود داشت و موضوعی که بنده می بینم برخی از
دوستان نمی خواهند از آن وارد شوند ، بحث جمهوریت نظام اسلامی است ، جمهوریت ما
موضوعیت دارد. خواهم گفت که چگونه موضوعیت دارد در حوادث اخیر بحث سران فتنه با
آقای خامنهای چه بود؟ می گفتند: با اسلامیت نظام مخالفیم یا از جمهوریت ضربه خورده بودند؟ آقای خامنهای از جمهوریت نظام بهره برد.
مگر اینها حرفشان چه بود؟ وقتی آنها 20 میلیون رأی آورده
بودند میگفتیم : مرگ بر ولایت فقیه ، 24 میلیون هم رای آوردیم باز می گوییم :مرگ بر ولایت فقیه .
مخالفین در16 آذر میگفتند : مرگ بر دیکتاتور ، حزب اللهی
ها می گفتند: حیدریم در حالیکه من به ایشان گفتم : شما باید بگویید: مرگ بر
دیکتاتور ، این شعار برای شماست که از شما
دزدیده اند ، الان جمهوری باید جلوی ولی فقیه بایستد و سپر ولی فقیه شود نه اینکه
آقا را سپر کنیم برای جمهوریت ، چون ایشان قبلا خودشان را سپر جمهوریت کرده اند ،
الان آدم می فهمد که در زمان امام ، بنی صدر رای آورد ، نامه آقا و آقای بهشتی و
اقای باهنر را ببینید که به امام گفتند :آنقدر که شما از بنی صدر حمایت کردید ما
هم شک کردیم که آیا بنی صدر خوب است؟ امام این است چون به مردم فرصت اشتباه کردن
می داد تا خوب شوند وگرنه آن محبوبیتی که امام داشت میتوانست بگوید: تا ده سال
دیگر قانون اساسی نباشد ، انتخابات چیست؟ خودم یکی را مسؤل میکنم ، الان شما و ما
داریم نتیجه کار امام را برداشت میکنیم ، در شرایطی که فضای نخبگان علیه آرمانهای
انقلاب ، علیه عدالت ، علیه مبارزه با تبعیض است الان می فهمیم که جمهوریت موضوعیت
داشته است و این جمهوریت را باید حفظ کرد و باید تلاش بکنیم آحاد مردم را جذب کنیم
زیرا قاطبه مردم کسانی هستند که جواب مثبت می دهند ما حکم خودمان را صادر میکنیم
ته دلمان میگوییم کاش میشد همه چیز را خود آقا منصوب می کردند کسانی که منصوب
خود آقا بودند مگر اشتباه نکردند؟ شیطان مگر نگاه میکند به انتصابات؟ اینگونه
نیست ، مگر عبیدالله بن عباس منصوب از جانب معصوم علیه السلام نیست؟ انسان نگاه میکند
و از خیانت های او تعجب می کند ، باید از جمهوریت نظام دفاع کرد و به نظرم در این
دوره باید رنگ الهی جمهوریت را پر رنگتر کرد و باید ظاهر کرد و برای آن ارزش قائل
شد ، من به این مطلب اعتقاد پیدا کردم و در نهایت دیدم مردم درست عمل می کنند ،
اشکال از ماست و ما حال نداریم تا برویم و تبیین کنیم ما تنبلیهای خودمان را
توجیه میکنیم ، اگر جمهوری اسلامی ، جمهوری نباشد ، مطمئن باشید ، من اینگونه
تشخیص می دهم که خیلی سریع میرود به سمت حکومتهای اموی و عباسی و قابلیت تبدیل
شدن آن به حکومتهای اموی و عباسی خیلی بالاست.
اگر ملت پشت ولی
فقیه نباشند نخبگان این قابلیت را از خودشان نشان داده اند که برای پیوند با شیطان
بزرگ و کوچک خیلی ظرفیت دارند. امت و ملت و آحاد مردم را باید پشت ولی فقیه نگه
داریم ، ایدئولوژی آن هم مشخص است« لیقوم الناس بالقسط» اگر جهت گیری عدالت باشد
و محور عدالت باشد این اتفاق میافتد .
