به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیهالسلام، در این جلسه تخصصی، حجتالاسلام عباس حیدریپور، دکتر علیرضا مؤمن، دکتر محمدجواد فلاح و دکتر امید نیکداد از صاحبنظران حوزه تعلیم و تربیت به نقد و ارزیابی محتوای کتاب پرداختند.
در ابتدای این نشست، حجتالاسلام حامد عبداللهی، کارشناس مجری برنامه، با طرح موضوع عدالت آموزشی، با اشاره به اصل ۳۰ قانون اساسی (که آموزش و پرورش را دولتی و رایگان میداند)، به بیان چالشهای جدی در مورد مدارس غیرانتفاعی و خاص پرداخت.
وی هشدار داد: اگر مدارس خاص با اهداف فرهنگی و علمی، اقدام به دریافت هزینههای گزاف نمایند، عملاً در مسیر متضاد با اهداف خود قرار خواهند گرفت و سهم هر دانشآموز طبق قانون اساسی باید پرداخت شود؛ در غیر این صورت، این مدارس به جای خدمت به توده جامعه و قشر انقلابی، عملاً در خدمت مرفهان قرار میگیرند.

- مدرسه آیندهساز، پاسخ عملی به خلأ الگوی اجرایی در مدارس
حجتالاسلام بختیاری، نویسنده کتاب «مدرسه آیندهساز»، در تبیین سخنان خود، ابتدا ریشههای طرح و فرآیند تدوین کتاب را شرح داد و سپس به دو خلأ اساسی و جدی در نظام تعلیم و تربیت کشور اشاره کرد که انگیزه اصلی تدوین کتاب بودهاند: اول، ناکارآمدی دورههای ضمن خدمت و دوم، فقدان الگوی اجرایی مدرسهای در پیادهکردن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش.
وی با نقل قول از فرهنگیان، دورههای ضمن خدمت موجود را غالباً غیرمؤثر دانست و افزود: «مرکز راه مربی» برای ارائه دورههای رسمی و غیررسمی، مبتنی بر نیازهای واقعی فرهنگیان تأسیس شده و تاکنون حدود ۳۰۰۰ نفر را تحت آموزش قرار داده است.
نویسنده کتاب با اشاره به دغدغه مطرحشده در دفتر رهبر انقلاب درباره فقدان یک «مدل یا الگوی تحولی» قابل اتکا برای مدارس، تصریح کرد: با وجود ارزشمند بودن اسناد بالادستی مانند سند تحول بنیادین، برنامه درسی ملی و نقشه راه دکتر صحرایی، هیچیک از این اسناد جای خالی برنامه اجرایی در سطح مدرسه را پر نمیکند. مدیر مدرسه همچنان این اسناد را میخواند و میپرسد: «امروز من چه کاری باید انجام دهم؟»
وی با بیان اینکه روش تدوین «مدرسه آیندهساز» یک فرآیند میدانی و چابک بوده و حاصل تعامل میان ستاد مرکزی و میدان عملیاتی است، توضیح داد: پس از تدوین پیشنویس اولیه، ۱۰ نفر از مدیران منتخب در سه نوبت حضوری به تهران دعوت شدند تا پیشنویس را نقد کنند. نقدهایی مانند «اینجا واقعی نیست» و «اینها اجرایی نیست» مستقیماً موجب بازنگری و ارتقای کیفیت اثر شد.
حجتالاسلام بختیاری تأکید کرد: کتاب از یک جهت برای همان مدیران نوشته شده است، زیرا آنها بهعنوان مشاور میدانی در فرآیند تدوین مشارکت کامل داشتهاند. وی همچنین اشاره کرد که در ویرایشهای بعدی بهطور عمدی ارجاعات و حواشی پژوهشی حذف شده تا کتاب، وقتی به دست مدیر میرسد، کاملاً چالاک و ساده باشد و قابلیت اجراییسازی فوری پیدا کند.
