از بعدازظهر روزی که آتشبس برقرار شد، یک خط روایت خبری، رسانه ای شکل گرفت که محور و اساس این پیروزی، ملت و مردم بودند و این روایت تا جایی پیش رفت که به روایت اصلی فضای داخلی تبدیل شد و محور سخنان رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت و بسیاری از سیاستمدارن و اثرگذارن اجتماعی قرار گرفت؛ این روایت، روایت صحیحی است که تقریبا همه آن را قبول دارند اما متأسفانه در برخی از جریانهای داخلی، بواسطه تجربه، دانش، مهارت و زیر ساختهای رسانهای و شبکهای، این طمع ایجاد شده حال که جنگها آبستن تحولات گسترده اجتماعی هستند، میبایست در لابلای تحلیلهای خود از جنگ، روایت مختار خود یا همحزبیهای خود را بالا آورده و بالتبع اهداف جناحی خود را در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی دنبال کنند اما باید توجه کرد این دقیقاً همان نقطهای است که میتواند نقطه قوت کشور را به نقطه ضعف آن تبدیل کند لذا باید همه نخبگان و مسئولین و دلسوزان، مراقب این روایتسازیها باشند؛
رد این سوء استفادههای حزبی را در چند مثال زیر میتوان پی گرفت:
1- در مطلبی تحت عنوان "ایران همه؛ درسی از همدلی و همبستگی ملی" که در سایت شرق آمده است میخوانیم:
«پس ایران برای همه ایرانیان باید محور سیاستها باشد. تقسیم مردم به خودی و غیرخودی، ارزشی و غیر ارزشی، اسلامگرا و ملیگرا و انواع دوقطبیهای دیگر، به وحدت ملی زیان میرساند. اصلاحات ساختاری در چهار محور کلیدی اقتصادی، حکمرانی، بینالمللی و اجتماعی لازم است. پذیرش تنوع فرهنگی و تقویت نهادهای مدنی، برداشتن محدودیتهای خاص در استخدامها، زمینهسازی گفتوگوی ملی، تغییر گفتمان با مردم ازجمله این تغییرات ضروری است.
2- در مطلب دیگری در همین سایت، ضمن پاسداشت جانفشانیهای صورت گرفته طی این مدت، آمده است:
«بر صاحبان قدرت است تا هر چه سریعتر نشان دهند این تغییر رخ خواهد داد و در بر همان پاشنه نخواهد چرخید. انسجام ملی در دوره آتش بس است که میتواند از تکرار وقایع قبلی جلوگیری کند و بدون یک اقتصاد پایدار و شکوفا، بدون تجارت با کشورهای دنیا، بدون دستیابی به جایگاهی قوام یافته در بازارهای جهانی، انسجام تضمین نخواهد شد. برای رسیدن به چنین جایگاهی باید با تغییر نگاه، مذاکره را به نتیجه برسانیم و با الگوگیری از بسیاری از کشورهایی که در چند دهه اخیر راه توسعه یافتگی را پیمودند استقلال کشور را در راستای تعامل با همه کشورهای جهان جستجو کنیم.»
3- در یادداشتی تحت عنوان "جنگ و ملت غایب از صداوسیما" ضمن انتقاد از عملکرد صداوسیما در اهمیت ندادن به تنوع ملی میخوانیم:
«... تنگنظری و انحصارطلبی گروهی چنان در تلویزیون ایران حاکم بوده است که حتی از انتشار خبر بیانیههای جداگانه بزرگانی مانند مهدی کروبی، سیدمحمد خاتمی، حسن روحانی، زهرا رهنورد و...هم خودداری کرد.
4- در یادداشت دیگری با عنوان " سرمایههای ایران در مقابله با تجاوز اسرائیل و آمریکا" نویسنده ضمن واکاوی ابعاد حقوقی، سیاسی و اجتماعی جنگ، بر حاکمیت فرض دانسته که در آینده میبایست از سیاستهای تفرقه انگیز پرهیز کند! اینکه مصداق این سیاستها کدامند و مراد نویسنده از سیاستهای تفرقه انگیز چیست، خیلی جای بحث ندارد!
5- جمعی از چهرههای منتقد در متنی تحت عنوان "دفاع تمام قد از ایران" ضمن محکوم کردن حملات رژیم غاصب، حاکمیت را مورد تخاطب قرار داده و ابراز داشتهاند: «حاکمان باید قدر این مردم صبور را بدانند... تفرقه را کنار بگذارید. منتقدان را نرانید. حاکمان باید تنوع ملت را بپذیرند و از همه ظرفیتهای اجتماعی برای نجات ایران بهره بگیرند. در کنار این، تحکیم دیپلماسی و بهرهگیری از ظرفیت گفتوگو با جهان، میتواند راهی هوشمندانه برای تقویت موقعیت ملی و عبور از بحران باشد.»
مخاطب خوب میداند که عباراتی نظیر تنوع ملت، نراندن منتقدان، بهرهگیری از همه ظرفیتهای اجتماعی، گفتگو با جهان، تحکیم دیپلماسی کلماتی است حق که یراد بها منافع حزبی.
6- شورای سردبیری روزنامهای در یادداشت کوتاهی با تیتر "بازهم بگیر و ببند؟" اینگونه نوشته: «تجربه نیم قرن شکست برایتان کافی نیست که بگیر و ببند و برخورد حتی اگر امکان آن را داشته باشید باز هم به جایی نمیرسد.میپرسید آیا باید دست روی دست گذاشت و اجازه داد کالاها هر روز گرانتر شود؟ خیر راهحل این است که راه واردات باز و رقابت بیشتر شود.»
و دهها یادداشت و مقاله و سرمقاله دیگر، در همین یک روز با همین هدف؛
نکته اینکه پیوسته دم از انسجام زدن و بر حذرداشتن از ایجاد گسست اجتماعی و قطبیسازی جامعه، اهمیت زیادی دارد اما در صورتی که ابعاد و عمق آن مشخص نشود و تفسیر خوبی از آن صورت نگیرد، میتواند منجر به بهرهبرداریهای حزبی و جناحی نیز شود و اتفاقا نتیجه عکس دهد.