بر اساس یافتههای موج چهارم پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سال ۱۴۰۲، ۷۳ درصد مردم معتقد بودهاند که دین باید از سیاست جدا باشد؛ 4/6 درصد مردد و در نهایت 22/5 درصد مخالف جدایی دین از سیاست بودهاند. برخی در تحلیل این دادهها اینگونه ابراز کردند که آیا برای حاکمیت با دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی، آموزش مدارس و بودجههای فراوان سازمانهای فرهنگی که در خدمت دین سیاسی و تلفیق دین و سیاست است، عجیب نیست که فقط 22/5 درصد موافق دین سیاسیاند.
این روزها با حمله اسرائیل به ایران اسلامی واکنشهای مردمی در گفتگوهای رومزه در کوچه و خیابان نمایانگر حقیقت دیگری از تلقی عمومی نسبت به نقش سیاست در حفظ هویت دینی و ملی است.
گفتمان غالب در میان اصناف، طبقات اجتماعی، گروههای سنی و جنسیتی با ویژگیهای ظاهری متفاوت بر لزوم اقتدار سیاسی ایران برای پاسداری از ارزشهای دینی و ملی تأکید دارد. این رویکرد، سیاست را نه امری مذموم و جدا از دین، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر در نظر میگیرد. بازتاب آن را میتوان در مراسم گوناگون ایام محرم، مشاهده کرد؛ جایی که هیئتهای مذهبی، حتی آنان که پیشتر صرفاً به عزاداری با کنشی غیر سیاسی و اجتماعی میپرداختند، اکنون در اشعار, نوحه ها و دعاها به گونهای حماسی و با خشم نسبت به دشمنان ایران به میدان عزاداری آمدهاند.
این رفتار عمومی مردم، پرسشهایی را درباره اعتبار و دقت سنجههای مورد استفاده در پیمایشهای پیشین مطرح میکند. آیا این پیمایشها توانستهاند تصویر درستی از نگرشها و ارزشهای ایرانیان ارائه دهند؟ این شکاف بین پاسخهای ظاهری افراد در پیمایشها و رفتار واقعی مردم در این روزها ناشی از جیست؟
دین در ایران، صرفاً مجموعهای از باورها و مناسک مذهبی نیست؛ بلکه هویتی فرهنگی و اجتماعی است که با تاریخ، فرهنگ و سیاست کشور در هم تنیده است. از سوی دیگر، سیاست نیز فقط فعالیتی حکومتی نیست؛ بلکه عرصهای عمومی است که در آن ارزشها، منافع و هویتهای مختلف به چالش کشیده میشوند و تعامل میکنند.
جدایی دین از سیاست در این چارچوب، به معنای نفی نقش دین در عرصه عمومی و محدود کردن آن به حوزه خصوصی نیست؛ بلکه بدین معناست که نباید دین را ابزاری برای تحکیم قدرت استفاده کرد. در سیاست مذموم معاویهای است که ترویج اعتقاداتی مانند جبرگرایی توجیهی برای فساد، بیعدالتی و پذیرش ظلم است وگرنه سیاست عدالت خواهانه و مبتنی بر مبارزه با ظلم در حکومت امیرالمومنین علیهالسلام، بین ذهنهای مردم عین دیانت است.
بنابراین در انتخاب گویهها برای سنجش ارزشها و نگرشهای مردم به تبادر ذهنی آنان درباره مفاهیم، باید توجه داشت. اگر صرفاً بخواهیم با یک گویه در روش پیمایشی که «آیا دین از سیاست جداست؟» تحلیل عمیق و درست نسبت به مردم ایران داشته باشیم با تعارضات آشکار رفتاری و اعتقادی مردم در میدانهای مختلف روبرو خواهیم شد که کل پیمایش را زیر سؤال خواهد برد.