معصوم فرمود: سخط خاصه و رضایت عامه
الان داستان ، داستان همین سخط خاصه و رضایت عامه است که
گفت: از سخط خاصه نترسید در این فتنه مدام چنگ و دندان نشان دادند و مدام به آقا
گفتند: اگر آنچه می گوییم نکنی ما به تو ضربه می زنیم و قدرت خود را به رخ آقا
کشیدند و گفتند کاری می کنیم که پشیمان شوی ، یک سکوت هایی می کنیم که از صد شمشیر
برای تو بدتر باشد آقا در جوابشان چه گفت؟ گفت: یک جسم ناقص دارم که قبلا داده ام
، آبرو را هم که الان دادم ، خوب حالا می خواهید چه کنید؟
پیوند رهبری باید با آحاد جامعه طوری حفظ شود که نخبگان
حساب کار خود را بکنند نکته دیگری در مورد نخبگان باید بگویم : قهر نخبگان در
انقلاب چیز جدیدی نیست آنقدر هم در قرآن به تاریخ تأکید و توصیه شده است ولی ما
متاسفانه دقت نمی کنیم یکی از متعلقات ذکر در قرآن چیست؟ یکی خود خداست ، ذکر الله
است یکی هم فااذکرهم بایام و اذکر عبدنا داوود و اذکر بالکتاب ، متعلقات ذکر در
قرآن اینهاست ما متاسفانه جامعه خودمان را جامعه ذاکر بار نیاورده ایم برای همین
هم نمیتونیم از کل داشتههای خودمان استفاده کنیم. یک نوع جهل داریم که قبل از
علم است که این نوع جهل با تعلم برطرف میشود ولی یک نوع جهل هم داریم که جهل بعد
از علم است یعنی غفلت که این نوع جهل با ذکر و یادآوری برطرف میشود ما دچار جهل
نوع دوم هستیم اگر ما یادمان بود که قهر نخبگان چیز جدیدی نیست اصلاً خودمان را گم
نمیکردیم اول انقلاب هم همین بود و ما در کشور چند گروه نخبه داشتیم آنها امام را
بایکوت کردند یک گروه نخبگان سلطنتی بودند ، انسانهای بزرگ در هنر مثلا سید حسین
نصر آدم کوچکی نیست ، رئیس دفتر اولیا حضرت شهربانو بوده است ، یک گروه اینجوری
بودند اینها که با طبقه خودشان نیامدند در خدمت امام قرار بگیرند ، گروه دیگر
نخبگان روشنفکر و لیبرال و مارکسیست بودند اینها هم هر چه ماهیت انقلاب اسلامی
آشکار تر شد کنار کشیدند و یا در مقابل امام محکم ایستادند ، یک گروه هم از نخبگان
دینی بودند از مراجع تقلید گرفته مانند آقای شریعتمداری تا مجتهد و...گروهی بود تا
بدنه اجتماعی شده مانند انجمن حجتیه که بزرگترین شبکه تشکیلاتی کشور در صد سال
اخیر است و شاید تنها گروهی که بتواند با آن هم ترازی کند ، حزب توده است که در
عمق روستاهای شما اینها شبکه داشتند امام چه کار کرد؟ اینها مردم وامامشان را تنها
گذاشتند ، چیزی که خدا داده بود را نیاوردند تا در راه خدا صرف کنند «سیطوقون ما
بخلوا »کسانی که بخل میورزیدند و فضل و آبرویی را که خدا داده بود نیاوردند تا در
راه خدا خرج کنند ، در روز قیامت به گردن ایشان طوق زده خواهد شد تا مایه بی
آبرویی آنها شود ، امام چه کار کرد ، آمد یک نسل نخبه جدید تربیت کرد در دهه چهل
ایران در هنر به اوج رسید و قلههای روشنفکری ایران مثلاً در شعر و در سینمای
نوین ایران در اوج بودند و اینها همه انقلاب را بالای 90 درصد بایکوت کردند در
مقابل امام چه کار کرد ؟ امام با روحیه عرفانی – حماسی که
در ملت دمید شما میبینید یک نفر از خوزستان بلند میشود و میشود قیصر امین پور یا در عرض 2 سال از فلان
روستای تنکابن بلند میشود و میشود سلمان هراتی.
