1⃣ ما در شرایط مختلف زندگی ممکن است بین دوگانهها و دوراهههای اخلاقی متحیّر شویم. برخی صاحبنظران این دوگانهها را به این دلیل که شخص را به اشتباه میاندازند، برادران دروغین گفتهاند؛ دو برادری که به دروغ ممکن است خود را به جای دیگری جا بزنند.
2⃣ مثلاً گاهی «عزت نفس» جایش را به دروغ به «تکبر و غرور» میدهد و «بذل» و «بخشش» با «اسراف» و «تبذیر» مشتبه میشود، «حُسنظن» جای «سادهلوحی» مینشیند و «مداخله» به جای «مشاوره» دستاویز افراد برای نقض حریم خصوصی دیگران میگردد.
3⃣ این روزها، دوگانه «اتحاد» و «انتقاد» هم با توجه به شرایط خاص کشور، در فضای عمومی و نخبگانی در حال شکلگیری است. این دوگانه به این شکل است که برخی، بعد از سکوت ۱۲روزه و با توجه به فضای آتشبس، با نگاهی خاص بر طبل «مذاکره» — که یک تجربه تکرارشده نخنماست — مجدداً میکوبند و حتی کسانی را که بر مذاکره نقد و نفی میکنند، مورد طعن و شکایت قرار میدهند.
4⃣ نمونه چنین دیدگاههایی، سخن برخی مسئولان طراز اول کشور است که لعن و مرگ بر آمریکا و ترامپ را بهگونهای مبهم مطرح میکنند و برخلاف عقیده عمومی و گفتمان رهبر انقلاب، مردم را بیگانه از برائت از امثال ترامپ معرفی میکنند؛ گو اینکه ترامپ و دولتمردان آمریکایی در این عالم از هرگونه گناه و رذالتی مبرا هستند و هیچ جنایتی در حق مردم، مسئولان و سرداران ایرانی مرتکب نشدهاند!
5⃣ این گفتمان سازشکارانه، قطعاً با نقدهایی همراه است؛ ولی ناقدان متهماند به اینکه با چنین نقدهایی، به وفاق و اتحادی که اکنون در جامعه شکل گرفته، چوب حراج زده و آن را نابود میکنند.
6⃣ اکنون پرسش اساسی آن است که:
آیا بایستی نسبت به برخی دیدگاههای نادرست، به بهانه حفظ اتحاد، سکوت پیشه کرد؟
آیا دوگانه «انتقاد یا اتحاد»، دوگانه درستی است و اینها دو امر لایجتماعان هستند که با بودن یکی، جایی برای دیگری نیست؟
7⃣ پاسخ این پرسش در چند اصل اخلاقی نهفته است:
اصل نخست: روشنگری
این اصل میگوید بایستی دیگران را نسبت به حقیقت آگاه کرد و دیدگاه غلط را با روشنگری اصلاح نمود.
اصل دوم: انصاف
انصاف به ما میگوید اگر نسبت به گفته یا دیدگاهی نقد داریم، نقدِ گفته به جای نقدِ گوینده بنشیند.
معنای این سخن آن است که حفظ اتحاد اقتضا میکند افراد را به خاطر خطا در فهم یا دیدگاه غلط، از دایره نظام خارج نکنیم؛ مگر آنکه احراز شود برخی دیدگاهها ریشهای در دشمنی و عناد آنان دارد.
اصل سوم: نتیجهگرایی
برخی قائلاند نتیجه انتقاد، تفرقه و از بین رفتن اتحاد ایجادشده است که میتواند چالشهایی به همراه داشته باشد. حال آنکه عدم انتقاد از دیدگاه غلط نیز میتواند همین نتایج را به بار آورد.
بهعنوان نمونه، ایجاد مطالبه کاذب و امتحانشده مذاکره، میتواند اتحاد عمومی جامعه و قرار گرفتن همگان بر محور مقاومت را دچار تردید و دودلی ساخته و با هراسافکنی و ترس از جنگ و جایگزینی مذاکره به جای مقاومت، همت عمومی برای مبارزه با استکبار و دشمن قسمخورده را دچار رخوت و سستی نماید.
نتیجه آنکه روشنگری و تبیین انحرافات فکری و دیدگاههای ناصواب امری است موجه و منافاتی با حفظ اتحاد ندارد.
یعنی ضمن آنکه از پرخاشگری، بیانصافی، توهین و افترا و ایجاد تفرقه در نقدهایمان پرهیز میکنیم، اتحاد و همدلی و حفظ نقاط مشترک و قرار گرفتن در یک محور ایمانی و ایرانی را سرلوحه عملکرد خود قرار دهیم.
پس میتوان منتقد بود ولی متحد.