به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (علیهالسلام)، هدف از این نشست، زمینهسازی برای گفتوگویی ملی و دستیابی به روایتی اصیل، مؤثر و فراگیر از جنگ اخیر ایران و رژیم صهیونیستی (به نمایندگی از بلوک غرب) بود؛ روایتی که نهتنها قادر به درک درست واقعیت، بلکه زمینهساز تجویزهای کارآمد برای تداوم حیات ملی باشد.
در این نشست، سیدمحسن موتورچی (تحلیلگر مسائل سیاسی) و عبدالله صفری بهعنوان دبیران جلسه، میزبان سیدعلی کشفی، مدیرمسئول و عضو شورای علمی مؤسسه اشراق بودند.
اهمیت روایت ملی و چالشهای آن
در آغاز جلسه، سیدمحسن موتورچی با اشاره به اهمیت روایت ملی، تأکید کرد که در صورت توافق گروههای فعال جامعه بر سر توصیف واقعیت، امکان همگرایی در تجویز نیز افزایش مییابد. وی افزود: ما به دنبال روایتی هستیم که امکان گسترش و فراگیری در سطح جامعه را داشته باشد؛ روایتی که ضمن درک درست واقعیت، برای آینده کشور کارآمد و گرهگشا باشد.
موتورچی تحلیل خود را در سه محور اصلی «علت وقوع جنگ»، «چگونگی وقوع» و «دوران پس از جنگ» تقسیم کرد و در تبیین علت جنگ، به برخی برداشتهای موجود در فضای عمومی جامعه اشاره کرد؛ از تحلیلهای آخرالزمانی گرفته تا تفسیرهایی مبتنی بر جابهجایی قدرت جهانی و سیادت منطقهای.
وی با اشاره به دشمنی دیرینه ایدئولوژیک میان ایران و رژیم صهیونیستی، تصریح کرد: علت راهبردی جنگ در این زمینهها قابل تفسیر است، اما در سطح تاکتیکی، برخی تحلیلگران تصور ساختهشده دشمن از ایرانِ ضعیف را علت اصلی جنگ میدانند.
تحلیلگر مسائل سیاسی، شرایط اقتصادی، شکافهای اجتماعی و تصور تضعیف بازوهای مقاومت در منطقه را از جمله عواملی دانست که زمینهساز این تصور در دشمن شده است. وی تأکید کرد که اکنون زمان آن است که روایت درست از واقعیت به اشتراک گذاشته شود تا بتوان بر اساس آن، آینده را ساخت.
«واقعیت» نه «روایت»؛ تبیین ماهیت جنگ و دستکاری ادراکی
سیدعلی کشفی سخنان خود را با طرح دیدگاهش درباره مفهوم «روایت» آغاز کرد و با بیان اینکه فشار سهمگینی که از سمت واقعیت میآید نادیده گرفته و حتی انکار میشود، تأکید کرد: بازی روایتها دارای کارکرد تقدیری است و این میتواند به انفعال منجر شود.
وی هشدار داد که وجود روایتهای متعدد، بخشی از مکانیزمی است که علیه ما استفاده میشود، در حالی که واقعیت آشکار است و مسئولیت تولید میکند و از ما اراده و عمل میطلبد.
مدیرمسئول و عضو شورای علمی مؤسسه اشراق تأکید کرد که حتی فاجعهآفرینان نیز برای پوشاندن و وارونه جلوه دادن جنایات خود از همین بازی روایتها استفاده میکنند.
کشفی به چگونگی شکلگیری تصور غلط در جامعه از وضعیت موجود پرداخت و بر لزوم تبیین واقعیتهای تاریخی تأکید کرد. وی توضیح داد که نقاط تردید جامعه نسبت به صحنه، از طریق دستکاری ادراکی ایجاد شده است. جامعه ما قربانی روندهای مکرر دستکاری ادراکی است.
