✍️ رضا سامان
حکایت است مردی با یک گاری پر از خاک و پوشال هر روز از مقابل دروازه شهر میگذشت. پاسبان به این مرد مشکوک شده بود. او روزهای پیاپی محموله او را میگشت و جز خاک و پوشال چیزی نمییافت. بعد از سالها پاسبان بازنشسته، این مرد را که یک پیرمرد شده بود، دید و واقعیت ماجرا را از او جویا شد. پیرمرد گفت: امان از وقتی که آنقدر درگیر فرعیات میشویم که اصل را فراموش میکنیم. ذهن تو آن روزها آنقدر درگیر جستجو در آشغالهای بار من بود که نفهمیدی هر بار یک گاری جدید از دروازه رد میکنم و میفروشم.
در این وجیزه به گاریها و مواردی اشاره میشود که در اداره لایههای مختلف فضای مجازی اعم از سیاستگذاری، مدیریت سکوها و لایه محتوا مغفول واقع شده است. اعم از آنکه به فضای مجازی از کدام دریچه نگاه کنیم: از آن حیث که مورد و موضع مدیریت است، از آن حیث که ابزار بسط قدرت است یا از آن حیث که جامعهای مشتمل بر روابط قدرت، ثروت و فرهنگ است.
یکی از بزرگترین غفلتها، غفلت از نظامسازی، طراحی و مدلسازی بومی و اسلامی سکوها بوده است که نظر در آن مدخلی است برای فهم برخی غفلتهای حوزه سیاستگذاری و حوزه محتوا. اکنون در باب مدیریت فضای مجازی به 21 خطای محاسباتی یا فرعهایی که جای اصلها نشستهاند و غیرمهمهایی که جای اهم را گرفتهاند یا برخی امور هم رتبهای که بخشی از آن لحاظ شده و بخشی مغفول واقع شده، اشاره میشود:
1- گاه مدیریت سکوها را صرفا در سیاستگذاری و مدیریت از بیرون میجوییم، اما سکوها تا حد زیادی، از درون خود و نحوه وجود و شیوه ساختشان تبعیت میکنند. پس در باطن و ارکان وجودی آن باید بیشتر نگریست و همیشه فشار از بیرون نمیتواند اقتضائات درونی را از بین ببرد.
ظاهر و باطن به همدیگر ببین ** عین آن پنهان و این پیدا نگر
2- گاه سامان یافتن سکوها را صرفا در مقررهگذاری میجوییم؛ اما سامان سکوها بیشتر در تربیت سکوداران یافت میشود. تربیت یعنی رفتار پدرانه، پشیبانی فکری-معنوی، ارتباط مستمر و دنبال گیری.
بیشک فضای مجازی طراز انقلاب به دست سکوداران طراز ایجاد خواهد شد و الا به صرف مقررات بازدارنده، ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که شود هستی بخش؟ این سرزمین مجازی برای آنکه جان یابد، نیازمند انسانهای صالح است. مرشد ما گفت: دنیا بدون انسان صالح، یک پدیدهی بیجان و کور و تاریک است. آن چیزی که به عالم خاکی جان میبخشد، ارزش میدهد، نور میدهد و معنا و مضمون به وجود میآورد، انسان است. (10/10/1369)
3- گاه مصلحان وضع موجود را پشت میزها میجوییم؛ اما مصلحان بیشتر وسط میدان یافت میشوند. و چه بهتر آنکه مسئول هم مرد میدان باشد.
4- گاه قدرت را صرفا دست حاکمیتها میدانیم؛ اما قدرت بیشتر نزد مردم است و سکو چیزی است که بیشتر به قدرت مردم تکیه دارد تا حاکمیتها؛ بنابرین:
أ- باید از سکوها برای حاکمیت مردمی و انقلابی سود جست؛
ب- نباید سکوها را با وابستگی کامل به حاکمیت تضعیف کرد؛
ج- نباید قدرت سکوها را نادیده گرفت.
