اینکه فکر میکنیم اگر سلاح هستهای داشته باشیم، بازدارنده هستیم به تلقّی ما از فلسفه وجودی این جنگ و نزاع هستهای بر میگردد. کلّ داستان برای غرب بهانه است؛ بهانهای برای تضعیف راهبردی ایران. با سلاح هستهای و بدون آن، این جنگ شکل میگرفت.
مسأله اوّلا مقابله با اقتدار مادّی ناشی از علم برای فرهنگ و مکتبی دیگر است. این اصل قضیه است و باقی مسائل فروعات آن. مسأله علم اقتدار آفرین است چه اقتدار موشکی، چه اقتدار هستهای. اینکه پس چرا با چین جنگ نشده، مباحث خودش را دارد امّا فی الجمله آنهم نزدیک است.
امّا این جنگ علاوه بر جنگ بر سر دانش، جنگ از سر دانش نیز هست. آنچه طرف مقابل دارد یک بعدش برتری نظامی در اموری است که ما سراغ آن نرفتهایم یا به هر تقدیر موفّق نبودهایم مانند جنگنده. امّا بعد مهمترش اطلاعاتی است. گزاف نیست اگر بگوییم مدل جنگیدن از یک دهه پیش به جای عملیاتهای بزرگ نظامی به لحاظ ابزارآلات متمرکز شده است بر عملیاتهای اطلاعات پایه. سهم بیشتر بر کار اطلاعاتی است تا ابزار نظامی.
مهمترین ابزارها برای مقابله با جنگ اطلاعات پایه، پدافند غیر عامل و حفاظت اطلاعات است.
ما امّا نشانههای زیادی داشتیم برای اینکه خود را بیشتر برای این نوع جنگ آماده کنیم. نخستین نشانه ترورهای شهدای هستهای و نظامی بود. دومین نشانه که جدّیترین آن است، مسأله هواپیمای اوکراینی بود. سومین نشانه که میبایست سازمان رزم ایران تغییر کند عملیات 7 اکتبر حماس بود. چهارمین نشانه ضربات سخت اسرائیل بر حزب الله بود، پنجمین نشانه عملیات اوکراینی در نسبت با روسیه در آسیبرسانی به هواپیماهای نظامی روس بود.
این ضربهها ما را بیدار نکرد تا آخرینش که بامداد جمعه بود و برخی امتدادهای آن. بر خلاف ما، غرب در پس جریان بیداری اسلامی که ناشی از عقب ماندگی فرماندهی نظامی در کشورهای غربی از سرعت فناوریهای روز در موضوع شبکههای اجتماعی بود؛ به سرعت بیدار شد.
شروع آتشین جنگ در تهران نمادی است بر اینکه مرزها در عصر فجازی تغییر کرده، چرا که جنگها در نقاط مرزی شکل میگیرند. پیروزی در جنگهای نوین در عصر هوش مصنوعی البته شرط مکمّلی دارد و آن حذف سرمایه اجتماعی مولّد قدرت در سرزمین هدف است. بدون این صرفا ضربات دردناکی زده میشود امّا جنگ تمام نمیشود. بنابراین پایان این جنگ نیز به همین است که سرمایه اجتماعی پشتیبان جنگ در هر از یک دو طرف خسته یا منزوی شود. معنای محصّل این امر برای تمدّن غرب که اسرائیل به نمایندگی از او میجنگد شورشهای داخلی و حذف رهبری نظام است. همین مدل را برای لبنان پیاده کرد. آنجا با استفاده از جریان همکار غرب توانست حزبالله را منزوی کند. اینجا هم برنامهاش این است که با امور یاد شده و مجمع عقلاء عصر جدید!!! جریان انقلابی را منزوی کند.
به هر تقدیر به قول شهید حسن باقری، باید مدل جنگیدنمان را عوض کنیم. در جانب آفند، ما هم باید عملیات آفندی را متمرکز بر سرمایه اجتماعی پشتیبان جنگ در اسرائیل کنیم. زدن نتانیاهو موضوعیت دارد. زدن انگاره قدرت حمایتی غرب از اسرائیل موضوعیت دارد. بیخاصیت نشان دادن گنبد آهنین موضوعیت دارد و قس علی هذا.
در جانب پدافند نیز به جز نکاتی که گفته شد و مسائلی که حضرت آقا در پیام اخیر خود به درستی مطرح کردند، باید حلقههای میانی دانش بنیان ما جدّی تری به میدان بیایند.
این جنگ، جنگ دانش است. مهندسان سخت افزاری و نرم افزاری ما بسیار بیشتر از فرماندهان نظامی ما دخیلند.
جنگ در خانه ما است و حکم دفاع بر همه واجب.
این که بخواهیم یک وظیفه برای همه نیروهای مردمی (یعنی آنهایی که مشخصا در سازمان رزم ما چه امنیتی و چه نظامی نیستند) یک وظیفه تعیین کنیم غلط است. الحمدلله عرصه وسیع است. هرکس باید به تناسب استعدادهایش وارد شود. و نیروهای مقاومت مردمی دانشمند موظّفند خود به پا خیزند. نیازی به کسب اجازه نیست!
بنابراین این جنگ، جنگ فرصت آفرین برای به میدان برخاستن جوانان گام دومی است. چه آنها که در قضایای اجتماعی مشغولند با محوریت جهاد تبیین و چه آنها که در مسائل فنّی دخیلند. عمیقا عرض میکنم این جنگ میدان به عرصه آوردن دانش و مقدّم بر آن ابتکارهای دانشی است. معطل کسی نشوید.
پ.ن1: حضرت معصومه (س)، حوائج علمی را خوب حاجت میدهند!
پ.ن2: خطّی که آقای وحید جلیلی در اینجا و چند کلیپ دیگر در دیدار با فعالان رسانه و خانم زهرا ابوالحسنی در اینجا بیان میکنند به خوبی فلسفه جنگ و چرایی آن را تبیین میکند. این روایت از جنگ باید برای جامعه ایرانی تبیین شود تا بفهمند هزینه و بهای چه چیزی را پرداخت میکنند.