به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (علیهالسلام)، در این رویداد مجازی، جمعی از صاحبنظران و اساتید برجسته حضور داشتند. از جمله حاضران میتوان به سیدعلی کشفی، مدیرمسئول و عضو شورای علمی مؤسسه اشراق؛ مجید سلیمانی، دانشآموخته دکتری علوم ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی (ره)؛ محسن دنیوی، بنیانگذار اندیشکده معنا؛ و توحید اسماعیلپور، مدیر گروه مطالعات بنیادین حکمرانی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی اشاره کرد.
در آغاز نشست، دکتر علیرضا مؤمن، دبیر علمی این رویداد با تأکید بر اینکه در دوران جدید، در کنار جنگهای فیزیکی، جنگ روایتها و روایتسازیها اهمیت ویژهای یافته است، اظهار داشت: روایتی که حول یک درگیری شکل میگیرد، قادر است ارادهها و اذهان را به سمت پیروزی یا شکست در آن جنگ سوق دهد.
وی با اشاره به تجربیات گذشته و با بیان اینکه اثرات رسانه و شبکههای اجتماعی در شکلدهی به خوانش موضوعات و مسائل، و تعیین طرفهای پیروز و شکستخورده یا خیر و شر، به وضوح قابل مشاهده است، خاطرنشان کرد: با وجود پیشرفتها و ظرفیتهای جدیدی که در ۱۵ سال اخیر در حوزه رسانه و ارتباطات ایجاد شده، هنوز نتوانستهایم روایتهای موفق و تأثیرگذاری را در مقابل جریانهای رقیب تولید کنیم.
در ادامه پنجمین نشست راهبردی «آنِ ما شدن»، توحید اسماعیلپور، مدیرگروه مطالعات بنیادین حکمرانی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، سخنان خود را با تبیین سه پیشفرض کلیدی برای تحلیل فضای رسانهای و فرهنگی ایران آغاز کرد.
پیشفرض اول: جامعه رسانهای شبکهای و فعال شدن سوژه مخاطب
اسماعیلپور با تاکید بر مفهوم «جامعه رسانهای شده»، تصریح کرد که منظور از آن تنها تأثیرپذیری جامعه از رسانههای سنتی مانند روزنامه، رادیو و تلویزیون نیست، بلکه اشاره به وضعیتی است که همه آحاد جامعه، هم تولیدکننده و هم مصرفکننده محتوای رسانهای هستند. وی این پدیده را با ظهور اینترنت و شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک، اینستاگرام و توییتر از سال ۱۳۸۸ به این سو مرتبط دانست که به تدریج همه اقشار جامعه، از کودک تا سالمند، را درگیر کرده است.
وی در ادامه به تحولات اخیر در این فضای شبکهای، بهویژه با ورود هوش مصنوعی، اشاره کرد و اظهار داشت: هوش مصنوعی نه تنها مخاطب را از حالت انفعالی به سوژهای فعالتر در تولید محتوا تبدیل کرده، بلکه در فضای مصرف نیز با شخصیسازی محتوا بر اساس ذائقه کاربران، زمینه را برای تزریق محتوا به شکلی نرم و هدفمند فراهم آورده است. در چنین جامعهای که هم رسانهای و هم شبکهای است، امکان دیده شدن و کنشگری افراد به شدت افزایش یافته است.
پیشفرض دوم: تعامل دو سویه قالبهای رسانهای و ساختار اجتماعی ایران
مدیرگروه مطالعات بنیادین حکمرانی، در پیشفرض دوم خود این پرسش را مطرح کرد که آیا قالبهای رسانهای نوین، ساختار جامعه ایرانی را به طور کامل تحت تأثیر خود قرار دادهاند؟ پاسخ وی منفی بود. اسماعیلپور تأکید کرد که نه این قالبها توانستهاند و نه خواهند توانست جامعه ایرانی را به طور کامل متحول کنند؛ بلکه در ۱۰ سال اخیر، ساختارهای اجتماعی پرقدرت جامعه ایرانی از فضای مجازی در راستای اهداف خود استفاده کردهاند.