5- گاه حرکت میکنیم، سپس فکر میکنیم چگونه حرکت کنیم؟! شاید ایجاد سکوهای مطلوب را در اصلاح سکوهای معیوب بجوییم، اما سکوها بعد از ساخته شدن، تمایل زیادی جهت اصلاح ندارند. گو اینکه آرد را تبدیل به رشته کنیم و بعد متوجه شویم که نان نیاز داریم و سختی تفکر در شیوه تبدیل رشته به نان را به جان بخریم. به عبارتی قبل از تبدیل فکر نرم به ساختار سخت، باید فکر را ساخت؛ چون ساختار بعد از پیدایش نسبت به فکر، انعطاف چندانی ندارد.
6- گاه ایجاد سکوهای طراز انقلاب اسلامی را در راحتی و راه ترجمه و رونوشت از سکوهای خارجی می-جوییم اما سکوی طراز در تالیف، تفکر، نوآوری و استنطاق تراث نسبت به مسائل طراحی و مدیریت سکوها به دست میآید.
اگر دنبال علم و صلاح و شمول رحمت هستیم، بشنویم که نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ ٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمين (نحل، 89) و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا (نهج البلاغه، نامه 31) و در دنبالهروی از مدلهای غربی مواظب باشیم که إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون(عنکبوت، 41)
استفاده از تجربه غرب لازم است؛ اما غلفت از لَکُم دِینُکم وَ لِیَ دِین (کافرون، 6) و غفلت از توان اسلام جایز نیست که؛ انتُمُ الأعلَون إن کُنتُم مُؤمِنِین. (آل عمران، ۱۳۹)
7- گاه تعیین مقیاس ملی یا جهانی بودن سکو را منوط به تصمیم خود میدانیم؛ اما مقیاس سکو را بیشتر، وزن و قدر و قوت ایدهی سکو و اقامه حکیمانه ایده تعیین میکند؛ در این صورت سکوی شهری هم میتواند جهانی شود، چه برسد به سکوی ملی(قوت ایده امام خمینی(ره) است که حزب او و سپس ملت او و سپس منطقه و جهان را متاثر میکند. بنابرین غایت سکوی بینالمللی نباید بهانهی بهانهتراشی علیه سکوی ملی و عجله در این امر گردد.
8- گاه مسیر تولد و رشد فرهنگ در فضای مجازی را از آخر به اول میجوییم و با سرکوب فضاهای اولیه مؤمنانه، از همان ابتدا فضای عمومی را مطالبه میکنیم. گو آنکه نبی مکرم (صل الله علیه و آله) در اول کار، باید مکه و شرق و غرب عالم را فتح میکردند. و حال آنکه فضا و فرهنگ حاکم ابتدا در امام و سپس در حزب او و سپس از طریق فراگیری فرهنگ حزب امام در میان مردم، فراگیر میشود. از این باب است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به مالک میگوید «تا مىتوانى با پرهيزكاران و راستگويان بپيوند»(نهج البلاغه، نامه 53) و رستگاری جامعه در همجوشی مؤمنین و حرکت جمعی مشفقانه و صابرانه آنان در مسیر عبودیت یافت میشود. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا و اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُون» (آل عمران، 200)
به عبارت دیگر گاه راه همهگیری فرهنگ و پیام انقلاب اسلامی را در عمومیسازی فضا میدانیم، و حال آنکه فضاست که قدرت عمومیسازی را دارد نه بالعکس. یعنی چگونگی زیست مردم را بیشتر فضا و روح حاکم میسازد تا آنکه مردم فضا را بسازند، و ساخت فضا و فرهنگ حاکم، در اصل توسط امام و حزب اوست؛ کما اینکه در غرب نیز فضای زیست سکو را امام سکو و پذیرندگان آغازین و حزب و ملاء او ساخته است و سپس عموم مردم را تحت تاثیر قرار داده است. بنابرین حواله فرهنگ به فضای موجود عموم و سرکوب جمعهای اولیه فرهنگ سازان امام ایمان، حواله فرهنگ به فرهنگسازان کفر است و نه به مردم و فرهنگسازان ایمان.
بنابرین نیاز است قواعد و سنن دخیل در تولد، رشد و نمو و مرگ و میر فرهنگها را در ایجاد شبکه و سکو لحاظ کنیم. یکی از اسباب خطا در این مسئله، مقایسه خردسالی سکوهای ملی با جوانی سکوهای آمریکایی است. شاید تیک تاک مثال نقض برای این مسئله به نظر برسد؛ اما حقیقت آن است که تیک تاک فرهنگ جدیدی متولد نکرده است و امتداد فرهنگ سکوهای آمریکایی محسوب میشود.