این فتنه هم اگر
مثل فتنه سال 60 رد بشود انشاء الله ، زمینه برای یک جهش آماده می شود به نظر شما چه
جبهههایی از سوی کسانی که الان سعی می کنند از فضایی که بعد از 9 دی به وجود آمده
است عبور کنند مقابل ما باز خواهد شد؟و ما چه جبهههایی را برای استفاده از فرصتی
که این جریان در اختیار ما گذاشت باز کنیم؟
آنها هر چه که بدست بیاروند برد کرده اند ، آنها اگر یک
پنجه هم به چهره نظام بکشند یا یک سطل آشغال را هم آتش بزنند برایشان کافی است،
آنها الان به اینجا رسیده اند که اگر حداقلی هم کار بکنند راضی هستند نمیگویند:
یک سطل آشغال آتش زدن چه ارزشی دارد؟ من به نظرم میرسد در این مقطع باید آن
ایرادات گفتمانی انقلاب اسلامی را جبران کنیم مثلا در این بحثی که من در آن حدی که
به عقلم رسیده بود و گفتم با عنوان عدالت رسانه ای ، همین بحث عدالت رسانهای بحثی
است که 10 سال 20 سال باید برایش کار کنیم و مطمئنا در عرصه عمل به این آسانی به
آن نقطه ایده آل نمیرسیم ولی هیچ کاری هم
در مورد آن نشده است. محورش البته بحث عدالت است ولی در حوزههای مختلف مثلا
معنویت و عدالت دوستان مگفتند: شما آنقدر از عدالت حرف می زنی که ما از معنویت
غافل میشویم ، این حرف در حین اینکه در جای خودش تذکر درستی است ولی ببینید آسیب
شناسی که ما باید از جامعه خودمان داشته باشیم اینست که در بحث عدالت خیلی عقب
هستیم ، در بحث حق الناس خیلی عقب هستیم مثلاً درباره بحث نماز و روزه و معنویت
خیلی چیزها گفته شده و نهادینه شده ، فقط یک تذکر لازم است که دو مرتبه فعال شود.
ولی در بحث عدالت از آن نوع زندگی که اهل بیت برای ما می خواستند به نظرم ما خیلی
فاصله داریم و یک بی اعتنایی هایی در جامعه ما نهادینه شده است و اگر ما این فاصله
را بفهمیم ،آن موقع برای آینده خودمان خیلی کار برای انجام دادن خواهیم داشت ما
عدالت را باید مواظبت کنیم که تبدیل به یک موضوع سیاسی ، اقتصادی نشود.
باید آنقدر ما بحث عدالت را جا بیندازیم که اگر بخواهیم از
عدالت حرف بزنیم کأنه من دارم راجع به مثلاً نماز شب حرف میزنم یعنی باید عدالت
به گونه ای باشد که گروه های دیگر نتوانند آن را بدزدند و با یک صبغههای دیگه
مطرح کنند که ما حتی در نظامهای لیبرال
سرمایه داری هم باز تعاریف خاصی از عدالت داریم در انتها اینکه این عدالتی
که در جامعه مطرح میشود باید بوی دین بدهد و عدالت توحیدی باشد شاید از آن جهت که
الان علمداران بحث عدالت عمدتاً مهندس هستند ، این خطر هم وجود داشته باشد که در
آینده مباحث عدالت به سمت گروه خاصی کشیده شود گرچه این آقایان الحمدلله آدمهای
متدینی هستند ولی عمق معنوی را ندارند باید تلاش بکنیم این جا بیفتد که ، ما به
دنبال عدالت به معنای دینیاش هستیم ، حالاشاخصههایش چیست؟ خیلی عقبیم من بات
شبعان و اخوه جائع برای کیست؟ آیات «یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیماً و
اسیراً انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا » برای کیست؟
شما اگر در تبلیغات در ایام فاطمیهها همین آیه را جا
بیندازید، کار بزرگی کرده اید.