وی افزود: در حالی که فرمها و قالبهای فضای مجازی تغییراتی را در فرم و محتوای جامعه ایرانی ایجاد کردهاند، جامعه ایرانی نیز توانسته ساختارها و محتواهای خود را با استفاده از فرصتهای فضای مجازی احیا کند. به عنوان نمونه، اسماعیلپور به تقویت گروههای اجتماعی محلمحور، هیئتمحور، و مسجدمحور با ظهور شبکههای اجتماعی اشاره کرد که پیش از این در دهههای ۷۰ و ۸۰ رو به افول بودند. این بازآفرینی هویتهای اجتماعی در بستر شبکههای اجتماعی که اساساً اجتماعمحور هستند، میسر شده است.
وی تصریح کرد که در حوزه مرجعیتهای فکری و اجتماعی آسیبهایی نیز وارد شده و جابجاییهایی صورت گرفته است، که این امر امکانهایی برای مداخلات جدید ایجاد کرده است.
پیشفرض سوم: تحولات فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی در ۱۵ سال اخیر
اسماعیلپور در پیشفرض سوم خود، به تحولات عمیق در فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی، بهویژه از سال ۱۳۸۸ به این سو، پرداخت. او اظهار داشت که سطح آگاهی عمومی از جریانات و افراد سیاسی به شکل چشمگیری افزایش یافته و مردم بر اساس یک تجربه زیسته ۱۵ ساله، در مورد مسائل و گزارههای سیاسی موضعگیری کردهاند.
وی تأکید کرد: تحلیل وضعیت کنونی، به ویژه در شرایط «جنگ تنشی»، نیازمند در نظر گرفتن این بستر تاریخی ۱۵ ساله و رخدادهایی نظیر انتخابات ۸۸، ۹۲، ۹۶، آبان ۹۸، انتخابات ۱۴۰۰ و اتفاقات ۱۴۰۱ و ۷ اکتبر است که هر یک تلنگرهایی به جامعه زده و به یادگیری اجتماعی منجر شدهاند.
این پژوهشگر در ادامه سخنان خود، به تطبیق این پیشفرضها با وضعیت تنش کنونی پرداخت و گفت: در فضای رسانهای به شدت شبکهای، حتی رسانههای سنتی مانند تلویزیون نیز باید رویکرد شبکهای داشته باشند. وی به پدیدهای به نام "انسانرسانهها" اشاره کرد که در وضعیت کنونی بسیار مؤثرند و گفت باید به پویشهایی که این افراد ایجاد میکنند، توجه ویژه داشت.
وی اذعان داشت: رسانههای خارجی مانند بیبیسی فارسی و ایراناینترنشنال، خود را به عنوان گرههای اصلی (نودهای) این شبکه رسانهای تعریف کردهاند و نه صرفاً تلویزیونهای صفر. این رسانهها از طریق لایههای مختلف شبکههای اجتماعی و حتی سپاههای سایبری به عملیات میپردازند و بر لایههای مختلف جامعه، از جمله گروههای بازنشستگان، تأثیر میگذارند.
مرجعیت آسیبدیده رسانههای خارجی و فرصت برای روایت ملی اصیل
اسماعیلپور در تحلیل خود به آسیبپذیری مرجعیت رسانههایی مانند ایراناینترنشنال در شرایط کنونی اشاره کرد و توضیح داد: موقعیت گفتمانی خاص فعلی، که با طرح تهدید بیرونی و تجاوز خارجی شکل گرفته، به گفتمان جمهوری اسلامی فرصت میدهد تا یارگیری حداکثری کند و مرجعیت این شبکهها را به حاشیه براند.
وی تأکید کرد: رسانههایی مانند بیبیسی فارسی و ایراناینترنشنال نیز تلاش میکنند روایتی از «امر ملی ایرانی» را با خود حمل کنند و حتی در این زمینه تقسیم کار هدفمند دارند. اما به دلیل اینکه میدان به ضرر آنهاست و حامی پیام آنها (مانند نتانیاهو) در میدان عمل میکند، امکان تأثیرگذاریشان کاهش مییابد.
