خداوند در سوره مبارکه مائده به ما در ضمن داستان بنیاسرائیل سنت محرومیت از ولیّ خدا را به ما متذکر میشود:
در ماجرای سرپیچی بنیاسرائیل از ورود برای فتح سرزمین موعود آمده است، موسی (علیهالسلام) خطاب به بنیاسرائیل گفت: «يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ» ای قوم من! به سرزمین مقدسی كه خدا برایتان مقرّر فرموده در آیید و با سرپیچی از فرمانهای حق، بازنگردید كه زیانكار میشوید.
اما آنها شروع به بهانهتراشی کردند و گفتند: «يَا مُوسَىٰ إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّىٰ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ» ای موسی! مسلماً در آنجا مردمی زورگو و ستمگر قرار دارند، و ما هرگز وارد آنجا نمیشویم تا آنان از آنجا بیرون روند، چنانچه از آنجا بیرون روند البته ما وارد خواهیم شد.
هرچقدر هم مؤمنینی از بنیاسرائیل به آنها گفتند نترسید، به خداوند توکل کنید، همینکه وارد شهر شوید آنجا سقوط میکند؛ فایده نداشت و پاسخ دادند: «يَا مُوسَىٰ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا ۖ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ» ای موسی! تا آنان در آنجایند، ما هرگز وارد آنجا نخواهیم شد، پس تو و پروردگارت بروید [با آنان] بجنگید كه ما [تا پایان كار] در همینجا نشستهایم.
وقتی کار به اینجا رسید که نشستند و گفتند آقا خودش بیاید کار را درست کند؛ وقتی عوض اینکه یاریدهنده ولی باشند؛ باری بر دوش ولیّ شدند و عوض اینکه خود را مقابل مطالبه ولیّ جامعه مسئول ببینند، در مقام طلبکار نشستند؛ دیگر استحقاق داشتن نعمت ولی خدا را نداشتند و موسی (علیهالسلام) به خداوند خطاب کرد: «رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي ۖ فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ» پروردگارم من جز بر خود و برادرم تسلطی ندارم، پس میان ما و این گروه بدكار و نافرمان جداییانداز.
اما خداوند آنچنان که استحقاق آنان بود، آنان را عقوبت نکرد؛ بلکه از این باب که «وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ» (شورا:۳۰) خداوند فرمود: «فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ ۚ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ» این سرزمین مقدس تا چهل سال بر آنان حرام شد، همواره در طول این مدت در زمینِ [سینا] سرگردان خواهند بود، پس بر این گروه بدكار و نافرمان غمگین مباش.
همین داستان یارینکردن ولیّ و تنها گذاردن او و دعای ولیّ خدا، در دوران امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز تکرار شد. حضرت امیر در خطبه ۷۰ نهجالبلاغه ماجرای دیدن رسولالله صلیالله علیه و آله در خواب را نقل میکنند و میگویند: «فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا ذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ اَلْأَوَدِ وَ اَللَّدَدِ» پس گفتم اى رسول خدا، از امّت تو چه تلخىها ديدم و از لجبازى و دشمنى آنها چه كشيدم؛
رسول خدا گفت: «اُدْعُ عَلَيْهِمْ» نفرينشان كن.
سپس حضرت میگویند چنین نفرینشان کردم: «أَبْدَلَنِي اَللَّهُ بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي»
خدا بهتر از آنان را به من بده و من را از آنها بگیر و عوض من شخص بدى را بر آنها مسلّط گردان.
و باز از باب «يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ» خداوند به امت فرصت داد تا با یاری امام حسن (علیهالسلام) خطای خود را جبران کنند؛ اما نکردند و کار به صلح تحمیلی با معاویه کشید؛ در نتیجه امام حسن (علیهالسلام) نیز کوفه و شیعیان را ترک کردند و به مدینه رفتند و محرومیت شیعه از امام آغاز شد.