چهار نفر معصوم با هم دیگر این آیه را میگویند اگر یک نفر
در خیابان گرسنه باشد ما روز قیامت چطور جواب بدهیم ، اگر این آیه در جامعه دینی
ما فهم بشود و جا بیفتد وقتی که نام فاطمه زهرا سلام الله علیها را میبرند : فقط
حجابش به یاد نیاید ، الجار ثم الدار هم به یاد بیاید «انا نخاف من ربنا» هم به
یاد بیاید ، یعنی واقعیت وجودی اهلبیت جا بیفتد ، خیلی اتفاقات خوب میافتد ولی
شما میبینید با شکوهترین فاطمیهها کجا برگزار میشود؛ کامرانیه، الهیه و اقدسیه
که بالا شهر تهران هستند ، یک نفر باید بگوید: فاطمیه کجا شما کجا؟ بازخوانی معارف
دین با محوریت عدالت خواهی دینی باید انجام گیرد.
شاخصه موفقیت کار فرهنگی چیست؟ کار فرهنگی هر چقدر هم مهم
باشد، مهمتر از ارسال رسل و انزال کتب و میزان نیست. اگر جهت گیری کار فرهنگی «
لیقوم الناس بالقسط» باشد قرآنی است و شما موفقید
اگر کسانیکه در
جماعت شما پرورش پیدا میکنند و بزرگ میشوند ، به خیزش عمومی برای برپایی عدالت
در جهان اضافه میشوند این کار شما ، تبلیغ قرآن واقعی ، تبلیغ اهل بیت واقعی است
ولی اگر یک چیز موازی با جریان دینی و سبک زندگی و موضع اجتماعی اهلبیت است جریان
دیگری برای خودش است و قرآنی نیست و بزرگترین کاری که ما باید بکنیم باید عدالت
دینی و توحیدی را از غربت در بیاوریم و با صبغه کاملاً معنوی جا بیندازیم ، و
معنویتی را که بوی عدالت ندهد باید بکوبیم و رسوا کنیم.
آن خانمی که آمده بود چادری بود و صورت خود را کامل گرفته
بود و شعار می داد: نه غزه نه لبنان ، مواظب هم بود که یک وقت خدای ناکرده یکی
چشمش را ببیند! احتمالاً فاطمیه هم خیلی گریه میکند ، این دینداری را باید در
جامعه رسوا کرد.
اسلام آمریکایی را
باید پرچم کرد در جامعه ، یعنی اسلام آمریکایی را باید خوب به مردم معرفی کرد.
سوال : ما از این منظر هم نگاه کنیم که ما در مورد اجرای
عدالت دینی و علی الخصوص توزیع عادلانه فرهنگ دینی در میان مرفهین و ثروتمندان چه
کار کرده ایم؟
جواب : اگر ما با انصاف نگاه کنیم ، بالاخره جامعه مستضعفین
ظرفیت و قابلیت بیشتری دارند. اگر بخواهیم نگاه عادلانه بکنیم قابلیتها و ظرفیتها
در مستضعفین بیشتر است ضمن اینکه به قول شما ، مرفهین را نباید ترک کرد.
من فکر میکنم اگر
گفتمان عدالت درست تبلیغ بشود و جا بیفتد و منزلتهای اجتماعی بر اساس ثروت توزیع
نشود و اگر منزلتهای اجتماعی درست توزیع بشود و مستضعفین در جایگاه خودشان قرار میگیرند
یعنی اگر ما یک کار کنیم که آنهایی که ثروت بیشتری دارند ، ثروتشان موجب نشود که
قدرت و شهرتشان هم بیشتر بشود منزلتشان بیشتر بشود ، دیرتر به طغیان میرسند یک
راهش اینست که شما هر چه مستضعفین را قویتر بکنید و موازنه اجتماعی در جامعه شما
جدیتر برقرار بشود و شما مستضعفین را تحقیر نکنید و اجازه ندهید ایشان را تحقیر
کنند و منزلت داشته باشند مرفهین ، متعادل میشوند و مدام به تفاخر و تبختر نمیافتند.
یک روش خدمت به
مرفهین هم اینست که مستضعفین را بالا
بکشید مرفهین هم در جای خودشون قرار میگیرند. ضمن اینکه ارتباط مستقیم داشتن با
مرفهین هم خوبست .
