خدای متعال به مردم بشارتی در سوره قدر داده و آن این است که آن شب، بهتر از هزار ماه است. خداوند می فرماید: «وَ مَا أَدْرَئكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرْ مِّنْ أَلْفِ شهَرٍ».[1] اگر شب قدر را درک کنی، بار خود را بسته ای؛ اگر همه عمر زمین گیر شدی و نتوانستی راه بروی، با درک شب قدر بهره ات را ببر. این بشارت بزرگی برای اولیای خداست؛ لذا اولیا تلاش می کردند که شب قدر را درک کنند.
طبق روایات شیعه، شب قدر در دهه سوم ماه رمضان است؛ ولی برخی از بزرگان نقل کرده اند: یک سال هنگام شب نمی خوابیدند که شاید شب قدر را درک کنند. شب احیا، شب بیدار شدن از خواب غفلت است؛ کسی که به احیا می رسد، این شب را درک می کند. این گونه نیست که هر کس بیدار بود و ذکر گفت، به شب قدر رسیده است؛ به خاطر این که اگر انسان فضیلت بیش از هزار ماه عبادت را درک کند، باید تغییر کرده باشد. اگر آدم چهل روز مواظبت کند، می فهمد حالش عوض شده است؛ چطور می شود انسان شب قدر را درک کند و یک شبه، ره صد ساله را نرود؟
بزرگان برای این که شب قدر را درک بکنند و بفهمند و فضیلت شب قدر را بیابند، گاهی یک سال عبادت می کردند. همین که ماه رمضان تمام می شد یا شب بیست و سوم به صبح می رسید، از صبح روز بیست و سوم، آماده ضیافت مخصوص خدا در شب قدر سال بعد می شدند؛ کما این که در شب جمعه نیز این گونه بودند.
درک شب قدر نیز مختلف است؛ ممکن است کسی بخشی از فضیلت هایش را درک کند، حتی ممکن است کسی حوادث شب قدر را ببیند. در روایت هست که از حضرت پرسیدند: شب قدر هر سال تکرار می شود یا این که تنها یک بار است و همان شبی بود که قرآن بر قلب مبارک پیامبر نازل شد؟ حضرت فرمودند: وقتی ماه رمضان رسید، هر شب صد مرتبه سوره دخان یا هزار مرتبه انا انزلنا را بخوان. شب بیست و سوم که رسید، حوادث شب قدر را می بینی و می فهمی شب دیگری است و حساب و کتاب دیگری دارد. حتی ممکن است کسی حوادث شب قدر را هم ببیند، ولی دیدن او به این معنا نیست که همه فضیلت شب قدر را یافته است.
خداوند می فرماید: «تَنزَّلُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبهِّم مِّن كلُ ِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِىَ حَتىَ مَطْلَعِ الْفَجْرِ»[2] شبی است که سراسر سلامتی است و آن چه در این شب نازل می شود، تمامش سلام است. هر سلامتی ای که انسان دارد، از سلام حق است؛ هر که هر سلامتی ای دارد، از خداست. گفته اند وقتی ما سلام به معصومین می کنیم، به این معناست که سلام و سلامتی خدا را برای آن ها می خواهیم. این شب، شب سلام است؛ لذا هر ناپاکی در این شب از بین می رود و نابسامانی ها اصلاح می شود. ملائکه می آیند و مقدرات عالم را در این شب به امضای ولی حق می رسانند؛ چون مقدرات انسان ها، تقدیر و ارزش و اندازه انسان ها در عالم ملکوت و به دست ملائکه الهی و به اذن خدا رقم می خورد.
شب قدر شبی است که ملائکه برنامه خود را می آورند که تقدیر و جایگاه و اندازه انسان مشخص شود، شبی است که ملائکه برنامه شان را تنظیم می کنند که چه بر سر این انسان بیاورند. هر ملکی متناسب با شأن و وظیفه اش عمل می کند و همه تصرفات و تقدیرات به اذن امام زمان است و به امضای ولی معصوم می رسد؛ یعنی معصوم امضا می کند که امشب چه بر سر این بیاید.
اندازه و قدر و قیمت و حد وجودی انسان، در شب قدر معین می شود. این که انسان چه بشود، به تقدیراتی برمی گردد که در عالم بالا انجام می شود. این سنگ چه بشود، بستگی به این دارد که چشم شما چگونه این را بگیرد و چه طمعی در او بکند و چه کاری سرش بیاورید. ممکن است سنگی را بردارید و بگذارید لای جرز دیوار؛ این که ارزش ندارد، این به اندازه یک خشت و آجر می ارزد. اما اگر ذوبش کردید، طلا می شود و آن وقت به پشتوانه اقتصاد کشور بدل می شود. اگر تقدیر انسان عوض شد و تصرفی در انسان پدید آمد، ناگهان جای انسان در عالم عوض می شود و از هم نشینی با شیاطین و آلودگی ها جدا و خالص می شود و در صف ملائکه و بالاتر از ملائکه جای می گیرد.
