یادداشت | حجت الاسلام والمسلمین سید علی موسوی
از همان لحظههای اول پیروزی رعدآسای حماس، توده بدنه انقلابی ایران منتظر رستاخیزی در جبهه مقاومت بود. انگار همین امروز یا فردا کرانه باختری نیز انتفاضه سوم را کلید خواهد زد. حزب الله از جبهه شمالی وارد نبرد شده و میوه مقاومت در سوریه را با ورود به جولان خواهیم چید. افواج تودههای مردم مظلوم فلسطینی - اردنی به مرزهای کرانه باختری هجوم خواهند آورد. مردم مصر نیز خودشان را به گذرگاه رفح و غزه خواهند رساند. آنگاه نوبت به کاروان زمینی مجاهدان ایرانی، عراقی و سپس کل جهان اسلام خواهد رسید. خودمان را به فلسطین اشغالی خواهیم رساند و پرچم فتح را در قدس به اهتزاز در خواهیم آورد.
روز دوم، گرد و خاک پیروزی نشست. هجوم وحشیانه اسرائیل به غزه اوج گرفت. همچنان خبری از گشودن جبهههای مختلف مقاومت علیه اسرائیل نبود. آرام آرام خطابههای آتشین، تبدیل به تحلیلهای راهبردی شد. آرام آرام معلوم شد هدف اساسی حماس گرفتن اسیر جنگی برای مبادله و کاهش محاصره غزه است و قرار بر جهاد همه جانبه برای پایان دادن به اسرائیل نیست. طبعاً آنقدر شکستن افسانه اسطوره اسرائیل، بی نظیر و تاریخی بود که افزایش شهدای مردم مظلوم غزه، نمیتوانست این غرور را بشکند اما همچنان این ابهام در عمق ذهن بدنه انقلابی مردم ایران باقی بود که اگر اسرائیل این قدر سست و زوال پذیر است، چرا جبهه مقاومت کار را تمام نمیکند؟
با گذشت نزدیک به بیش از ده روز بمباران وحشیانه غزه و شهادت روز افزون مردم مظلوم آن، هیچ اطمینانی به امکان فشار خارجی بر نتانیاهو بر کاهش این هجمه نیست. نتانیاهو ناچار از ادامه دادن بمباران و اشغال حداقل، بخشی از غزه است. آمریکای بایدن مایل به ادامه این جنگ نیست.گمانه زنی آمریکا از مواضع ایران و حزب الله در این ایام، عدم مداخله است. پس نتیجهگیری آمریکاییها حدود ماندن این درگیری به اسرائیل و حماس در غزه است. از این رو و نیز به دلیل انتخابات پیش رو، آمریکا چراغ سبز استمرار بمباران و حمله زمینی را به نتانیاهو داده است؛ پس احتمال استمرار جنگ در حال بالا رفتن است.
در حال حاضر دو دست مواجهه با این ابهام در دست اقدام است:
اول: مواجهه تبلیغاتی با تأکید بر ابعاد پیروزی و اطمیناندادن نسبی به مخاطب در پایان یافتن هرچه سریعتر ماجرا.
این مواجهه به دلیل وضعیت راهبردی صحنه جنگ، چندان صادقانه نیست. گذشته از آن که به دلیل انتشار صحنههای جنایت اسرائیل، مسکّن اثرگذاری هم نیست.
دوم: تحلیل راهبردی صحنه و در میان گذاشتن نقشه راهبردی ما در «نابودی اسرائیل با کمترین هزینه».
بهترین زمان برای مداخله همهجانبه جبهه مقاومت، رسیدن اسرائیل به کمترین سطح امکان مقابله است. در حال حاضر نتانیاهو به دنبال ایجاد وحدت ملی است و به دلیل تهدید بالای امنیتی این روزها، تاحدی امکان برخی تحرکات در این زمینه را نیز به دست آورده است. در صورت پایان یافتن جنگ، اتهامزنیهای متقابل در مقابل این شکست باعث شکاف و فروپاشی درونی بیشتر اسرائیل خواهد شد. همه طرفها از جمله آمریکا و غرب و حتی ارتش اسرائیل تمایلی به ادامه جنگ ندارند اما نتانیاهو حاضر به کنار آمدن نیست و لذا هیچ اطمینانی به پایان زودهنگام و خوش ماجرا نیست. آفتابی شدن این تحلیل اتفاقاً نتانیاهو را تشجیع کرده و آمریکا را نیز با درگیری زمینی همراه کرده است.