یکی از دوستان ، بعد از اتفاقات اخیر به روستاهای 7 استان
کشورمان که عبارتند از استان های خراسان و قم و تهران و مرکزی و اصفهان و لرستان و
همدان رفته است و با روستائیان مصاحبه کرده است با دو تا سؤال که:
به چه کسی رأی دادی و چرا؟
چرا می گویند در انتخابات تقلب شده؟
بنده خودم که این همه دم از عدالت می زنم دیدم که باز
انتزاعی و غیر واقعی فکر می کردم . در یکی از مصاحبه ها ، پیرمرد چوپانی در مشهد
اردهال کاشان که پشت سرش گوسفندان دارند میچرند ، شروع میکند به تحلیل وقایع
اخیر تهران و بعد این اغتشاشات اخیر را تحلیل می کند
که نظر بنده اینست که حرف ایشان را به دفاتر همه علما و
فضلا بفرستید.
من دیدم چه قابلیتهایی
در این روستاها هست جوانشان هم همینطور است .
نمی دانم همکاری چه کسانی را میطلبد شاید اگر فرمانده بسیج آقای نقدی بیاید وسط ، یک مقداری سازمان
تبلیغات بیاید وسط و یک چیزی مثل جهاد سازندگی اول انقلاب ولی با وجهه فرهنگی درست
کنند خیلی خوب می شود ، مثلاً گروههای 2-3 نفره تشکیل بشود ، یکی طلبه باشد 2 تا
دانشجو باشند یکی مهندسی و یکی مثلا علوم انسانی و اینها بروند در یک روستا ، مثل
اعزام به جبهه ها .
یکی از دوستان می گفت: چه فایده ای دارد؛ حالا به احمدی
نژاد 24 میلیون که بیشتر قشر مستضعفین هستند رای داده اند و همین قشر انشاءالله با
اقدامات عدالت محور دولت مرفه تر می شوند و در انتخابات بعدی آنها می شوند قشر
متوسط ، و این نکته مهمی است که اینهایی که اینطور ایستادند در خیابان و علیه نظام
شعار می دهند ، بعضی ها کسانی هستند که در13 آبان سال 58 از دیوار لانه جاسوسی
بالا رفته بودند یا پدرشان لانه جاسوسی را تسخیر کرده بودند و الان اینطور شدند!
الان شاید شما آرزو
داشته باشید که ای کاش زمان به عقب برمیگشت و ما برمیگشتیم سال 70 اگر این تجربه
ای که الان داریم سال 70 داشتیم نمیگذاشتیم این اتفاقات بیفتد ، خوب الان آرزو
کردیم و مثلا محقق شد 30 درصد ایران الان
تقریبا موقعیتش اینگونه است ، الان فکر کنید که زمان به عقب برگشته است و ما کلی
نیرو داریم که فارغ التحصیل دانشگاهی هستند که شما در دهه 70 نداشتی و الان داری
الان لشکری از فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی داریم که باید
این لشکر را برداریم و برویم کار کنیم ، اول انقلاب اگر این پتانسیل وجود داشت
امام سریعا بستر را برای شکوفایی آن فراهم میکرد مثل جهاد سازندگی، سپاه،
کمیته جهاد دانشگاهی نهضت سواد آموزی و
بسیج که در اوائل انقلاب توسط امام تشکیل شدند.
امام جایی نمیگذاشت پتانسیل ها بالقوه بمانند ، ایشان فضا
را فراهم میکرد ، الان یکی از پیشنهادهای اجرایی و عملیاتی که می شود به دوستان
داد اینست که در مرحله اول یک هجوم ببرید و اطلاعات را جمع آوری کنید و بعد ببینید
پیشنهادی قابل بررسی هست یا نه؟
شیوههای اجرایی
بهتر چیست؟ تجربیاتی هم حتما داشته اید ، مثلا همین اردوهای جهادی که یک مدت انجام
شده است و دوستان رفته اند و تجربیات خوبی
دارند ، باید این تجربیات جمع آوری بشود و به سمت یک نهضت برویم که این سرمایه های
انسانی را نگذاریم به عوارض توسعه آلوده بشوند ، آنگونه که بعضی ها آلوده آن شده
اند.