کسی به فضیلت شب قدر می رسد که آن را درک کند و به گونه ای سلوک کرده باشد که بستر رشدش فراهم شود. شب قدر برای کسانی است که اهل راهند، کسانی که دنبال رسیدن به مقصد هستند. به او می گویند: خدا شبی دارد که اگر بتوانی خودت را به آن شب برسانی و برای رسیدن به آن شب کاری کنی، از هزار ماه برکاتش برای تو بیشتر است؛ اگر آن شب را درک کنی، به جایگاه والایی دست می یابی. اگر انسان نتواند خودش را به آن شب برساند و تقدیرات آن مثل سال گذشته اش باشد، زیان کار است. اگر در طول سال به گونه ای راه را درست رفته، حضرت دستور می دهد که تمام مقدراتش جابه جا شود. در این شب سلامت ها بر او نازل و انواع بیماری ها و گرفتاری هایش رفع می شود. شب قدر از هزار ماه که با ناسلامتی بگذرد، بهتر است.
فاطمه علیهاالسلام ، حقیقت لیلة القدر
مرحوم مجلسی در کتاب شریف بحار از امام صادق علیه السلام نقل می کند: «قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»[3] لیله القدر، یعنی فاطمه خدا. در ادامه حضرت فرمود: کسی که فاطمه زهرا را آن چنان که شایسته اوست، نه آن چنان که خودش می تواند یا گمان می کند، بشناسد، شب قدر را درک کرده است. علت این که او فاطمه نامیده شده است، این است که خلایق از معرفتش محروم اند.
حضرت می فرماید: «لَيْلَةَ الْقَدْرِ»[4]، یعنی فاطمه قدر خداست. حر که در لشکر ابن زیاد بود، با یک نگاه حضرت عوض شد که کیمیایی به شمار می آید؛ گویی مس، طلا شد. حر چه کار کرده بود؟ به فاطمه زهرا احترام گذاشته بود. حضرت فرمود: «ثَكَلَتْكَ أُمُّكَ ما تُريدُ».[5] گفت: من از مادر شما جز به عظمت نمی توانم یاد کنم. حضرت یک نگاه به او کرد. این جاست که معلوم می شود لیلة القدر یعنی چه؟ این معصوم است که آخرِ کار معین می کند که باید در صف سیدالشهدا رفت.
کسی به شب قدر می رسد که طوری راه رفته باشد که امام زمان (عج) در آن شب بگوید: این را به صف ابرار و اولیا و خلصای والا ببریم. اگر شب قدر بیاید و برود، شب های ماه رمضان بیاید و برود و کاری نکرده باشیم که حضرت امضا کند، چه فایده ای دارد؟ بنابراین، اگر حضرت در شب قدر دستور بدهند، به اذن حضرت من صفم را عوض می کنم. تا به حال جزو اشقیا بودم، از این پس مرا جزو سعدا قرار می دهند.
نزول سلامت در شب قدر به دست ملائکه است. این که من کجا باشم، تابع این است که حضرت چه نظری داشته باشند. عزیزی که شب قدر را درک کرده بود، گفت: ملائکه فوج فوج می آمدند و پرونده ها را می آوردند و حضرت آرام نظر می دادند.
این که لیله القدر، فاطمه است، یعنی به میزانی که به او نزدیک شوی و به هر میزان که به او راه پیدا کنی، معصوم تو را قبول و درجه و مقامت را ارتقا بدهد. کسی که تشنه است، می دود تا آن شب را پیدا کند. نه یک سال که همه عمر بیدار می ماند، نه یک سال که عمری می دود تا شب قدر را درک کند. دنبال این است که حضرت دستور دهد. بنابراین، انسانی که گمشده دارد، راز را به او می گویند. می گویند: تقدیر و قدر و اندازه تو دست ولی معصوم است، اوست که به ملائکه می گوید در صف ابرار باشد یا فجار. ممکن است آدم از سر شب تا صبح دعای ابوحمزه بخواند و به جایی نرسد.
وقتی حضرت جای تو را در عالم عوض می کند که فاطمه شناس باشی. شاید معنای شب قدر این است که فاطمه، شب قدر است. حضرت، حر بن یزید ریاحی را حر سیدالشهدایی می کند. اگر در شب قدر، خیر و سلامتی نازل می شود، به خاطر فاطمه است، ملائکه کاره ای نیستند، آن ها خدام امام زمان (عج) هستند. در شب قدر، امام زمان (عج) همه کاره است، قدر به دست امام زمان (عج) رقم می خورد.
کلید قدر، معرفت فاطمه است. اگر فاطمه زهرا علیهاالسلام را واسطه کنید، رد خور ندارد، به شرط این که معرفت باشد. چگونه معرفت پدید می آید؟ حضرت فرمودند: «وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ»[6] خدا او را فاطمه نامیده به معنای جدا و بریده شده؛ چون خلائق از معرفت او بریده اند. این معرفتی نیست که از مکاشفات و محاسبات و تجربیات به دست می آید. اهل مکاشفه چه گفته اند؟ فلاسفه و دانشمندان تجربی چه گفته اند؟ همه خلائق بریده از این معرفت اند. نه اهل مکاشفه، نه اهل علوم فلسفی و تجربی، همه بریده اند. چیزی در دست کسی نیست که بگوید فاطمه کیست.