این پژوهشگر اظهار داشت: با وجود اینکه کتاب هنوز در مرحله تکمیل ویرایش سوم است، اجرای میدانی آن به صورت داوطلبانه از ابتدای سال جاری آغاز شده است. هماکنون ۴۲ مدرسه این کتاب را اجرا میکنند؛ ۳۰ مدرسه صدرایی به صورت داوطلبانه و بدون ابلاغ رسمی و ۱۲ مدرسه دیگر از مجموعه مدارهای خاص هستند.
وی ماهیت سند را زنده و در حال تکمیل دانست و توضیح داد که بخشهای کتاب بر اساس مسائل روز مدارس مطرح میشود و تجربیات جدید، دائماً این سند را توسعه یا تعدیل میکند.

- تمرکز و پیوستگی مفاهیم، کلید مقیاسپذیری و اثربخشی مدرسه آیندهساز
در ادامه نشست، دکتر محمدجواد فلاح، مدیر کارگروه مطالعات خانواده پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیهالسلام، نقد خود را بر محور چالشهای مقیاسپذیری و سازگاری برنامه در محیط واقعی مدرسه متمرکز کرد.
وی ضمن ارج نهادن به تلاش نویسنده برای ارائه یک برنامه اجرایی، عملیاتی شدن ابعاد گسترده مدل را با تردید مواجه دانست؛ چرا که این برنامه تمام ابعاد زیست دینی (اعتقادی، تربیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی) را در بر گرفته و به لحاظ فنی، ممکن است به حدود ۲۰۰ کلیدواژه عملیاتی منجر شود که باید در ساحت مدرسه پیادهسازی گردند.
این منتقد همچنین بر لزوم سازگاری برنامه با متغیرهای متناقض بیرونی، نظیر شبکههای اجتماعی، رسانه و خانواده، تأکید کرد و مشکل کمبود مربی و کادر متخلق و تأثیرگذار را بزرگترین آفت آموزش و پرورش خواند که انتقال ارزشها را به طور جدی با مشکل مواجه کرده است.
وی فقدان یک سازوکار اجرایی روشن و ساختار اجرایی مشخص را خلأیی مهم در مدل دانست و تأکید کرد: نبود یک چارت مشخص و روشن نبودن سهم کمی هر عامل (مانند معاون یا مربی) پس از مدیر، موجب میشود که مدیر نتواند نقش فرماندهی خود را ایفا کند و مجموعه در اجرای برنامه دچار حیرانی شود.
دکتر فلاح در بُعد مفهومی، خواستار تفکیک مفاهیمی چون «مجاهدت علمی» به عنوان مجاهدت محض در حوزه دانش از روحیه جهادگری عمومی و رفع ابهام از تعابیری چون «مشارکتجویی» و تعیین فاعل «حضور» در اهداف برنامه شد.
وی در ادامه، مهمترین عنصر در لذتبخشی علم را فایدهمندی ملموس و نتیجهگرایانه برای دانشآموزان دانست و خاطرنشان کرد: در نسل جدید، تأکید مستقیم بر جنبههای صرفاً ارزشی و انتزاعی نظیر ارزش علم، بدون ملموس کردن نتایج، کارساز نیست.
این کارشناس تربیتی همچنین پیشنهاد داد مباحث تربیتی، اعتقادی و اخلاقی به جای جداسازی، با ظرفیت قرآن اشراب و ادغام شوند تا اثربخشی بیشتری داشته باشند. وی در نهایت، پیشنهاد راهبردی خود را بر تمرکز و پیوستگی مفاهیم ارائه کرد.
دکتر فلاح خواستار ساماندهی مفاهیم در یک سند پیوسته بین دورههای آموزشی شد، به این صورت که در هر سال تحصیلی (مانند متوسطه اول)، به جای پوشش مفاهیم متعدد، صرفاً روی دو یا سه مفهوم کلیدی و بنیادین نظیر «نظم» یا «ایثار» تمرکز شود تا دانشآموز آن مفهوم محدود را با تکرار و تجربه درونی کند؛ هدف باید رسیدن دانشآموز به ۵۰ مفهوم کلیدی به صورت متمرکز تا پایان دوره تحصیل باشد و نه انبوهی از مفاهیم انتزاعی و سطحی.