به گفته او، جنگهای ادراکی تنها جنبه ذهنی ندارند، بلکه همیشه یک جنبه ذهنی و یک جنبه عینی دارند. وی برای روشنتر شدن این موضوع، به بلواهای سال ۱۴۰۱ اشاره کرد و گفت که واقعیتهای عینی مانند برداشتن حجاب، آتشسوزیها و درگیری با پلیس توسط عملکردهای شناختی و با کمک رسانه، در مقیاس انبوه به یک تصویر کلی تبدیل میشد.
نقش شبکههای اجتماعی و تبهای رسانهای
کشفی تأکید کرد که عملکرد شناختی همیشه ارجاع به واقعیتهای عینی دارد. اما مسئله این است که چگونه این عملکرد شناختی مانع از دیدن فرایندهای طولانیمدت میشود.
وی به عادت دادن جامعه ایران و جامعه جهانی به مصرف بیرویه و حضور بیش از حد در شبکههای اجتماعی اشاره کرد و افزود: این امر، اذهان را وادار به توجه به حوادث کوتاهمدت و تبدیل شدن به یک ذهن موقت کرده است که نتواند فرایندهای طولانیمدت را مورد توجه قرار دهد. کشفی با مثالی از عرفان شیعی، اهمیت یادآوری مستمر روندهای طولانیمدت را تبیین کرد.
مدیرمسئول مؤسسه اشراق تصریح کرد که وابستگی شدید ذهنی ما تحت تأثیر استفاده عینی از فناوریهای اطلاعاتی و شبکههای اجتماعی، اذهان ما را به اذهانی سیال و کوتاهمدت تبدیل کرده است. ذهنها حساس به ترندها شدهاند؛ همه چیز تبدیل به یک نبض موقت و از بین رونده شده است. ندیدن فرایندهای طولانیمدت، ما را نسبت به آنچه واقعاً بر سرمان میآید، ناتوان میکند.
وی تأکید کرد که یکی از اشکال دستکاری شناختی اذهان ایرانیان، تولید مکرر تبهای رسانهای در شبکههای اجتماعی است. این وضعیت نگرانکننده است، چرا که کشور در سختترین لحظات خود به سر میبرد و باید در اوج آمادگی باشد، اما از لحاظ ذهنی دچار انفعال است.
کشفی راه حل را یادآوری مستمر تاریخ دانست و با اشاره به کتاب «هنر تحریمها» نوشته ریچارد نفیو، اذعان کرد که تلاشها برای مقابله با جنگ آغاز شده علیه ما، بسیار محدود بوده و در غلبه بر این روندها موفق نشدیم.
وی تأکید کرد که مجموعه عملکردها شامل تحریمهای اقتصاد سیاسی، فشارهای معیشتی، جنگهای ادراکی، انواع ترور، ایجاد مکانیزمهای ساختگی تفرقه اجتماعی، و نهایتاً فشار نظامی، بخشی از یک روند واحد بوده که کمتر از ۲۰ سال پیش آغاز شده و امروز به نقطه نهایی خود رسیده است.
تحول رفتار رژیم صهیونیستی و خصومت فزاینده آمریکا
عضو شورای علمی مؤسسه اشراق به تغییر رفتار رژیم صهیونیستی از سال ۲۰۰۶ به این سو اشاره کرد که مفهوم «محور مقاومت» نیز تقریباً از همان سالها برجسته شد. پس از ضربه سهمگینی که رژیم صهیونیستی از حزبالله در سال ۲۰۰۶ خورد، این رژیم سرمایهگذاری وسیعی روی نقاط ضعف مقاومت و خود انجام داد و خود را آماده یک نبرد تمامعیار کرد. بخشی از نیروهای سیاسی رژیم به این جمعبندی رسیدند که تا زمانی که نتوانند این محور را تضعیف یا از بین ببرند، نمیتوانند بقای رژیم را تضمین کنند.