سوال : اینجا پژوهشکده است و خیلی از دوستان دست به قلم
هستند بحث مدیریت توزیع که شما با توجه به سوابق و تجارب فضای فرهنگ و رسانهای
آیا تجربهای ، تدبیری ،راهکاری برای این موضوع دارید مثلاً این دوستان اگر آثاری
داشته باشند توزیع آن مهم است این توزیع را چگونه باید انجام دهیم؟
یکی از ملاکها در توزیع ، کیفیت است که شرط لازم است ولی
کافی نیست ، شما هر چقدر بیشتر روی کیفیت کارتان زحمت بکشید خود کار رسانه میشود
کیفیت که میگویم یک مقدارش ، عمق کار است که باید کار عمیق باشد و یک مقدار هم به
مخاطب شناسی برمیگردد مثلا الان با توجه به اینکه طرف مقابل هم بحث دینی مطرح می
کند یک تشنگی جدی برای بازخوانی تاریخ اسلام شکل گرفته است به عنوان مثال یک مقاله ای اخیرا از آقای سوزن چی دیدم خیلی
نکات قشنگی آورده بود درباره جنگ جمل و صفین نوشته بود که از آن خیلی استقبال شد .
این مخاطب شناسی است و ما باید در این مقطع این فرصت را قدر
بدانیم و با بازخوانی تاریخ اسلام بخصوص مقطعی که حکومت دینی وجود داشته مانند
زمان حضرت رسول و زمان امیرالمومنین و زمان امام حسن ، ریزمطالب اینها را را روی
منبرها بیان کنید ضمن اینکه هنرتان باید این باشد که بیان این مطالب از بدنه سنتیاش
جدا نشود.
مثلا زیارت عاشورا ، تفسیر زیارت عاشورا را بگویید. همین
فراز «شایعت و بایعت » بیان همین فقره از زیارت عاشورا برای سخنرانی در 30 جلسه یا
یک دهه کفایت می کند.
خیلی موضوعات برا
ماها که خودمان را شیعه امیرالمؤمنین می دانیم و بر مظلومیت امیرالمومنین گریستیم
وجود دارد و خیلی از اینها بدیع و نو هستند
پس یک نکته این شد که شما مخاطب را بشناسیند و برای فضای
امروز این مخاطب شناسی نیاز است ، آقای حداد عادل میگفت : شهید مطهری یک بار به
من گفت که من 10 سال است که نتوانستم یک صفحه کتاب به میل دل خودم بخوانم وهر چه
خواندم از باب ضرورت بوده است ، آقای
مطهری خیلی مطالعه داشته و مانند ما نبوده است که سالی یک کتاب هم نمی توانیم
بخوانیم این جور است که می شود مطهری، من از آقای حداد شنیدم: این نشان میدهد
که شهید مطهری چقدر مخاطب شناس بوده است.
اینطور می شود که
کالای شما و محصول شما و بیان شما یک مرغوبیتی پیدا میکند چون از باب ضرورت هم
سراغ آن محصول رفته اید خودتان ازرش محصولتان
را بهتر میفهمید چرا؟ چون این محصول شما ، از یک فرایندی عبور کرده است و شما این
فرایند را با گوشت و استخوانتان حس کرده اید. بنابراین وقتی که مثلاً به فلانی
مقاله ای را سفارش میدهید و آن شخص هم آن مقاله را مینویسد و به دست شما می رسد
، قدرش را می دانید و آن موقع غصه میخورید که آقا چرا این مقاله یا کتاب را
افراد بیشتر نخوانند و انرژی شما را و
تمرکز شما را برای توزیعش فعال میکند.
آقای سید مهدی
شجاعی علامه امینی را مثال می زد میگفت: ایشان جدای از بقیه فضائلش اسطوره توزیع
است لذا در توزیع الغدیر هم باید تا قدم
آخرش را خودش انجام میداد تا مطمئن می شد که به دست چه کسی رسیده است، چرا؟ چون
یک ضرورتی برای تدوین آن کتاب احساس کرده بود و بنابرآن ضرورت تولیدی کرده و مخاطب
را فقط خودش می دانست که چه کسی است.