- مدرسه آیندهساز جامع و قوی است اما باید با واقعیت نسل امروز و نظام آموزشی هماهنگ شود
دکتر امید نیکداد، دیگر منتقد کتاب «مدرسه آیندهساز»، در آغاز سخنان خود به نقاط قوت آن اشاره کرد و اظهار داشت: این مجموعه توانسته است نقصهایی که در سند تحول بنیادین وجود داشته را تا حدودی رفع کند و آن را از یک «نگاه افلاطونی» به یک نگاه «ارسطویی و زمینیتر» تبدیل نماید؛ زیرا سند تحول بیشتر برای انجام نشدن نوشته شده بود تا اجرا.
وی افزود: کتاب نگاهی جامع به موضوعات تربیتی داشته و ابعاد مختلف را دیده و تلاش کرده است در ساختار خود نقش عملیاتی بازی کند، بهویژه در ترسیم برنامهها، انگیزشی کردن مجموعهها، و هویتبندی و انسجامبخشی، موفق عمل کرده است.
این نویسنده و پژوهشگر در ادامه چالش اصلی کتاب را «بیگانگی» با نسل جدید و اقتضائات کنونی جامعه دانست و با تأکید بر تفاوتهای فاحش نسل امروز با نسل گذشته در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و شرایط زندگی، گفت: اگر این کتاب برای دوران ما نوشته شده بود، میتوانست جواب بدهد، اما امروز که نوشته شده، من احساس میکنم آن بیگانگی و عدم ارتباط برقرار است.
وی هشدار داد که این الگو در عمل، احتمالاً تنها برای مدارس خاص و ایدئولوژیک که مدیر، معلم، دانشآموز و خانواده در آنها همسو هستند، موفق خواهد بود، آن هم به شرطی که سیستم فرسوده آموزشی موجود، با این برنامههای سنگین همخوانی داشته باشد.
دکتر نیکداد تصریح کرد: اگر معلمی که دغدغه دارد اسنپ کار کند را نبینیم، و برنامههای سنگین آموزش و پرورش را در نظر نگیریم، این طرح نیز همانند سند تحول به دلیل نبود بستر حاکمیتی لازم، در قفسه باقی خواهد ماند.
این پژوهشگر با انتقاد از محدودیت مقیاس در اجرای طرح، افزود: الگوهای کتاب عملاً عملیاتی نیستند و به بازبینی نیاز دارند.
وی تصریح کرد: طرح باید کل کشور، از جمله مناطق مختلف مانند تهران تا سیستان و بلوچستان را در بر بگیرد؛ در حالی که برخی مثالها و الگوهای کتاب، مانند راهاندازی بوفه، برای تمام نقاط کشور قابل اجرا نیستند.
دکتر نیکداد خواستار نگاهی کلانتر و دوری از تمرکز بر کاتسازی و اقلیتسازی نیروی مؤمن انقلابی شد و افزود: هر چقدر این مباحث را خاص کنیم، قطعاً تأثیر ما کمتر خواهد شد؛ اگر هدف پرورش طلبه است، وظیفه حوزه است که مدرسه تخصصی تأسیس کند و این وظیفه نظام آموزش عمومی کشور نیست.
وی تأکید کرد: در این روند، نقش معلم بسیار پررنگتر از مدیر است، در حالی که جایگاه معلم از لحاظ مزایا، حقوق و گزینش در کشور ما جایگاهی در رتبه دهم کشورهای جهان نیز نیست.
این نویسنده اصلیترین نکتهای که باید به آن توجه شود را روانشناسی رشد شخصیت دانشآموزان دانست و ضمن انتقاد از اینکه اکثر سیستمهای موفق دنیا روی دوره ابتدایی تمرکز دارند، یادآور شد: طرح «مدرسه آیندهساز» از متوسطه شروع میشود، در حالی که تیپهای شخصیتی عمدتاً در ۷ سال اول شکل میگیرد و تعریف مراحل یادگیری بدون توجه به اقتضای سنی کودکان، اشتباه است.