مدیرگروه مطالعات بنیادین حکمرانی در ادامه، روایت اصیل از امر ملی را مطرح و تأکید کرد: طرحی از ایران که کاملاً ممزوج با اسلام باشد، یعنی آمیختگی آرش و رستم با ابوالفضل، حسین و علی (علیهمالسلام)، باید محور قرار گیرد و نباید اجازه داد هیچ نوع تفرقی در این روایت تاریخی از ایران ایجاد شود. این طرح باید شامل بافتهای اصلی مانند زبان فارسی و شاهنامه و همچنین خردهفرهنگهای کردی، ترکی، بلوچی و خراسانی باشد.
وی با بیان اینکه هرگونه طرحی از ایران که بخواهد سبقه ایرانگرایی را در آن بدمد و اندک حاشیهای در خردهفرهنگهای ذیل ایران ایجاد کند، آن طرح، طرح ما نخواهد بود، دو بال را برای این طرح از ایران ضروری دانست و در مقابل، طرحی از ایران را که رسانههای خارجی دنبال میکنند، طرحی مدرن و سکولار دانست که بیبیسی فارسی به دنبال یک امر ملی غیردینی در مقابل جمهوری اسلامی است.
استراتژی مدیریت رسانهای: از مرجعیتسازی تا مرجعیتزدایی
اسماعیلپور همچنین به تبیین استراتژی مدیریت رسانهای پرداخت و اظهار داشت: صداوسیما و سایر نهادهای رسانهای جمهوری اسلامی باید نقش خود را به عنوان گره اصلی روایتساز، تنظیمگر و راهبر نرم روایت تعریف کنند. این امر مستلزم ایجاد برنامهها و تریبونهای مناسب برای شبکه کنشگران رسانهای همسو با جمهوری اسلامی است.
وی بر اهمیت تمرکز بر «انسانرسانهها» و تولیدکنندگان محتوا در شبکههای اجتماعی تأکید کرد و گفت که نهادهای اصلی باید خود را به این تولیدکنندگان متصل کرده و به عنوان ضریبدهنده و جریاندهنده عمل کنند.
مدیرگروه مطالعات بنیادین حکمرانی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی همچنین به اهمیت مدیریت دقیق تعامل با گرههای مختلف در فضای رسانهای اشاره کرد و گفت که نباید هر گرهای را وارد بازی کرد.
اسماعیلپور در پایان بر لزوم استفاده از موقعیت کنونی برای مرجعیتزدایی از رسانههای رقیب تأکید کرد و این وضعیت را یک پنجره فرصت بسیار خوب دانست تا رسانههایی مانند ایراناینترنشنال از نقش «گره» خود خارج شوند.
وی بیان کرد که با توجه به اقبال عمومی و فضای همگام با دفاع در برابر «جنگ تحمیلی»، این یک فرصت عالی برای «زدن یک موشک نقطهزن به قلب کانونی یکی از گرههای اصلی» است.
تأکید بر مواجهه بیپرده با مخاطرات و مشارکت مردمی
در بخش دوم پنجمین نشست راهبردی «آنِ ما شدن»، سیدعلی کشفی، مدیرمسئول و عضو شورای علمی مؤسسه اشراق، وضعیت کنونی کشور را «جنگ» توصیف کرد و با انتقاد از ابلاغیه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر پرهیز از بهکارگیری واژه جنگ در فعالیتهای تبلیغی، تأکید کرد که این موضوع هم جنبه سیاسی مهمی دارد و هم از منظر اجتماعی، فرهنگی و تاریخی حائز اهمیت است.
وی با بیان اینکه نمیتوان تعریفی پیشینی از «ایرانی بودن» یا «انسان بودن» ارائه داد، بلکه این مفاهیم در موقعیتهای واقعی و انضمامی آشکار میشوند، پیشنهاد کرد بهجای تمرکز بر ویژگیهای ذاتی ایرانیان یا همبستگی ملی، باید بر نحوه مواجهه با مخاطرات واقعی و طرح بیپرده خطر در گفتگو میان سیاستمداران و مردم تمرکز کرد تا به یک انسجام واقعی و مؤثر دست یابیم.
مدیر مؤسسه اشراق بر «واقعی بودن خطر» و درک عمومی جامعه از آن تأکید کرد و بیان داشت: دشمن نه تنها به دنبال نابودی حاکمیت فعلی یا شکستن اراده سیاسی تهران است، بلکه در کوتاهمدت و میانمدت، تجزیه ایران را در دستور کار قرار داده است.