وی روند تاریخی رژیم صهیونیستی را از سال ۱۹۲۱ تا دهه ۹۰ میلادی (پیمان اسلو) یک بازی نظامی-امنیتی برای تثبیت امنیت سرزمینهای اشغالی دانست. اما از دهه ۹۰ به این طرف، استراتژیستها به این جمعبندی رسیدند که نه تنها باید به لحاظ نظامی و امنیتی، بلکه به لحاظ اقتصادی نیز در تار و پود منطقه ریشه بدوانند تا موجودیت رژیم به عنوان یک موجودیت طبیعی و گریزناپذیر در نظر گرفته شود.
کشفی به کتابهای شیمون پرز به عنوان سند این رویکرد اشاره کرد و افزود که از سال ۲۰۰۶، رژیم در کنار توسعه روابط اقتصادی، روند امنیتی و نظامی خود را تشدید کرد که منجر به افزایش فشارها بر نوار غزه، شهرکنشینی و تقابلهای فزاینده شد.
وی در ادامه به روند اقتصادی رژیم، یعنی گسترش حیات آن در مویرگهای اقتصاد سیاسی منطقه، خصوصاً در ارتباط با ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس اشاره کرد. این روند اقتصادی-سیاسی، بستری را برای پیمانها و ائتلافهای سیاسی نظیر پیمان ابراهیم فراهم کرد که نقطه اوج و قله روند تثبیت رژیم در منطقه است.
مدیر مسئول مؤسسه اشراق آمار قابل توجهی را ارائه داد: تا قبل از سال ۲۰۱۴ تنها دو کشور موجودیت رژیم صهیونیستی را در منطقه غرب آسیا به رسمیت شناخته بودند، اما این روند تا سال ۲۰۲۴ معکوس شد و از ۲۲ کشور منطقه، ۲۰ کشور رژیم را به رسمیت شناختهاند.
وی سپس به روند فزاینده تخاصم آمریکاییها با جمهوری اسلامی ایران از انتهای دهه ۸۰ شمسی اشاره کرد که فاز اول آن با تشدید تحریمها کلید خورد. بستر تحریمها واکنشی به نگرانی از تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران به یک قدرت اتمی بود. این روند همزمان بود با توسعه شدید قدرت موشکی ایران، توسعه وسیع قدرت جغرافیایی ایران و تولید جغرافیای مقاومت به همت نیروهایی نظیر شهید سردار سلیمانی، و ریشهگرفتن سازمانهای مبارز از جمله حماس، حزبالله و دیگر سازمانها، و همچنین برآمدن قدرت نوظهوری در یمن.
کشفی نتیجهگیری کرد که این روند نمیتوانست پایان یابد؛ یا باید به شکل فزاینده منجر به یک نبرد تمامعیار میشد، یا دشمن را قدم به قدم عقب میراندیم، یا آماده نقطه نبرد نهایی میبودیم. وی وضعیت کنونی را گریزناپذیر دانست و از نادیدهگرفته شدن مکرر این نقطه گریزناپذیر توسط بسیاری از نیروهای سیاسی داخل ایران ابراز شگفتی کرد.
چشمانداز آینده پس از جنگ و ضرورت ارائه تصویر روشن به جامعه
در ادامه نشست، سیدمحسن موتورچی، بحث را از تبیین ریشههای جنگ به سوی آینده و چشمانداز پس از آن سوق داد و با اشاره به سخنان سیدعلی کشفی درباره فرایند طولانیمدت تنش، این سوال را مطرح کرد که این فرایند به کجا ختم خواهد شد.
وی با بیان اینکه هر فرایند و مکانیزمی که آغاز میشود، قابل پیشبینی است که در انتها به چه نقطهای خواهد رسید و برای آن مدل پیشرفت یا توسعه وجود دارد، به توسعه درونزا اشاره کرد که در آن پایههای اصلی اقتصادی و امنیتی، داخلی هستند.
دبیر جلسه، فقدان تصویری از آینده در جامعه را یک چالش اساسی دانست و گفت: آنچه که من در جامعه میبینم، جامعه تصویری از آینده ندارد. یعنی نمیداند از طرف ایران ما میخواهیم در انتهای این درگیری به کجا برسیم.