9- گاه در مورد حجاب و طلاق و دیگر آسیبهای اجتماعی و کمرنگ شدن ارزشها، صرفا دنبال فشار محیطهای فیزیکی همچون خانواده و مدرسه و جمعهای دوستانه هستیم، اما تاثیر محیطهای مجازی و فشار سکوهای تبرج محور و ارزشزدا در آحاد مردم کمتر از فضاهای حقیقی نیست؛ بنابرین مسئولیت از متولیان فضای مجازی ساقط نیست.
شخصی که دائما با یک محیط اعم از حقیقی و مجازی ارتباط برقرار میکند، این ارتباط یک آثار حقیقی در نفس او به وجود می آورد و نفس او را شکل و رنگ میدهد؛ به گونهای که آرام آرام عیناً همرنگ آن محیط میشود. و حتی اگر از آن محیط فاصله بگیرد، آثار آن در عالم مثال و خیال و سپس در عالم عقل او باقی است. همزمان جامعه نیز آرام آرام در اثر ارتباط متقابل و دائمی ارواح با یکدیگر تحت فرهنگ حاکم در آن فضا، واجد یک همگونی فرهنگی میشود. وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفرِهم (بقره، 93) وَ أضَلَّهُمُ السامِرِی (طه، 85) یعنی به سرکردگی سامری، علقه و محبت گوساله در خیال و عقل و قلب امت موسی جاری شد به نحوی که کل جامعه گمراه شد.
10- گاه اقبال و جذب مردم را در ارائه سکوهایی با فضای زرد و سخیف میجوییم؛ اما جذب مردم در پاسخ صحیح به نیازهایشان یافت میشود. خداوند در زمين بندگانى دارد كه براى رفع نيازهاى مردم مىكوشند. آنان ایمنی یافتگان روز قيام هستند. (کافى، ج2، ص197) بیچاره سکودار حریص که آخرت و دنیا را یکجا میبازد. و چه بد معامله میکند. بِئسَما اشتَروا (بقره، 90) او قومش را خار و کوچک میکند، تا اطاعتش کنند. فاستَخَفَّ قَومَه فَأَطَاعُوهُ (زخرف، 54) ای پیروان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید. (بحارالانوار، ج 45، ص 49)
11- گاه تخاطب عمومی را تخاطب عوامانه قلمداد میکنیم و محتواهای غیرمتقن و سطحی به مردم می-دهیم؛ حال آنکه مردم تشنه متقنترین اطلاعات هستند. خصوصا مردم ایران که در تلاطم آشنایی با جهان و در فشار مبارزه با طاغوت به شدت مستعد و تشنه شنیدن، دیدن و فهمیدن اطلاعات متقن هستند.
12- گاه خوراک محتوایی مردم را نمیدهیم و پس از مصرف محتوای خارجی و معیوب و ایجاد ذائقه، مصرف رسانهای آنها را ارزیابی میکنیم. ما سلام فرمانده نمیسازیم و از اینکه نوجوان یک لاابالی خارجنشین را دنبال کند، ناله میکنیم. ما غذای لازم را نمیدهیم و با استقبال او از غذای معیوب، میگوییم جوانان و نوجوانان ما از دست رفتهاند و نتیجه میگیریم تخاطب خود را از واقعیت مردم و جوانان به تصویر غلطِ خودساخته خود بچرخانیم یعنی گردش تخاطب از مؤمن انقلابی به غیرمؤمن معاند. و چه خوش گفت آوینی که «ای بلبل عاشق جز برای شقایقها مخوان» و هر انسانی مفطور به عشق و کمالخواهی است.
