به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (ع)، چگونه بُعد معنوی و عرفانی حضرت امام خمینی (ره) در کنار بُعد عقلانی و فلسفی، بُعد شریعتمحور و فقهی و بُعد اجرایی و تمدنی ایشان توانست چنین شخصیتی را در حوزه علمیه قم پدید آورد؟ چگونه شد چنین شخصیتی در حوزه علمیه پدید آمد؟
حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی موسوی با بیان اینکه شخصیت امام راحل پدید آمده از حوزه علمیه قم بوده و هرگز نمیتوان این واقعیت را انکار کرد، تلقی افرادی که اظهار میکنند شخصیت حضرت امام مولود حوزه علمیه نیست بلکه ایشان یک استثنا در فضای حوزه بوده و حوزه علمیه چنین محصولی ندارد را یک تلقی غیر مستند به واقعیت زیست امام دانسته و معتقد است که این شخصیت در طول حیات نوجوانی و جوانی این ابعاد را به شکل خاص در زیست طلبگی خود جمع کردهاند.
آنچه در ادامه میآید سخنان رئیس پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (ع) در نشست تخصصی بررسی مختصات شخصیت و شاکله امام خمینی (ره) است که در سی و سومین سالروز ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران از سوی معاونت پژوهش مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات در سالن اجتماعات امام خمینی(ره) این مؤسسه برگزار شد.
جمعی از فضلا میپرسند که چگونه شد چنین شخصیتی در حوزه علمیه پدید آمد؟ این سئوال در نهایت مجموعهای از آثار را رقم زد که نخستین جلد از آن آثار کتاب «آقا روح الله» است. کتاب «آقا روح الله» توصیف واقعی دوران حیات امام راحل با تأکید بر وجود راهبری ایشان است. البته از نام این اثر مشخص میشود که امام «آقا روح الله» بوده و هنوز «حاج آقا روح الله» نشده است که جلد بعد به این دوران اختصاص دارد.
ابتدا باید دید امام چگونه طلبگی کرد و زیست طلبگی ایشان باید توصیف شود. یکی از خروجیهای این کار خط تاریخی است که ببینیم امام چه زمانی چه درسی را خواندهاند؟ چه زمانی فعالیت سیاسی داشتهاند؟ چه زمان وارد فضای تربیتی شدهاند؟ چه زمانی با فلان استاد ارتباط گرفتهاند؟ در این زمینهها حرفهای ضد و نقیض بسیار شنیده میشود. بعضیها میگویند امام کاری به سیاست نداشته است. بعضیها میگویند امام اصلا درس و فلسفهای نخوانده، چند روز بیشتر به کلاس نرفته و همه را خود خوانده است. عدهای میگویند امام طرفدار عرفان نظری شده و میرزا جواد آقای ملکی تبریزی و عرفان عملی را رها کرده است. متأسفانه در این میان سخنان زیادی درباره زیست طلبگی حضرت امام بیان میشود که از واقعیات به دور است. در این محصول (کتاب آقا روح الله) با مستندات بسیار ثابت میشود که این شخصیت چگونه تکوّن پیدا کردهاند.
حضرت امام ۱۶ سال داشتند که وارد تحصیل رسمی طلبگی میشوند و نکته جالب این است که از همان ابتدا اهل تهجد و شب زندهداری بودند و این سال، سال شکل گیری نهضت جنگل نیز محسوب میشود؛ بر همین اساس ایشان میاندیشیدند که به نهضت جنگل ملحق شوند. اما اتفاقاتی رخ میدهد که منصرف میشوند. بنابراین اوایل سنین بلوغ حضرت امام، زیست طلبگی ایشان با تهجد و شب زندهداری و با حس و حال پیوستن به یک قیام انقلابی یک روحانی مبارزی که میرزا کوچک خان جنگلی باشد شکل میگیرد.
امام، زمانی که به سن ۲۱ سالگی میرسند حوزه علمیه قم شکل میگیرد. شیخ عبدالکریم حائری قبل از شکلگیری حوزه علمیه قم در اراک حوزه علمیه داشتند و با همان طلبهها به قم میآیند و حوزه علمیه قم را احیا میکنند. امام از 16 سالگی تا 21 سالگی با فضای سیاسی و اجتماعی ارتباط دارد و در سن 19 سالگی همواره از قم به تهران میآمدند تا همراه شهید مدرس باشند. امام برای درس خدمت شهید مدرس نمیرفت بلکه همراه ایشان بود. اما زمانی که درس میخواند به واقع درس میخواند.