این دو مواجهه اقناع آور نیست! ای کاش ایران میتوانست مستقیماً با اسرائیل وارد جنگ شود و کل جبهه مقاومت و سیل مردم منطقه به دنبال او وارد نبرد مستقیم با اسرائیل میشدند. اکنون اسرائیل با سهولت به مراتب بیشتری آماده نابودی است و آمادگی آمریکا برای ورود به درگیری مستقیم با ایران بسی کمتر از گذشته است. (شاهد آن نیز اصرار آمریکایی ها به عدم مداخله ایران در این نبرد بود)
مانع این نبرد چیست⁉️
برخی میگویند مشکل در اختلافات لایه بالای استراتژیک ایران است اما به نظر بنده این اختلاف در لایه بالایی، نتیجه نبود سوخت برای موشکهایی است که میخواهد روانه اسرائیل شود. مشکل، عدم «همراهی لازم» افکار عمومی ایران است. تا وقتی افکار عمومی ایران آماده این نبرد نشود، هیچ یک از اجزاء جبهه مقاومت امکان پایان دادن به این نبرد را ندارد. توده های مردم انقلابی باید بدانند که تا وقتی بدنه عمومی همه مردم ایران را نتوانند همراه نبرد مستقیم با اسرائیل کنند، امکان نابودی اسرائیل وجود ندارد. اسرائیل نیز به همین دلیل که راه نابودی خودش را از افکار عمومی ایران می بیند، روی این نقطه متمرکز شده است.
سوال اصلی این است که برای همراهی افکار عمومی چه باید کرد⁉️
عموم مردم ایران اعم از حزب اللهی و مذهبی و حتی کمتر مذهبی و حتی بخش قابل توجهی از افرادی که این روزها شاید غرق در ماجرای بی فرجام زن زندگی آزادی شدهاند، از اسرائیل متنفرند. این را با مراجعه به افکار سنجیهای مختلف میتوان دید. اما این نفرت به نقطه «دشمنی» نرسیده است و لذا باعث حمایت از جنگ با اسرائیل نمیشود. تلقی پلشتی اسرائیل الزاماً به معنای تلقی دشمنی با اسرائیل نیست. بغیر از توده حزب اللهی که به خاطر یک نوع تعبد اسلامی، اسرائیل را دشمن خود میدانند مردم توده، به سادگی نمیتوانند به این نقطه برسند. عمده تولیدات رسانهای ما تکرار همان کلیشههای مفهومی گذشته است. صحنه رسانهای ما در حال حاضر تشنه شعار نیست. سوخت موشکهای ایرانی «تبیین» است. تبلیغات انقلابی و اسلامی ما برای توسعه جبهه مقاومت در میان مردم ایران نیازمند بازبینی در ادبیات تبیینی خود است. لایه تبیین اعتقادی _ دینی، همچنان محور اساسی اقناع مردم مؤمن ایران است اما کافی نیست. بیش از این نیازمند تبیین تاریخی، استراتژیک و اقتصادی هستیم.
با توجه به تمرکز جدال جهانی روی اقتصاد ایران و تحریمهای آمریکا به عنوان محل مناقشه عمومی، متهم ردیف این تحریمها چه کسی است؟ دشمن به دنبال آن است که متهم تحریمها را مسئولان نظام و در نهایت اصل انقلاب اسلامی قلمداد کند. در مقابل انگشت اتهام طیف انقلابی به سمت خود آمریکا و اروپا است در حالی که اسرائیل و لابی صهیونیستی عامل اساسی جنگ اقتصادی علیه ایران است. مشکل آمریکا، انفعال در مقابل لابیهای صهیونیستی است. متأسفانه آن دستهای که انگشت اتهام را به جای آمریکا و اروپا روی اسرائیل میبرند نیز بیش از نقش اسرائیل و صهیونیستها به نقش نیروهای انقلابی در تحریم ها اشاره می کنند و این خود مانع شکلگیری یک جمعبندی واضح در بدنه بخشی از مردم شده است.