کشفی دلیل این امر را بقای جمهوری اسلامی ایران به عنوان ضامن تمامیت ارضی و ژئوپلیتیکی منطقهای دانست که میتواند به دلیل واگراییهای قومی و مذهبی، تجزیه شود و منافع ژئوپلیتیک زیادی برای دشمن به همراه دارد.
وی با اشاره به سابقه دیرینه ایرانیان در حفظ وحدت ژئوپلیتیک و ژئوکالچر منطقه، به تلاشهای مستمر برای حفظ تمامیت جغرافیایی و فرهنگی در طول قرون و اعصارمانند هجوم مغولها و نقش شعرای بزرگی نظیر سعدی و مولوی در حفظ وحدت فرهنگی، زبانی و ذهنی ایرانیان، به رغم تجزیه سیاسی اشاره کرد و نتیجه گرفت: انسجام ایرانیان در لحظه مواجهه با خطر، موجب «خلق شگفتیها» و ظهور ارادهای درونی شده که هم نتایج ماندگار فرهنگی و هم دستاوردهای فناورانه داشته است.
مدیرمسئول مؤسسه اشراق قدرت موشکی ایران را نمونه بارزی از این امر دانست که از درون سالهای جنگ و ارادهای که در آن دوره متولد شد، ظاهر شده و نطفهاش گذاشته شده، رشد کرده و به بالندگی رسیده است.
وی با تأکید بر اینکه هرگز نباید اجازه داد این مواجهه با خطر ذرهای کم شود، حتی به بهانه ناامنی روانی یا کاهش تابآوری اجتماعی، از وضعیت فعلی آتشبس، به رغم ناگزیری نظامی آن، انتقاد کرد و آن را ضربهای به حرکت عمومی ایرانیان در دو هفته متراکم جنگ دانست که اجازه نداد آن حرکت به ثمر بنشیند.
لزوم مواجهه بیتعارف با خطر و سازماندهی ملی گسترده
کشفی بر این نکته تأکید کرد که باید بر واقعی بودن مخاطره و لزوم مواجهه سریع و بیتعارف با آن تأکید شود. این مواجهه باید به انرژیای تبدیل گردد که در سطح سیاسی منجر به سناریوهای متعدد برای افزایش تابآوری دستگاه سیاسی، نظامی و اداره کشور در حوزههای مختلف مانند بودجه، امنیت غذایی، پدافند غیرعامل و دفاع شهری شود و در سطح اجتماعی، این انرژی آزادشده باید به سازماندهیهای وسیع و قدرتمند ملی بینجامد.
وی با انتقاد از رویکرد فعلی دستگاه تصمیمگیری در جمهوری اسلامی که تمایل دارد صرفاً در سطح ذهنی و نمادین با جنگ درگیر شود، تأکید کرد: نباید فریب این تقسیم کار را بخوریم؛ نباید تصور کنیم که سازمانهای تخصصی جنگ هستند و مردم زیادی که باید تماشاگر عملکرد این سازمان تخصصی باشند، بلکه باید قادر باشیم با این تجربه وسیع تاریخی، سازماندهی ملی قدرتمندی انجام دهیم و مردمی که برای دفاع یا پشتیبانی در حوزههای مختلف آماده هستند، جذب کنیم و به عمل بیاندازیم.
عضو شورای علمی مؤسسه اشراق با اشاره به تسلط اطلاعاتی و تحلیل دادهای دشمن، سناریوهای کلاسیک دستگاه اداره کشور را قابل شناسایی دانست و بر لزوم استفاده از مشارکت مردمی و نیروهای بیرون ساختار که سناریوهای متکثر، متعدد و خلاقانه و امکان ابداع در صحنه عمل را دارند، با هدف غافلگیر کردن دشمن، تأکید کرد.
در پاسخ به سوالی درباره چگونگی ترغیب سیستمها به ورود به عرصههای «نامنظم و غافلگیرکننده»، کشفی تأکید کرد که تمام مسئله در این است که «ما غیرقابل کنترل باشیم.» وی بیان داشت که نه تنها رژیم اسرائیل و آمریکا، بلکه تمامی همپیمانان آنها در منطقه، باید از بیدار شدن نیروی «غیرقابل کنترل» در جامعه ایران، که آماده رزم و ضربه زدن به منافع است، آگاه شوند.