موتورچی به اظهارات محسن رضایی در شبکه خبر اشاره کرد که چشماندازی از انتهای جنگ ارائه داده بود و این اتفاق را نشاندهنده یک تشنگی در جامعه دانست که با استقبال گسترده مواجه شد. در آن چشمانداز، صحبت از پیروزی، جذب سرمایهگذار خارجی، تشکیل اتحادیه با کشورهای منطقه، پیشرفت داخلی و بهبود اوضاع اقتصادی مطرح شده بود.
وی تأکید کرد: اکنون که بحث از یک فرایند بلندمدت است، باید درباره انتهای آن نیز صحبت شود و تصویر روشنی به جامعه دهیم.
تحلیلگر مسائل سیاسی خطر ترساندن جامعه توسط مکانیزمهای دشمن در آینده را گوشزد کرد و گفت: الان تب و تاب جنگه، یک ماه دیگه، شش ماه دیگه، احتمال داره بعد از فعال شدن مکانیزمها، بخوان جامعه رو بترسونند.
وی بر اهمیت تبیین مدل توسعه مورد نظر برای جامعه و مقصد نهایی این مسیر تأکید کرد و افزود که در شرایط فعلی ما انتخابی نداریم.
جنگ بر سر بقا؛ ضرورت مقاومت و برنامهریزی برای آینده
سیدعلی کشفی با صراحت تمام به ماهیت کنونی درگیریها پرداخت و آن را جنگ بر سر بقا دانست. وی تأکید کرد که اگر مقاومت نکنیم و پیروز نشویم، باقی نخواهیم ماند و معنای از بین رفتن را تجزیه ایران و عراق و استعمار جمهوری اسلامی ایران به لحاظ ژئوپلیتیک برای دشمن عنوان کرد. از این رو، نظام سیاسی برای حفظ ایران یکپارچه، ناگزیر از انجام مقاومت جدی است.
وی نگرانی خود را از تضعیف اراده جمعی برای بقای ایران ابراز داشت و راهی را که دشمن انتخاب خواهد کرد، ترکیبی از عملیات خرابکارانه در داخل ایران، راهاندازی جنگهای شهری، و در صورت عدم سستی اراده سیاسی در تهران، تشدید مقابله نظامی دانست.
مدیر مسئول مؤسسه اشراق با بیان اینکه دشمن برای شکستن اراده ما تنها یک گزینه دارد و آن تخریب وسیع و فاجعهآفرینیهای گسترده و از بین بردن شهرها است، هشدار داد: پاسخ به دشمن سبب تضمین بقای ۵۰ سال آینده میشود، اما از فردای تسلیم شدن، پروژه تجزیه ایران آغاز خواهد شد.
وی البته تأکید کرد که تهدید واقعی، بمباران اتمی ایران، تخریب گسترده شهرها، ترور وسیع رهبران، و جنگهای داخلی است و دشمن هیچ ابایی از انجام این اقدامات ندارد.
کشفی با انتقاد از آرامش بیش از حد جامعه و دست کم گرفتن مسئله جنگ توسط برخی نیروهای سیاسی و بوروکراسی کشور، بر ضرورت تبدیل دولت به یک دولت جنگی تأکید کرد و افزود که برای این کار بسیار دیر شده است؛ هرچند مردم آمادهتر از سطح سیاسی کشور هستند.
وی با اشاره به تجارب جنگهای قبلی (به ویژه دفاع مقدس) و تجارب جهانی، بیان کرد که جنگ میتواند موتور محرکه پیشرفت و سرآغازی برای یک جهش باشد. این جنگ میتواند موجب جهش، تثبیت قدرت برای دهههای آتی، تثبیت امنیت، تثبیت جریان پیشرفت، توسعه جغرافیای سیاسی و توسعه نظم اقتصادی-سیاسی جمهوری اسلامی ایران شود.