التزام به درس درباره مسئله زیست معنوی امام بسیار جدّیتر است؛ سن 21 سالگی که وارد حوزه علمیه قم میشوند، نه تنها به درس میرزا جواد آقای ملکی تبریزی ملتزم هستند بلکه ملتزم به مسجد میرزا جواد آقای ملکی تبریزی نیز هستند و مرتب به نماز ایشان میروند. شاکله شخصیتی معنوی تنها با درس شکل نمیگیرد و نیاز به ممارست و ارتباط نزدیک است. درس و بحث حضرت امام در همان سالها در تحصیل لمعه و مکاسب ادامه پیدا میکند و بیشتر التزام ایشان به درس آقای یثربی بوده است. مقداری مکاسب را پیش آسیدمحمدتقی خوانساری میخوانند اما ادامه نمیدهند و بیشتر به درس آقای یثربی التزام داشتند و 9 سالی درس را با ایشان ادامه میدهند.
امام در طول سالهای جوانی با اساتید بزرگی چون آیت الله شاه آبادی ارتباط گرفتند و ملتزم به جلساتی بودند که ایشان در آن حضور داشتند. میفرمایند اگر آقای شاه آبادی بیشتر از این هم درس دهد من پایه هستم چون هر روز که سر درس میروم میبینم نکته جدیدی ارائه میدهند. تحصیل فلسفه امام از 23 سالگی شکل جدیتر به خود میگیرد و البته به این معنا نیست که تحصیل فلسفه را از آن سال شروع کردند چراکه قبل از آن نزد یکی دیگر از اساتید حوزه استفاده مختصری میبرند اما اصل استفاده ایشان از آقای رفیعی قزوینی بوده است و درس شرح منظومه ایشان را شرکت میکنند و این درس چهار سال طول میکشد.
آقای رفیعی قزوینی یک تقریر عرفانی از فلسفه صدرایی دارند و امام از این زاویه با فضای فلسفی انس میگیرند. بعد از آن امام مطرح میکنند که به چه صورتی در سن 26 سالگی با آقای شاه آبادی آشنا میشوند. تعبیر امام نسبت به آیت الله شاه آبادی روحی فداه است. حضرت امام 24 سال داشتند که میرزا جواد آقای ملکی تبریزی رحلت میکنند و امام در سن 26 سالگی درس آقای شاه آبادی میروند و در سن 27 سالگی شرح دعای سحر خود را به پایان میرسانند. عرفان نظری به وضوح برای امام مرکزیت دارد و نمیتوان گفت که مسئله امام تنها عرفان عملی بوده است. حتی انقلاب اسلامی هم که پیروز میشود امام درس تفسیر عرفانی را برای عوام مردم برگزار میکنند.
حضرت امام خمینی (ره) درباره ماجرای ارتباط خود با آیت الله شاه آبادی اینگونه میگویند:
«در حوزه که بودم احساس میکردم گمشدهای دارم و برای یافتن آن تلاش میکردم. از جمله کسانی که از این وضع من آگاهی داشت میرزا محمدصادق شاه آبادی بود. روزی مرا در مدرسه فیضیه دید و گفت گمشدهات در فلان حجره نشسته است. آنجا رفتم و دیدم حاج شیخ عبدالکریم و آقای شاه آبادی آنجا نشستهاند و مشغول بحث هستند. در گوشهای به انتظار ایستادم. پس از تمام شدن بحث، آقای شاه آبادی به سوی منزل حرکت کردند. ایشان را ملاقات کرده و یک مسئله عرفانی پرسیدم. شروع به گفتن که کردند فهمیدم اهل کار است. وقتی که آقای شاه آبادی از فیضیه بیرون آمد به دنبال او راه افتادم. مردم سئوالاتی میپرسیدند و ایشان جواب علمی میداد. به ایشان گفتم مردم و کسبه این صحبتهای شما را متوجه نمیشوند. جواب داد: بگذار این کفریات به گوش اینها هم بخورد. گفتم میخواهم درس بخوانم. قبول نمیکرد. اصرار کردم تا قبول کردند فلسفه بگویند. چون خیال کردند من طالب فلسفه هستم. وقتی قبول کردم گفتم فلسفه خواندهام و برای فلسفه نزد شما نیامدهام و میخواهم عرفان بخوانم. ایشان ابا کردند. همان موقع به درب منزلشان رسیدیم. در این هنگام تعارف کردند تا وارد شوم برای اینکه به نتیجه برسم. پذیرفتم. در خانه ایشان حالتی یافتم که گویی هرگز نمیتوانم از ایشان دست بردارم. آنقدر اصرار کردم تا بالاخره قبول کردند. درس عرفان ایشان شروع شد و افراد دیگری نیز حاضر میشدند اما شاگرد ثابت من بودم. پس