وی همچنین تأکید کرد: در این طرح، هویت ایرانی و نمادهای ملی در مواجهه با جنگ نرم و تهدیدات روز، کمتر دیده شده است و این نقص میتواند موجب پسزنی مدارسی شود که اطلاعات و جهتگیریهای هویتی خود را از جامعه و شبکههای اجتماعی میگیرند.
دکتر نیکداد در پایان محتوای نوشتاری کتاب را قوی و جامعالاطراف دانست که به تمام ابعاد لازم توجه کرده است، اما گفت که این موفقیت نوشتاری به شرطی محقق میشود که از یک سیستم یکپارچه پشتیبانی شود وگرنه تلاشها و انرژیهای صرفشده هدر میرود.
وی هشدار داد: با ادامه این نگاه آرمانی، تأثیر ما کمتر خواهد شد، زیرا مقتضیات زمان و سردرگمی و بیهویتی نوجوان و جوان امروز، نیاز به ارتباطگیری با رویکردی بازتر و منطبق با نیازهای واقعی آنها دارد.

- مدیر باید فرمانده باشد، کتابها راهکار و مدل اجرایی ارائه کنند نه دستورالعمل
دکتر علیرضا مؤمن، دبیر کارگروه تجربهنگاری فرهنگی پژوهشکده تبلیغ، نقد خود را با چالش کشیدن دو روایت مسلط و غلط در حوزه تعلیم و تربیت آغاز کرد و با رد گفتمان شایع مبنی بر متفاوت بودن و نسل خاص بودن نوجوانان امروز، تأکید کرد: این یک ذهنیت غلط است که باعث میشود ما فکر کنیم با موجودات عجیب و غریب سر و کار داریم و باید هرچه سریعتر از این فضای ذهنی خارج شد.
وی، روایت دوم مبنی بر غیر مؤثر بودن آموزش و پرورش را نیز رد کرد و با تأکید بر اینکه آموزش و پرورش، با وجود تمام ضعفها، همچنان قویترین و مؤثرترین نهاد آموزش تربیتی کشور است، گفت: متأسفانه این تصور غلط که سیستم آموزشی «فشل» است، در ذهن مدیر و معلم شکل گرفته و بدون هیچ هزینهای، ظرفیت آموزش و پرورش را تا ۱۰ برابر تضعیف میکند و باید با این ذهنیتسازی مخالفت کرد.
دبیر کارگروه تجربهنگاری سپس به نقد محتوایی کتاب پرداخت و اظهار داشت: اگرچه تلاش شده تا کتاب از فضای نظرورزی خارج شده و پا در میدان بگذارد، اما محتوای آن همچنان عمدتاً حاصل نظرورزی و توزیع نظر است تا تجربه میدانی.
وی افزود: کتاب بهجای چگونگی اجرای راهکارها به ارائه صرف راهکارها پرداخته است؛ در حالی که مدیر مدرسه خود میداند که باید انجمن یا جلسه پرسش و پاسخ تشکیل دهد، اما ملاحظات عملیاتی و «چگونه» انجام دادن آن کار را نیاز دارد که در این کتاب موجود نیست.
دکتر مؤمن نکته کلیدیتر را در تضاد بین لفظ و عمل کتاب دانست و گفت: کتاب به درستی مدیر مدرسه را «فرمانده میدان» تلقی کرده، اما به غلط با ارائه دستورالعملهای جزئی، عملاً او را «کارمند» خود قرار داده است.
وی با تأکید بر اینکه فرمانده در اقتضائات میدان توان تصمیمگیری دارد، با اشاره به مدارسی در پایینشهر قم که در سه طبقه و بدون آسانسور فعالیت میکنند، تصریح کرد: در چنین مدارسی نمیتوان حتی یکی از کارهای پیچیده کتاب را اجرا کرد؛ در حالی که الگوهای موجود در کتاب صرفاً برای مدارس مجهز و هیئتامنایی قابل استفاده است.