اگر چرخه تولید و
توزیع با هم سازگار باشد یعنی اگر آسیب شناسی دقیق کرده باشید و مخاطب شناسی درست
داشته باشید ، آن موقع ميدانید این کار باید به کجا برسد و آن موقع راه را درست
انتخاب میکنید مثلاً تجربه خودم در نشریه سوره، مجله سوره که درآمد در بخش توزیع
ابتدا دو سه تا شرکت دادیم ، رفتند و آمدند تا اینکه یک روز ، رئیس ما در جلسه
سردبیران بود لیست را گذاشته بود مقابل خودش و مثلا نمره می داد، گفت: آقای جلیلی
مجله سوره شما 23 نسخه در مشهد فروش کرده یعنی خانواده خودتان هم نخریده اند؟
دیدم راست میگوید.
برای چاره اندیشی من آمدم چه کار کردم ؟ ابتدا به خودم گفتم
مخاطب من کیست؟ سپس گفتم : اگر ما اعتقاد داریم که یک حرف جدیدی میزنیم و داریم
یک تولید جدیدی میکنیم آیا این کار ما می تواند با سازماندهی قدیم که مجله فیلم و
کیان را توزیع میکند آیا با همان سازماندهی میتوانیم مجله سوره را هم توزیع
بکنیم؟ دیدم نه ، من از آن حوزه محروم هستم و این سازماندهی جواب نمیدهد و به
خودم نگاه کردم و دیدم من یک مزیت نسبی دارم که باید بروم و آن مزیت نسبتی را فعال
کنم. مثلاً با یک سری بچههای مخلص در مدارس علمیه یا دانشگاهها مرتبطم آمدم و همه
ایشان را فراخوان کردم واز ایشان برای توزیع مجله کمک گرفتم و این کار جواب داد و
6 ماه بعد 23 نسخه شد 920 نسخه و بعضی شماره های سوره را در مشهد 1000 نسخه
فروختیم که نام این مدل توزیع را گذاشتیم توزیع پارتیزانی.
نگاه کنید و ببینید مزیت نسبی شما چیست؟ اول مخاطبتان را
مشخص کنید.
اگر می خواهید همه
را جذب کنید ، نمیتوانید هیچکس را جذب کنید.
آقای نوری زاد وقتی
شماره های اول سوره درآمد گفت: جلیلی این عکس شهید آوینی چیست به این بزرگی زده
اید روی جلد؟ اینها دیگر جذابیت ندارد و شکست میخوریم اگر هم خواستی عکس شهید
آوینی را روی جلد بزنی لا اقل کوچکتر بزنید چون این شیوه ، شیوه های دهه 60 است و
دیگر جوابگوی امروز نیست و من گفتم : نه ، چون مخاطبی که من دارم همین را می خواهد
، بچهها میگفتند : عکس روی جلد را بروید از فلان مجله یاد بگیرید ، آنقدر زدند
تو سر ما ، خیلی از انسانها هم در این شرایط منفعل میشوند مثلا در قم دیدم بعضی
نشریات در می آید که سبک گرافیکش را تیپ خاصی می کنند تا جذابیت داشته باشد تا
بگویند : آقا شما حرفهای شده اید.
بعد تیراژ محرمانه
آن نشریه ای که جذابیت آن را به رخ ما می کشیدند ، به دستم رسید دیدم که در بهترین
شرایط 13 هزار نسخه چاپ داشته است و ما 10 هزار نسخه چاپ داشتیم ، تازه ما یک جامعه صد هزار نفری از مخاطب را
هدف گرفته بودم و 10 هزار نسخه می فروختیم و آن نشریه یک جامعه 10 میلیون نفری را
هدف گرفته و سیزده هزار تا میفروخت!
حالا تیراژ کدام
بیشتر است؟
این یک مغالطاتی
است که بعضی اوقات میشود و ما را در بحث توزیع دچار یک اشتباهاتی میکند ، شما
ابتدا جامعه مخاطبت را مشخص کن و بعد درباره توزیع محصولت چاره جویی کن.