نظم جهانی در گذار و جایگاه ایران در دوران پساویلسونی
در ادامه این نشست عبدالله صفری مدیر کارگروه سیاستگذاری فرهنگی پژوهشکده با نگاهی کلان و تاریخی به نزاع کنونی پرداخت و به نظم جهانی پس از جنگ جهانی دوم اشاره کرد که توسط غرب پایهگذاری شد و ساختارهای بینالمللی و علمی را برای پشتیبانی از منافع غرب ایجاد کرد و سایر جوامع را در موقعیت کشورهای جهان دوم و سوم نگه داشت.
وی با اشاره به اتفاقات اخیر و محکومیتهای جهانی این اقدامات، این سوال را مطرح کرد که غرب در چه موقعیتی قرار گرفته که خودش بنیانها و ساختارهای خودساختهاش را تخریب میکند؟ وی همچنین به سخنان اوباما درباره تضعیف قدرت نرم آمریکا توسط ترامپ و همچنین گفتگوهای بینالمللی درباره ناکافی بودن نظم آمریکایی برای جهان جدید اشاره کرد.
دبیر جلسه در ادامه، با طرح این پرسش که چگونه میتوان ماهیت این جنگ را برای جامعه روشن کرد، بر لزوم فهم این نکته تأکید کرد که تقابل اخیر برای ما یک نبرد وجودی است.
وی تأکید کرد: اگرچه فضای عمومی کشور بیشتر حالتی از انفعال را نشان میدهد، اما واقعیت میتواند چیز دیگری باشد.
به گفته او، انقلاب اسلامی با گشودن حلقهای از آتش، به صورت ریشهای به تمدن غرب و جبهه بینالمللی صهیونیسم حمله کرده و دشمن را در موقعیتی از تهدید وجودی قرار داده است؛ بهگونهای که اکنون آنها در موضع انفعال قرار گرفتهاند. بر همین اساس، اگر این روایت از ماجرا پذیرفته شود، دیگر نمیتوان جمهوری اسلامی را منفعل دانست، بلکه باید آن را در موضعی فعال و در حال طراحی برای نظم جدید جهانی دید. در چنین چارچوبی، نظم علمی، ادبیات علمی و قدرت نرمافزاری جمهوری اسلامی اهمیت راهبردی پیدا میکنند.
سیدعلی کشفی نیز به تحلیل پیچیدگیهای نظم جهانی کنونی از دیدگاه بازیگران مختلف پرداخت و تأکید کرد که باید به این موضوع از زاویه دید آمریکا، اروپا و قدرتهای در حال ظهور نگریست.
وی به نظم ویلسونی (نظم جهانی پس از جنگ جهانی اول) اشاره کرد که آمریکا معمار و پاسبان آن بود. اما به تدریج، برخی از آمریکاییها متوجه شدند که رفتار بازیگران بر اساس حفظ محیط نیست و دوران این نظم بینالملل شکننده شده و باید وارد دوران پساویلسونی شد.
مدیر مسئول مؤسسه اشراق ظهور ترامپ را یکی از نشانههای آغاز این جهان پساویلسونی دانست، جهانی که در آن دیگر چیزی به نام محیط بینالملل وجود ندارد و با مجموعهای از بازیگران افسارگسیخته مواجه هستیم.
کشفی در این جهان جدید، مسئله اصلی برای آمریکاییها را چگونگی حفظ موقعیت برتر خود بدون تکیه بر قواعد بینالملل دانست و این وضعیت را یک بازی شدید و البته بسیار پرهزینه توصیف کرد که در آن آمریکاییها میکوشند از طریق تعریف موقت منافع بازیگران را کنترل کنند، که این به معنای تجاری شدن سیاست است.
وی افزود که در این بازی جدید، جمهوری اسلامی ایران یک موجود اضافه است که به سادگی نمیتوان آن را کنترل کرد و ترامپ چارهای جز خلع سلاح ایران ندارد.