این کارشناس افزود: اگر قرار است ملی فکر شود، باید به مدیران موفق کمک کرد تا در همان مسیری که خودشان به آن اعتقاد و توانایی دارند، توانمندتر شوند؛ نه اینکه تلاش کنیم مدیران را به آن چیزی تبدیل کنیم که ما میخواهیم.
وی تصریح کرد: برآیند عملکرد این مدیران موفق با رویکردهای متفاوت (مثلاً یک مدیر کنکوری و یک مدیر مهارتی)، در نهایت خروجی نرمال مورد نظر جامعه را محقق خواهد کرد.
دکتر مؤمن در پایان دو پیشنهاد ارائه کرد. اول، باید کتابها طوری نوشته شوند که مدیر واقعاً فرمانده باشد و ما به جای دستورالعمل، به او راهکار و مدلهای اجرایی (مانند ۲۰ تا ۳۰ راهکار برای تأمین اقتصادی مدرسه) ارائه دهیم تا خودش بر اساس اقتضای محیط، از میان آنها انتخاب کند. دوم، این مدیر باید یاد بگیرد که بار تحول را تقسیم کرده و تنهایی زیر بار نرود؛ بلکه آن را روی دوش والدین، دانشآموزان، آخوند محلی و دوستان سابق تقسیم کند تا مدرسه امکان تغییر پیدا کند.

- تمرکز بر مطلوبیتها و بازگرداندن انگیزه، شاهکلید موفقیت مدارس
در ادامه نشست، حجتالاسلام عباس حیدریپور ـ بهعنوان دیگر ناقد ـ به این نکته پرداخت که کتاب، خود را تسهیلگر و مترجم سند تحول بنیادین معرفی میکند و مشکل اصلی سند را روهوایی بودن و فقدان ملموسبودن آن میداند؛ در حالی که اسناد کارآمد معمولاً در یک یا دو صفحه، تصویری روشن، فشرده و قابلدرک از وضعیت مطلوب و مسیر اقدام ارائه میکنند؛ امری که در سند تحول بنیادین مشاهده نمیشود.
وی مشکل دیگر را در ساختار آموزش و پرورش دانست و افزود: با توجه به تراکم بخشنامهها و نظام ارزیابی مبتنی بر شاخصهای کمی، سیستم عملاً به سمت فرمالیسم حرکت کرده و خواسته و ناخواسته، بهجای کمک به غرض اصلی محتوایی، صرفاً به اجرای ظاهری برنامهها و تیک زدن کمک میکند.
قائم مقام پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیهالسلام همچنین به ذهنیت صفحه خالی در مواجهه با تحول اشاره کرد؛ ذهنیت غلطی که فرض میکند هیچ دارایی و پیشفرضی در جامعه وجود ندارد و باید همه چیز را از صفر پدید آورد.
حجتالاسلام حیدریپور با تأکید بر اینکه محور اصلی بحث، تمرکز و تجمیع مطلوبیتها است، اظهار داشت: بخش زیادی از مطلوبیتها در کتاب ترجمه شدهاند، اما هنوز تصویری روشن از نحوه ادغام آنها وجود ندارد. لازم است مشخص شود که یک کنش یا برنامه چگونه میتواند صدای چهار مطلوبیت را همزمان برآورده کند.
وی افزود: لازم است در پایان کتاب، با وجود تنوّع برنامهها، مدیر بر سه تا پنج مطلوبیت محوری مانند کنشگری و مسئولیتپذیری دانشآموز یا رفاقت، متمرکز شود و به هیچوجه از آنها چشمپوشی نکند. سپس برای هر یک از این مطلوبیتهای اصلی، چند شیوه اجرایی متفاوت ارائه شود تا مدیر بتواند بر اساس شرایط و امکانات محیطی خود، راهکار مناسب را انتخاب کند.
این پژوهشگر تصریح کرد: آنچه در این مرحله اهمیت دارد جمعبندی نهایی و کاهش متغیرهاست؛ فرآیندی که امکانپذیر بودن برنامه را در ذهن مدیر روشن میکند و کارکردی شبیه ایدههای راهبردی نیمخطی در پروژههای موفق دارد.