شهید بهشتی می
گوید: هر موقع به قرآن با دید پژوهشی نگاه کردیم تا چیزی عایدمان شود چیزی گیرمان
نیامد ولی وقتی بروی در میدان عمل و آن اضطرار را حس بکنی و تحت فشار قرار بگیری ،
مثلا 10 هزار نسخه مجله فروش نمی رود و تو هم دنبال کارهای سطحی نروی و یک مقدار
صبر کنی ، خواهی دید که مدام می گویند: آقا جلد را فلان شکلی بزن تا فروش کند یا
دو تا مصاحبه جنجالی بکن ، فلان کار را انجام بده تا مجله ات فروش رود.
اگر یک مقدار صبر کنی و تقوا پیشه کنی منظورم تقوای کاری
است می بینی راه باز میشود «یجعل لکم فرقانا» روی خودت فشار بیاور و جلوی خودت
بایست و به خودت بگو : من برای فروش زیاد ، بی تقوایی کاری نمی کنم .
بعد یک دفعه میبینی
راه باز میشود و ذهنت باز میشود ، می گویی :این را من میبرم در مسجد بفروشم یا
این را در نماز جمعه توزیع می کنم و بعد میبینی یکی یکی درها باز می شود ما مجله
سوره را با تیراژ 2000 تا یا کمتر تحویل گرفتیم و با 10 هزار تیراژ تحویل دادیم
تازه با آن شرایط بسیار سخت .
اعتقاد پیدا کرده ام که هر چه ما کم آوردیم از خودمان است ،
من این مطلب را در کار های معمولی خودم تجربه کرده ام که هرچه را برای خدا آورده باشی 10 برابرش را
خدا پس می دهد من این را تجربه دارم هر جا کم آوردیم بی همتی خودمان بوده است .
مطلب دیگری که از معارف استفاده می شود درباره برکت داشتن
وموفقیت کار بحث اخلاص است.
در همین قضایای اخیر یکی از دوستان کنار من نشسته بود یکی
از بیرون آمد ، گفت: شعاری دیدم در خیابان نوشته بود که خیلی قشنگ بود
(رأی ما تو توهمش گم شده
شمال شهر تمام مردم شده)
خیلی شعار جالبی بود ،خود رفیق ما که کنارم نشسته بود ، این
شعار را دو شب پیش که ابزار کار هم نداشتیم ساخته بود .
در همان حدی که توان داشت کار کرده بود و شعار درست کرده
بود و به دیگران اسمس کرده بود ، پس عوض اینکه حرص بخوری کاری بکن.
بیش از 4 تا شعار در یک اس ام اس بود که ما درست کردیم فرستادیم
این شعار رفته بود تمام ایران گشته بود آمده بود روی دیوار کنار مجله ما نوشته شده
بود. (و انّ سعیه سوف یری)
چرا اول انقلاب بچهها از اقدامات خودشان ، جواب میگرفتند؟
چون به خدا یقین داشتند.
یک فیلمی ساخته بود
در این فیلم شاگرد یک روز دیر آمد ، معلمش
گفت : چرا دیر آمدی؟ گفت: پل خراب شده بود، معلم به شوخی گفت: بسم الله میگفتی و
از روی آب میآمدی
بعد یک روز معلم
داشت نگاه می کرد ، دید شاگرد دهاتی آمد و گفت : بسم الله و از روی آب رفت ما هم
اگر باور کنیم خیلی چیزها به دنبال یقین خواهد آمد.
ما یک سری گسلهایی داریم ، در جبهه انقلاب خیلی انبارها
وجود دارد که شما فقط باید اتصال را انجام بدهید و با استفاده از این انبارها این
گسل ها را پر کنید مثلا: کتابهای خوب چاپ شده ، فیلمهای خوب ساخته شده اند ، نرم
افزارهای خوب وجود دارند و شما فقط باید گلوگاهها را شناسایی کنید و از ظرفیتهای
اجتماعی نهاد دین استفاده کنید مثلا یک امام جماعت میتواند به اندازه تیراژ یک
کتاب تقاضا ایجاد کند و این جزء مزیت نسبی
شماست و شما با این بستههای فرهنگی ، امام جماعتها را فعال کنید.
فکر کنید ؛ اگر شبکه ائمه جماعت ما ، مامومین نماز جماعتشان
را برای خرید کتاب های انتشارات شما ، هدایت کنند ظرفیتهای جدید و زیادی برای شما
فعال می شود.
والسلام
علیکم و رحمه الله