زخم مستضعف دینی و فرهنگی، محل درآمد زالوصفتان نبوده و محتاج دوای طبیب است. و شما را چه شده است که در راه خدا و مستضعفین جهاد نمی¬کنید؟ وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا(نساء، 75) مردان و زنان و فرزندانی که از ظلم رسانهای ستمگران به ستوه آمدهاند و دائم میگویند: بارالها! ما را از این شهری که مردمش ستمکارند، بیرون آر و از جانب خود برای ما ولی و یاور بفرست. و اما اگر رسانه به این دأب خود پایان نداد، نگران نباشید فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم و یُحِبُّونَه. (مائده، 54)
13- گاه تولید محتواهای ارزشی و مفید را از اینفلوئنسر و بازیگر میطلبیم اما تولید محتوای مفید و لازم شأن علماء و متخصصین است؛ و متعلمین آنها زمینهساز نشر محتوا و علم او میتوانند باشند. بازی نباید بازی باشد و الا بازیگری جز بازیگری و نفاق نیست و نفاق بیش از آنکه معین حق باشد، دشمن حق است. بنابرین بازیگر و فعال رسانهای یا عالم و دانشمند ربانی است و یا متعلم و یا فرومایه. الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقينَ هُمُ الْفاسِقُون (توبه، 67)
14- گاه مشارکت حزبالله در تولید محتوا و ساماندهی فضای مجازی را در روشهای بروکراسی یا منطق بازار میجوییم؛ اما آنچه اساسی است، مشارکت مدنی اجتماعی از جنس شیدایی امت حزب الله در به خط شدن در مسیر ولایت است و منطق مالی و نظم سازمانی نیز باید به صورت حکیمانه حول آن ایجاد شود.
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوصٌ (صف، 4) و این چهار وصف باید با هم باشد: جهاد(قتال)، در مسیر خدا و ولایت، صف واحد و نفوذناپذیری.
15- گاه استدلالها در سیاستگذاری فضای مجازی صرفا اقتصادی است؛ و حال آنکه شأن اساسی و محوری فناوری و به ویژه فناوری اطلاعات، علم و فرهنگ است. و سیاستگذار باید استدلالهای علمی و فرهنگیاش از استدلالهای اقتصادیاش کمتر نباشد. و اساسا قدرت بیشتر از اقتصاد و سیاست، حول علم و فرهنگ ایجاد میشود.
16- گاه ولایت را بازیگر داخل سکو میدانیم و حال آنکه سکو باید بازیگرِ ذیل ولایت باشد.
17- گاه نسبت دولت و فناوری اطلاعات را در دولت الکترونیک و ارائه خدمات الکترونیکی به مردم خلاصه میکنیم؛ و حال آنکه ظرفیت سکوها برای دولتها، بیش از ارائه خدمات الکترونیکی و افاده به مردم، جلب مشارکت مردم و استفاده از مردم است در نظارت، اجرا و تصمیم. لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط (الحديد، 25) اولی گرچه ضروری است اما اکتفاء به آن موجب ضعیف شدن مردم و کشور است و دومی همواره موجب قوت و رشد است.
18- گاه ریشه بیاعتمادی مردم را در درون مردم میگردیم؛ اما بیاعتمادی مردم به جهت بیاعتمادی ما به مردم است.
19- گاه برای مدیریت فضای مجازی، فیلترینگ یا عدم فیلترینگ را ارزش مطلق میدانیم، و حال آنکه مدیریت در حکمت و داشتن برنامه متقن و زمانشناسی در استفاده از چنین ابزارهایی یافت میشود.
20- گاه امنیت را در افزایش کنترل میجوییم؛ اما امنیت در افزایش ضریب عقلانیت به دست میآید و ضریب عقلانیت در سایه تبیین و آزادی بیان در الگویی نظیر کرسیهای آزاداندیشی به دست میآید.
21- گاه در حوزه فضای مجازی، پژوهش میکنیم تا پژوهش کرده باشیم؛ و هم زمان سکوداران در میدان عمل با صدها سوال پیچیده از علوم دینی و انسانی و فنی مواجهند و جوابی نمییابند.
جمله پایانی اینکه مواظب باشیم در دوران انقلاب اسلامی که فناوری اطلاعات باید مثل هر فناوری دیگر، ابزار توسعه وجودی انسان و انسانیت باشد، ابزار توسعه نفس اماره و نفسانیت واقع نشود؛ یعنی خروجی این فضا انسانِ عفیف، شجاع و حکیم باشد نه انسان شهوتران، منفعتطلب، متزور و سلطهگر یا سلطهپذیر. إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون (آلعمران،160)