وی افزود: باید بر غیرقابل کنترل بودن این نیرو در ایران تأکید و زمینه برای بروز تهدیدهای این نیروی غیر قابل کنترل فراهم شود که اگر بر این تصویر و تهدید به شکل واقعی سرمایهگذاری نشود، فرصتی برای ایران باقی نخواهد ماند، زیرا تحلیل رفتار دشمن نشان میدهد که تنها شانس بقای سیاسی نتانیاهو و کابینهاش، حمله به «قلب مقاومت» و «شکستن اراده سیاسی در تهران» است.
کشفی در پاسخ به سوالی درباره امکان عملیاتی شدن این رویکرد با توجه به دولت فعلی، از ورود به تفسیر مستقیم خودداری کرد و بر اهمیت وحدت ملی در شرایط کنونی تأکید نمود.
وی به ظرفیت مجلس شورای اسلامی اشاره کرد و تصویب خروج از NPT یا تعلیق همکاری با آژانس توسط مجلس و تأیید شورای نگهبان را نشانهای از «استعداد سیاسی» در مجلس دانست. او تأکید کرد که باید از پتانسیل مجلس برای متقاعد کردن و حتی موظف کردن دولت به استقبال از سناریوهای تازه و مشارکت وسیع نیروهای اجتماعی و بیرون ساختار استفاده شود.
مدیرمسئول مؤسسه اشراق در پایان، بر لزوم اتخاذ «یک گارد غیرقابل مهار از نیروی داخلی جمهوری اسلامی ایران» تأکید کرد و در عین حال افزود که این به معنای کنار گذاشتن «گارد محترم دیپلماتیک فعلی» نیست. او گفت: حرکتمان با دو پا باشد؛ یعنی یک پامان متکی باشد بر تهدید قدرتمند و یک پامان متکی باشد بر حفظ شئون دیپلماتیکی که ما را به عنوان یک شخصیت قابل اتکا در صحنه بینالمللی نشان میدهد.
ریشههای تاریخی و هدف نهایی «طرح انقلاب اسلامی»
محسن دنیوی، بنیانگذار اندیشکده معنا، در پنجمین نشست «آنِ ما شدن»، به تحلیل مفهوم همبستگی ملی و انسجام اجتماعی در شرایط کنونی کشور پرداخت و اظهار داشت که در برخورد با پدیده انسجام اجتماعی که گمان میرود به وجود آمده، نباید بیش از حد هیجانزده شد.
وی با اعتقاد بر اینکه «اساساً چیز خاصی به وجود نیامده، ما فقط نسبتهامون با یک پدیدهای دقیقتر شده» این موضوع را در سه سهگانه حاکمیت، خواص/ نخبگان، و عموم مردم بررسی کرد و گفت: حاکمیت که پیش از این در مورد میزان حمایت مردم در لحظات حساس تردید داشت، اکنون به نادرستی تصوراتش پی برده است. همچنین، مردم نیز که پیش از این دلخوریهایی را بروز میدادند و رسانهها نیز بر شکاف دولت-ملت تأکید میکردند، در لحظه حساس نشان دادند که تصمیمی غیر از آنچه در نیم قرن گذشته اتخاذ کردهاند، ندارند.
بنیانگذار اندیشکده معنا با بیان اینکه نخبگان و خواص جامعه که تلقی نادرستی از مردم و اوضاع حاکمیت داشتند، اکنون نگاهشان واقعیتر شده است، تأکید کرد: مردم ایران نشان دادند که پشت هم هستند، نسبت به مفهوم وطن و تمامیت ارضیشان حساسیت دارند و نسبت به حاکمیت آنقدر که گمان میشود بدگمان نیستند.
وی همچنین به اثبات نسبی توانمندی حاکمیت در دفاع از کیان کشور اشاره کرد و تجربه عبور از تابوی مذاکره با آمریکا و نیز لحظه «ترسناک ورود آمریکا به جنگ» را مثال زد که علیرغم برآوردها، به گونهای دیگر رقم خورد. او این لحظه را «وجودی» و «واقعی» خواند که در آن «احساسهای نسبتاً مشترکی» بین همه شکل گرفته است.