ما چقدر در رسانههایمان به نقش اسرائیل در دشمنی سعودی و امارات و آذربایجان و ترکمنستان و هند با ایران اشاره کردهایم؟ متأسفانه دشمنی ذاتی با سعودی را رنگ مذهبی شیعی-سنی دادهایم به جای آنکه نقش انگلستان و پشت صحنه آن، یهود را در این صحنه جدی ببینیم. حضور یهود در ورود انگلستان به این منطقه و درگیری عثمانی و صفوی را نمیتوان ندیده گرفت. همان گونه که حضور اسرائیل در مرزهای شمالی ایران را کمتر تبیین کرده و بیشتر در ادبیات عمومی رنگ قومی ایرانی-ترکی به آن دادهایم. در حالی که توافق چه با عربستان و حتی امارات و چه با آذربایجان و ترکمنستان در نبود اسرائیل، چندان دشوار نیست.
ما چقدر در رسانههایمان به نقش اسرائیل در جنایات و خشونتهای حاکمیت پهلوی دوم تأکید کردهایم. نقش اسرائیل در شکلگیری ساواک غیر قابل انکار است. به تعبیری شاه اگر خودش بود عرضه این قدر جنایت را نداشت. این اسرائیل بود که این جنایات را زیر سست عنصری شاه به انجام رساند.
ما چقدر روی دشمنی اسرائیل با ملیّت ایرانی ایستادهایم؟ چقدر (در رسانههای غیر رسمی) اسرائیل را مانع شکلگیری امپراتوری ایرانی در وضعیت کنونی و گذشته قلمداد کردهایم؟ این گزاره چقدر در ذهن ایرانی نقش بسته است که قوم نمکنشناس یهود را کورش نجات داد و هدیهاش را یهود با قتل عام ایرانیها در عید پوریم پس دادند.
این موارد تنها بخشی از صدها درگاه ورودی اقناع افکار عمومی به «دشمنی بی بازگشت اسرائیل با ایران» است. تازه مرحله بعد از آن اقناع افکار عمومی به «ضرورت جنگ مستقیم با اسرائیل» است. تا وقتی نتوانیم نشان دهیم «هزینه محافظهکاری در مقابل اسرائیل بیشتر از درگیری مستقیم با او است» امکان اقناع افکار عمومی را نداریم. معجزه الهی که در حرکت جوانان حماس رقم خورد، هزینه درگیری با اسرائیل را در ذهن عموم مردم ایران کاهش داد اما نوسان دلار (که البته بخشی به خاطر زلزله افغانستان و تعطیلی بازار هرات بود) تلاش داشت سایه یک ترس را روی سر مردم بیاورد. باید تبیین کنیم تا از شر اسرائیل خلاص نشویم، از تحریمها خلاص نخواهیم شد و روزی که از شرش خلاص شویم میتوانیم نشان دهیم با اعداد و ارقام چه سود سرشاری از بازارهای منطقه و جهان خواهیم برد.
ما نیازمند توسعه ادبیات ایدئولوژیکمان به سمت ادبیات هویتی، تاریخی، راهبردی و اقتصادی هستیم. باید همه مردم ایران را در پروژه بین المللی راهبردیمان شریک کنیم. تا وقتی ادبیات رسانهای و تبلیغی ما از جنس قابل ارتباط تودههای مردم نباشد، این توده عمومی را نمیتوانیم پای پروژههای بینالمللی و بلند پروازانه انقلاب بیاوریم و تا وقتی مردم ایران را پای کار نیاوریم کل جهان در جا خواهد زد.