باید اهل توسل به خود اولیای معصوم بود. این گونه نیست که هر کس ادبیات عرب خواند و صرف و نحو و فقه و اصول بداند، فاطمه شناس است. برخی مفسرهای اهل سنت، سوره هل اتی را تفسیر کردند و فاطمه شناس شدند و به شب قدر رسیدند و چیزی به دست آوردند که امام زمان (عج) قدر و اندازه شان را عوض کرد. هر وقت می خواهی قرآن بخوانی، باید در خانه حضرت امیر را بزنی تا چیزی بفهمی؛ اگر التماس نکنی، از قرآن چیزی نمی فهمی؛ معلم قرآن اوست. کلام معصوم هم همین گونه است؛ بدون التجا و توسل چیزی نمی توان از کلام معصوم فهمید.
همه چیز دست خدا و اولیای معصوم است و دست بقیه خالی است، حتی جبرئیل. حضرت فرمود: وقتی با جبرئیل به معراج می رفتم، از مرزی که گذشتیم، دست جبرئیل هم بسته بود. باید خدا و اولیای معصوم را شناخت. راهش این است که به آن ها پناه ببری. به میزان التماسی که می کنی، فاطمه شناس می شوی و به تو معرفت می دهند؛ آن وقت می فهمی شب قدر چه شبی است، آن وقت می فهمی مقدرات عالم چگونه است، چگونه رقم خواهد خورد، چگونه اولیای معصوم قدر تو را امضا می کنند.
در روایت هست: «بُيِّنَ لَكَ الدَّاءُ وَ عُرِّفْتَ آيَةَ الصِّحَّةِ وَ دُلِلْتَ عَلَى الدَّوَاءِ فَانْظُرْ كَيْفَ قِيَامُكَ عَلَى نَفْسِكَ».[7] آدم در شب قدر دنبال این است که اگر جزو اشقیاست، خدای متعال او را جزو صالحان قرار دهد و اگر جزو جهنمی هاست، خدا او را بهشتی کند؛ اگر جزو خوب هاست، خدا او را جزو خوب تر ها قرار دهد. خود انسان است که باید گام های بلند بردارد.
ذکر مصیبت حضرت فاطمه علیها السلام
«يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ مَوْلَاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ».[8]
به خانه امیرالمؤمنین آمدند؛ ناموس حضرت زیر دست و پای دشمن بود، حضرت ردایش را روی فاطمه انداخت. دست امیرالمؤمنین بسته بود، ولی حضرت می دید که ناموس خدا بین در و دیوار است. صدای فاطمه بلند شد: «يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ ».[9]
شهادت علی علیه السلام آن گاه رخ داد که عدو جانش را میان کوچه، زیر تازیانه گرفت. فاطمه کمربند علی را گرفته بود و می فرمود: نمی گذارم او را به مسجد ببرید. صدا زد: دست فاطمه را کوتاه کن.
امام صادق علیه السلام فرمود: سبب وفات مادرمان، ضربات غلاف شمشیر بود.
فاطمه از هوش رفت؛ وقتی به هوش آمد، دید امیرالمؤمنین را به مسجد بردند. به مسجد آمد و دید شمشیر بالای سر امیرالمؤمنین گرفتند. فرمود: اگر دست از امیرالمؤمنین برندارید، نفرینتان می کنم. سلمان نقل می کند: ستون های مسجد حرکت کرد. امیرالمؤمنین فرمود: سلمان، فاطمه را دریاب؛ به او بگو: علی می فرماید: مبادا نفرین کنی.
بسوز دل که علی بین خانه بود و عدو شریک زندگی اش را در آستانه در گرفت
حجةالاسلام و المسلمین میرباقری
[1] . قدر، 2 و 3.
[2] . قدر، 4 و 5.
[3] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 43، ص 65، باب 3، مناقبها و فضائلها و بعض...، ص 19. (تفسير فرات بن إبراهيم ] مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا...).
[4] . همان،ج 4، ص65، باب 3، مناقبها و فضائلها و بعض ...، ص19.
( [تفسير فرات بن إبراهيم ] مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا... .
[5] . عاشوراشناسى، جمعی ازنویسندگان، ص 132.
[6] . بحارالأنوار، مجلسی، ج43، ص65، باب 3، مناقبها و فضائلها و بعض ...، ص19.
[7] . الكافي، شیخ کلینی، ج2، ص454، باب محاسبة العمل...، ص453.
[8] . بحارالأنوار، مجلسی، ج99، ص247، باب 10، كتابة الرقاع للحوائج إلى...، ص231.
[9] . همان، ج30، ص293، [20] باب ...، ص145.