دنیوی با بیان اینکه احساس ما نسبت به واقعیت تنظیم شده است، علت این تنظیم شدن سریع نگاهها را «پیچیدگی و حیرتانگیزی پدیده جنگ» دانست و با اشاره به اینکه سالها پیش گفته بود «اولین موشکی که تو سعادتآباد بخوره همه چیز شروع میشه»، اظهار داشت: اکنون «همه چیز صفر شده» و نگاهها نسبت به مفاهیمی چون استکبارستیزی، دشمن، مقاومت، پیشرفت، توان دفاعی کشور و ایستادگی حاکمیت، واقعیتر شده است.
وی جنگ را به «لحظه احتضار برای فرد» تشبیه کرد که در آن فرد در واقعیترین حالت ممکن با خود و زندگیاش روبرو میشود و دیگر جایی برای «نقاب زدن، ادا درآوردن و بازی درآوردن» نیست. این وضعیت واقعی برای نخبگان نیز تا حدی رخ داده، اما برخی همچنان سعی در حفظ «بازی قبلی» خود دارند.
بنیانگذار اندیشکده معنا با اشاره به نمونههایی چون آهنگ «علاج» از محسن چاوشی که به دلیل خواندن آن توسط یک هنرمند مردمی و مستقل، «معنای دیگری» یافته و نشاندهنده فراگیر شدن این درک جدید در جامعه است، واکنشهای ایرانیان خارج از کشور و اساتید دانشگاهی را شاهد دیگری بر این تحول دانست، اگرچه ممکن است برخی تلاش کنند پس از شوک اولیه، به خوانشهای قبلی خود بازگردند.
«طرح انقلاب اسلامی» و نفی مسیر توسعه مرسوم جهانی
دنیوی در بخش دوم سخنان خود، به این پرسش پرداخت که این «انسجام اجتماعی» به چه کاری میآید و به کدام سو باید برود؟ او با نقد دیدگاههایی که این فرصت را برای «همگرایی با جهان» و «مسیر توسعه مرسوم جهانی» میدانند، اظهار داشت که این نگاهها اساساً متوجه پدیده نشدهاند و بیرون از طرح مردم ایران هستند.
وی تأکید کرد: آنچه اکنون اتفاق افتاده، در امتداد «یک طرح تاریخی انقلاب اسلامی» است که از دهه ۴۰ شمسی آغاز شده و با «اراده ملت ایران و عزم ملی ایرانیان» تا این نقطه رسیده است.
بنیانگذار اندیشکده معنا در این زمینه به نقاط عطف تاریخی مانند انقلاب ۵۷، هشت سال دفاع مقدس، دوران سازندگی، تحمل تحریمها و بحرانهای سالهای ۸۸، ۹۸، ۱۴۰۱ اشاره کرد که ملت ایران پشت سر گذاشتند تا به مرحلهای برسند که آمریکا و اسرائیل به این جمعبندی رسیدهاند که گزینهای جز حمله مستقیم نظامی به ایران وجود ندارد.
دنیوی سه هدف اصلی این طرح تاریخی را تغییر رژیم سیاسی ایران (محقق شده در سال ۵۷)، تغییر وضعیت منطقهای پیرامون ایران و اخراج آمریکا از منطقه با نقطه کلیدی «اسرائیل به عنوان غده زائده و تحقق هدف نهایی آن عنوان و تصریح کرد: پیوستن به نظم فعلی جهان، همسو شدن، تنشزدایی و توسعه اقتصادی بیرون از طرح مردم ایران است و این انسجام اجتماعی باید در مسیر همین طرح کلی پیش برود.
وی در ادامه با اشاره به سخنرانی رهبر انقلاب در ۱۳ آبان ۱۴۰۱ که در بحبوحه حوادث، درباره آینده فرمودند «قدرت آمریکا رو به افول است، قدرت به آسیا باز خواهد گشت، و مقاومت سکه رایج جهان میشود و مبدع آن جمهوری اسلامی است»، تأکید کرد که این پیشبینی اکنون به عینه دیده میشود و «مفهوم مقاومت و ایستادگی، دارد تبدیل به برند جهانی میشود.