عضو شورای علمی مؤسسه اشراق در جمعبندی سخنان خود، دو انتخاب بنیادین را پیش روی ایران ترسیم کرد: یا کشور به عنوان نیرویی حاشیهای و ضعیف در بازی جهانی نوظهور، خلع سلاح شود و منابعش غارت گردد، یا با غلبه بر این نبرد وجودی خطیر و گریزناپذیر، به قدرتی بیچونوچرا تبدیل شده، از طریق ائتلافهای منطقهای قدرتمند به جایگاهی انکارناپذیر در نظم آتی جهانی دست یابد و صرفاً مصرفکننده تکه استخوانی نباشد که بازیگران بزرگ جهان پساویلسونی به سویش پرتاب میکنند.
ایجاد انسجام ملی در نبرد وجودی و ساخت گفتمان فراگیر
پس از سخنان آقای کشفی، عبدالله صفری به محوریت ایجاد انسجام اجتماعی و همگرایی نیروهای ملی در مواجهه با جنگ وجودی پرداخت با اشاره به انسجام بدوی شکلگرفته در اثر تهدید امنیتی، این سوال را مطرح کرد که چگونه میتوان نیروهای اجتماعی را همراستا کرد و آینده روشنی را که پیشتر ترسیم شد، محقق ساخت.
وی اذعان داشت که اگرچه گفتمان جنگ وجودی در موقعیت جنگ کارآمد است، اما ممکن است برای جلب همه نیروهای اجتماعی و مقابله با گفتمان رقیب (که راهحلهایی چون گفتگو را مطرح میکند)، کفایت نکند.
مدیر کارگروه سیاستگذاری فرهنگی با طرح این سوال که گفتمان ملی فراگیر که میتواند انسجام اجتماعی را با حضور همه نیروهای اجتماعی همگرا و همراستا کند، چه شاخصهها و ویژگیهایی دارد؟ به تعبیر رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای، اشاره کرد که فرمودهاند «برای ایران بخوان» و پرسید که آن «از ایران بخوان» که میتواند چتر همه نیروهای اجتماعی باشد و کشور را از این موقعیت خطیر عبور داده و آینده روشن را رقم بزند، چه چیزهایی است و چه ویژگیهایی دارد؟
سیدعلی کشفی در پاسخ، بیان داشت که بخش بسیار محدودی از عملکرد ضروری ما به تولید گفتارها یا شعارهای لازم برای انسجامبخشی برمیگردد. وی تأکید کرد که وقتی جامعه ایران خود را در معرض تهدید میبیند، منسجم میشود. اما مسئله این است که این انسجام باید بتواند به همکاری عینی و سازماندهی شده تبدیل شود، چرا که در غیر این صورت موقتی خواهد بود.
وی هسته اصلی گفتار برای این سازماندهی را «جنگ موتور محرکه پیشرفته» و «ما از این جنگ گریزی نداریم» یا «این جنگ، جنگ برای بقای ماست» برشمرد و گفت: اگر ما از این جنگ پیروز بیرون بیاییم، آن وقت تبدیل خواهیم شد به یک قدرت بلامنازع. اما نباید این موضوع را به نحوی طرح کرد که گویا انتخابی غیر از این داریم. ما انتخاب از این نداریم. یا میجنگیم یا نابود میشویم.
کشفی با اشاره به نگرانیها از عدم همراهی افکار عمومی، با بیان اینکه برای رفع این نگرانیها نمیتوان واقعیت را فریب داد، تأکید کرد: خطری بسیار بزرگ ما را تهدید میکند و مردم باید آماده باشند؛ مردمی که نگران فرزندان، نوادگان، گذشته و وطنشان هستند.
مدیر مسئول و عضو شورای علمی مؤسسه اشراق در پایان بر ضرورت پیگیری این مسائل توسط افراد صاحبنظر، گوشزد کردن به مدیران، و کمک به سازماندهی و عملیاتی شدن نیروها تأکید کرد.