حجتالاسلام حیدریپور در ادامه، مشکل اصلی و نهایی را در حوزه نیروی انسانی دانست و اظهار کرد: نیروی انسانی از مسیرهای مختلف دچار کاهش انگیزه شده است؛ زیرا «روایتهایی که دیگران از این صحنه ساختند و حتی خود آموزشوپرورشیها از خودشان ساختند» ـ مانند تعبیر «راننده اسنپ» ـ به یک روایت مخرب تبدیل شده که انگیزه و باور معلم به توانمندیهایش را تضعیف میکند.
وی با طرح این سؤال کلیدی که «چگونه انگیزه را با آموزش و پرورش برگردانیم؟» گفت: این مسئله، شاهکلید نجات است. این روح باید در قالب یک معرفت یا یک روح فشرده، در حد یک کلمه یا نیمخط، نه در قالب دستورالعملهای مفصل، به مدیر و معلم منتقل شود تا بتواند ساختار را زنده کند؛ در غیر این صورت، کتابها نیز به بار اضافی بر دوش سیستم تبدیل خواهند شد.

- مدرسه آیندهساز، گام عملی برای اجرای سند تحول بنیادین
حجتالاسلام بختیاری، نویسنده کتاب «مدرسه آیندهساز»، در پایان نشست با تشکر از نقدها، تأیید کرد: نکات کلیدی مطرحشده از جمله سازگاری با محیط جامعه، لزوم ارائه شیوههای اجرایی، تفاوت نسلی و چالش نیروی انسانی کاملاً مورد توجه او قرار گرفته است.
نویسنده اثر گفت: سند تحول بنیادین وجود دارد و کتاب او صرفاً گام بعدی برای تبدیل آن به سطح مدرسه و اجرا در عمل است.
وی با پذیرش نقد دکتر مؤمن مبنی بر لزوم ارائه جزئیات اجرایی، اظهار داشت: گام بعدی ممکن است تهیه شیوهنامههای دقیق اجرایی باشد؛ مانند کتابچهای اختیاری که انواع مسابقهها و روشهای برگزاری اردو را برای معلم فراهم کند.
حجتالاسلام بختیاری راهبرد اصلی مدل را بر مدیر متمرکز دانست و با بیان اینکه اولویت داشتن مدیر به این معنی نیست که بقیه مهم نیستند، بلکه اولویتبندی کردهایم، افزود: هسته اصلی القا حس فرماندهی واقعی به مدیر است. اگر این حس به مدیر داده شود که او فرمانده واقعی این قصه است، بسیاری از مشکلات حل میشود.
وی با اشاره به نقدهای مطرحشده، سه پیام اصلی خود به مدیران مدارس را بیان کرد. نخست اینکه مدیر و مدرسه هر دو اهمیت بالایی دارند و نقش مدیر در کیفیت مدرسه تعیینکننده است. دوم اینکه مدیران نباید مدارس مناطق کمبرخوردار را با مدارس برخوردار شهرهای بزرگ مقایسه کنند، بلکه باید بر تواناییها و ظرفیتهای بومی مدرسه خود تکیه کنند.
سومین پیام او رد ادعای مرگ مدرسه در ده سال آینده بود. وی با اشاره به کارکرد ضعیف برخی نهادهای فرهنگی مانند کانونها و مساجد تأکید کرد که مدرسه همچنان نهاد اصلی تربیت است و مدیر باید به زنده و مؤثر بودن آن باور داشته باشد.
حجتالاسلام بختیاری درباره چالش مالی و عدالت آموزشی تأکید کرد: تنها مسیر، فعال کردن مدل «مشارکت مردمی» و «شبکهسازی مدارس» است.
وی مدلهای اربعین و هیئت را برای بسیج حمایتهای مالی و غیرمالی جامعه محلی پیشنهاد کرد و با اشاره به نمونهای عملی افزود: اگرچه کتاب هدف اصلی را بازگرداندن روح و انگیزه در آموزش و پرورش مشخص نکرده، اما باید نیمنگاهی به این موضوع داشته باشد.