در مورد تغییر نگرش برخی افراد و رسانههایی که پیش از این مخالف بودهاند، دنیوی گفت که اگرچه ممکن است افراد به دلیل «ماهیت وجودی و منابع درآمدیشان» به راحتی تغییر نکنند، اما واقعیت به نفع طرح انقلاب اسلامی رخنمایی کرده است.
وی در پایان سخنانش، با مقایسه وضعیت فعلی ایران با سقوط سریع عراق، افغانستان و سوریه، ایران را در «موقعیت پیروزی» دانست، چرا که دشمن به اهدافش نرسیده و سنگینتر آسیب دیده و اصلاً انتظار این وضعیت را نداشته است.
جنگ در عصر رسانه؛ مرگ فراروایتها و ظهور «نمایش اخلاقی»
در بخش پایانی پنجمین نشست راهبردی «آنِ ما شدن»، مجید سلیمانی، دانشآموخته دکتری علوم ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی (ره)، سخنان خود را با تحلیل جامع جنگ در «نظام ارتباطاتی اجتماعی جدید» و در پرتو «جهان رسانهای» آغاز کرد.
وی با اشاره به نظریه «جنگ خلیج فارس اتفاق نیفتاده است» ژان بودریار، که جنگ را صرفاً «پمپ تصاویری از خشونت» میدانست، به تحول مفهوم جنگ در عصر رسانه اشاره کرد و با این نگاه، پستمدرن را نقطه آغاز فهم وضعیت جدید جنگ دانست، که در آن واقعیت در تصویر حل میشود و حتی هدف سیاسی نیز محو میگردد.
این فعال عرصه رسانه اظهار داشت: بعد از جنگ سرد، عملاً پیروزی نظامی واقعی وجود نداشته و جنگها تحت عنوان نمایشهای اخلاقی شکل گرفتهاند. واژگانی چون «بزرگترین ارتش اخلاقی دنیا» برای اسرائیل یا «سیاست خارجی اخلاقی»، همگی در چارچوب تلاش برای معنابخشی جدید به جنگها مطرح میشوند، اما این زیباسازی از جنگ نمیتواند مشروعیت لازم را برای طرفین درگیری، به ویژه آمریکا، ایجاد کند و صرفاً خشونتی شبیه فیلمهای هالیوودی را رقم میزند.
وی به تغییر واژگان از «ایدئولوژی» به «مبارزه علیه تروریسم»، «مداخله بشردوستانه» و «ترویج دموکراسی» اشاره کرد و گفت: این واژگان به قدری «ساختپرداخته» شدهاند که دیگر نمیتوانند مشروعیت جدیدی ایجاد کنند. این پدیده ناشی از «بحران معنا» و «مرگ فراروایتها» است که با پایان جنگ سرد و فروپاشی پروژه مدرنیته تشدید شده است.
سلیمانی خاطرنشان کرد: پس از جنگ سرد، جهان غرب برای یافتن دشمنی جدید و بازسازی هویت خود، به سراغ «جهان اسلام» و «مسئله فلسطین» رفت و نمایش اخلاقی جنگ، بهویژه پس از ۱۱ سپتامبر و حملات به افغانستان و عراق، به اوج خود رسید، اما استفاده هوشمندانه از تکنولوژیهای ارتباطی و جنگ الکترونیک نتوانست این نمایش بشردوستانه را در طول سالها به یک معنای پایدار تبدیل کند.
وی افزود: اکنون در دوره تحولاتی هستیم که به واسطه شبکههای اجتماعی رخ داده و با بحران معنا و مشروعیت جدیتری مواجهیم. بعد از این همه جنگ که به اصطلاح مبتنی بر حقوق بشر و یا عدالت شکل گرفته، شکگرایی و بیاعتمادی اخلاقی نسبت به حملات غرب افزایش یافته و به همین دلیل است که پس از طوفان الاقصی و جنگ اخیر غزه، واکنشهای جدیتری از عالم میبینیم. حتی در حمله ناجوانمردانه اخیر اسرائیل و آمریکا به ایران، فراتر از مرزهای داخلی، نوعی از همبستگی اجتماعی در میان ایرانیان داخل و خارج از کشور ایجاد شد و آمریکاییها نتوانستند مثل دوره حمله به صدام، حمله به عراق یا افغانستان، مشروعیت سیاسی برای حمله ایجاد کنند.