از دو سه جلسه به جایی رسیدم که دیدم نمیتوانم از استادم جدا شوم. ابتدا تنها در درس عرفان ایشان حضور مییافتم اما بعدا حتی هفتهای یکی دو شب که در مسجد برای بازاریها صحبت میکردند حاضر میشدم و مطالب ایشان را مینوشتم. پس از آن در تمام جلسات ایشان شرکت میکردم. خودم را به این کار مقید کرده بودم. تمام بحثهایشان را هم مینوشتم چه آنهایی که برای افراد عادی مطرح میکردند و چه بحثهای ویژه خودشان را مینوشتم. آقای شاه آبادی وقتی قم آمدند من متأهل نبودم و بعد از تأهل هم من درس را نزد ایشان ادامه دادم. در درس عرفانشان که گاهی زیاد میشدیم سه نفر بودیم ولی اکثر اوقات من تنها بودم. ایام تعطیل و روزهای پنجشنبه و جمعه نیز نزد ایشان مفاتیح الغیب را میخواندم. در همان موقع که شرح فصوص و مفاتیح را میخواندم بر مفاتیح الغیب حاشیه زدم. همچنین کتاب منازل السائرین را نزد ایشان خواندم. از آقای شاه آبادی سئوال کردم مطالبی که شما میگویید در کتاب نیست از کجا میآورید؟ آقای شاه آبادی گفتند گفته میشود – یعنی از خودم میگویم – ایشان حق بزرگی بر گردن من دارند. ایشان کاملا وارد بودند؛ چه در فلسفه و چه در عرفان. پنج یا شش سال نزد ایشان عرفان خواندم. آقای شاه آبادی شرح فصوص که میگفتند فرق میکرد با شرح فصوص قیصری. از خودشان خیلی مطلب داشتند. برنامه من در تمام مدت هفت سالی که آقای شاه آبادی در قم سکونت داشتند ادامه داشت. من تمام این ایام را خدمت ایشان تلمذ کردم و از جلسههای مختلفشان بهره میبردم تا اینکه به تهران سفر کردند و من از آنجا که در قم به بحث و مباحثه مشغول بودم نتوانستم تمام وقتم را با ایشان بگذارم. مگر در روزهای تعطیل و به مجرد اینکه به تعطیلی برخورد میکردم به عنوان عاشورا، ماه مبارک رمضان و هر عنوان دیگر خودم را به تهران میرساندم تا در جلسههای ایشان حضور یابم. دیگر برای فرقی نمیکرد که این جلسهها در منزل تشکیل شده باشد یا در منزل. حتی المقدور سعی میکردم تا زمانی که در تهران هستم درب خدمتشان باشم».
آقای شاه آبادی عمیقا بر روی امام اثر گذاشتهاند. معروف است اول که رضاخان به حکومت میرسد گل به سر خود میزده و در مجالس روضه شرکت میکرده است و حتی آقای مدرس میگوید که این آدم خبیثی است اما کاری کنیم به اسلام خدمت کند. اما آقای شاه آبادی از همان ابتدا با رضاشاه درگیر میشود. آقای شاه آبادی از فراست بسیار بالایی برخوردار بوده است و امام به شدت از ایشان متأثر است. این اندیشه عمیق فلسفی که امام از اساتید خود گرفتند و این تربیت روحی و معنوی که از اساتید گرفتند تبدیل به چنین شخصیتی امتدادیافتهای شده است.
امام در همین سالهایی که با آیت الله شاه آبادی مرتبط هستند با آقای کاشانی ارتباط ویژهای دارند. ارتباط هم اینگونه نیست که یک جلسهای رفته باشند. ارتباط با آقای مدرس، آقای کاشانی و آمیزجواد آقای ملکی تبریزی و به طور کاملا واضح آقای شاه آبادی، ارتباط یک جلسه یا دو جلسه شرکت در درس نبوده است بلکه التزام و ارتباط نزدیک بوده است. قصه ایشان با آقای کاشانی تفاوت میکرده است. حضرت امام در آن دوره حتی نسبت به آقای کاشانی منتقد هم بودهاند و خود ایشان در خاطراتشان میگویند که من اینجا، این مطلب را گفتم. چشم امام اهل عرفان، معنویت، مناجات شب و علم در این حوزهها تیز است. ایشان توانست در همان ابتدای طلبگی همه این ویژگیها را با هم جمع کند.
مخاطبان عزیز پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (ع) برای تهیه و مطالعه کتاب خواندنی «آقا روح الله» که بخشی از سخنان حجتالاسلام والمسلمین موسوی برگرفته از متون این کتاب ارزشمند است میتوانند به لینک زیر مراجعه کنند.