انسجام اجتماعی: معلول «استقلال» در برابر «استعمار نوین»
در پاسخ به این پرسش که انسجام اجتماعی اخیر چگونه باید در فضای رسانهای امتداد یابد، سلیمانی تأکید کرد که همبستگی اجتماعی تنها گزاره روایت کلان ما پس از جنگ با اسرائیل نیست، بلکه خود برآمده از گفتارهای اصلی دیگری است.
وی با بیان اینکه دوگانه «استعمار و استقلال» اهمیت بیشتری دارد و همبستگی اجتماعی نتیجه آن خواهد بود، علت اصلی توجه آمریکا و اسرائیل به ایران را عدم قابلیت پذیرش کشور بزرگ مستقل از سوی آنها دانست که به دنبال «تجزیه ایران» هستند؛ این مسئله ربطی به جمهوری اسلامی ندارد و از پیش از جنگ جهانی اول هم وجود داشته است.
سلیمانی با طرح این سئوال که «آیا بدون مفهومی مثل استقلال، مفهوم همبستگی اجتماعی معنی خاصی دارد؟» راهکار را در تمرکز بر «مسئله استقلال» و بازخوانی آن در برابر «استعمار» به معنای جدید آن دانست و افزود: استعمار نوین دیگر به صورت فیزیکی نیست، بلکه به صورت «استعمار فرانو» و از طریق تسلط بر سیستمهای اقتصادی و بانکی کشورها رخ میدهد، همانند آنچه در عراق اتفاق افتاده است.
این دانشآموخته دکتری علوم ارتباطات نتیجه گرفت: همبستگی اجتماعی وقتی معنا پیدا میکند که ما بتوانیم به واسطه این استقلال، منافع عموم جامعه، منفعت انسان ایرانی را محقق کنیم. این مسئله ضامن حفظ مرزها و گسترش ایده ایران در منطقه است.
وی با انتقاد از دوگانههای «ساخته و پرداخته» همچون «امتگرایی و ملتگرایی» که برخی جریانهای اصلاحطلب مطرح میکنند، آنها را «خلاف همبستگی اجتماعی» دانست و خواستار تمرکز بر ریشههای همبستگی اجتماعی، یعنی تاریخ اسلام در ایران و پیوستگی هویت ایرانی و اسلامی شد و گفت: همبستگی اجتماعی را ما باید یک معلول بدانیم، نه علت.
وظیفه رسانهها: زیر سوال بردن «اخلاقیسازی جنگ» و تقویت خودباوری
سلیمانی به تبیین وظایف رسانهها پرداخت و گفت: رسانهها باید به شدت بر زیر سوال بردن اخلاقیسازی جنگ توسط غربیها تمرکز کنند و تاریخ مداخلات آمریکا در جنگهای مختلف (مانند ویتنام، افغانستان، عراق و شمال آفریقا) و نتایج فجایعبار آنها را بازخوانی کنند. این کار نه تنها در فضای داخلی، بلکه در مجامع نخبگانی بینالمللی نیز امکانپذیر است، چرا که تردیدها نسبت به سیاستهای آمریکا و اسرائیل وجود دارد.
وی به نقش فناوریهای نوین در جنگها اشاره کرد و خواستار «خودآگاهی» جامعه علمی و سیاستگذار ایران در برابر استفاده ناجوانمردانه و غیرانسانی از تکنولوژیهای ارتباطی مانند کلاندادهها و هوش مصنوعی شد. او به «پروژه لاوندر» در اسرائیل اشاره کرد که بر پایه هوش مصنوعی و اطلاعات گوگل، افراد را شناسایی و هدف قرار میدهد.
این فعال رسانه با تأکید بر اهمیت «جنگ شناختی»، جنگ اخیر ایران و اسرائیل را دارای آوردههای بسیار ارزشمند همچون تقویت خودباوری برای ایران دانست و خواستار تقویت این «خودباوری» و توجه بیشتر به جایگاه ایران در میان «جهان اهل مقاومت» شد.
اولین، دومین، سومین و چهارمین نشست «آنِ ما شدن»