در تهران و آن هم تجریش، تصاویر دوربینهای ترافیکی لحظاتی پس از حمله موشکی به میدان قدس لحظات عجیبی را رقم زد. قبل از انتشار فیلم، تصور این بود که مردم فرار کنند و پخش شوند؛ اما برخلاف تصور دیدیم به سرعت از بین حجم عظیم آب و گل، که امکان جابجایی را بسیار سخت کرده بود، مردم برای کمک، به سرعت خود را به خودروهای آسیب دیده و واژگون شده رساندند و با وجود وزن سنگین آوار از تلاش خود دست برنداشتند و رفته رفته افراد بیشتری جمع شدند. این اتفاق مانند سایر وقایع این جنگ 12 روزه نشان داد، حتی در مدرنترین نقاط تهران و بلکه ایران، قلبها به هم نزدیک است و سنت همدلی و یاریگری با وجود همه فشارهای نظامات «من ساز»، در این «ما» موجود است.
طبیعتا مراتبی از حس مسئولیت، مهربانی و جمعگرایی در زندگی روزمره نیز جاری است؛ اما در یک وضعیت بحرانی از بند «ظروف اجتماعی تنهاساز و فاصله انداز» آزاد شده و به عیان خود را نشان میدهد و با بازگشت به روال عادی، سازوکارهای دنیای مدرن دوباره تنهایی، خودبنیادی و رفتن هر کس در غار خود را رقم میزنند.
کوته قامتانی که کت کوتاه بر قامت بلند جامعه ایرانی دوختند و با دهانی باز و چشمانی خیره و باشیفتگی تمام به استقبال فناوریهای اجتماعی غربی و احیای مناسبات و نهادهای مدرنیته در ایران رفتند، کاش مقداری نظریات انتقادی غربیها را نیز میخواندند و چشم بسته عمل نمیکردند و کاش هزینه ایجاد بدیل برای فضاهای اصیل همچون خانه، محله، مسجد، حسینیه، بازارچههای محلی و.. و هزینه کنار گذاشتن تعارف، مرابطات و پیوندهای عمیق اجتماعی را میسنجیدند.
فارغ از غربزدهها، آنچه مایه تاسف است، نحوه عمل برخی انقلابیها و مدیران متدین است که احیای امر دینی را در ظروف نامناسب مدرن پیریزی میکنند. نمونهای از کافه دخترانه مجهز که نماینده مجلس متدین و انقلابی آن را تبلیغ کرد و گفت «امروز بازدیدی داشتم از کافه دخترانه حس خوب؛ یک فضای فرهنگی با رویکرد نوآورانه برای دختر خانمها. حالا که گرایش به کافهها در میان نوجوان و جوانان ما به شدت زیاد شده، خوب است که به ترویج چنین کافههایی بیشتر بها بدهیم؛ کافههایی که با این نوع رویکرد فرهنگی، نه رقیب مساجد، که رفیق مساجد خواهند بود.» و مطلب آن شهردار که حین توسعه فرهنگسراها میگفت: «مدیریت فرهنگسرا باید مسجدی باشد!» و شد آنچه شد.
برنامههای نیمهاصیل در ظروف و فضاهای غیراصیل، امری بیریشه، منفعل و مهیا کننده برای فضاهای غیراصیل محض و تضعیف کننده فضاهای اصیل است؛ حتی اگر اسمش را کار تمیز فرهنگی بگذارند! مثل خطای کافههای اسلامی، خانههای فرهنگ و فرهنگسراها و زدن مالهای اسلامی و در فضای مجازی مثل بردن بچه مذهبیها به کانالهای تلگرام و پیجهای اینستا.
زیستگاه اصیل ملت امام حسین، زمین تعارف، مرابطه، مصابره، یاریگری و مواسات و خیرخواهی زیر چتر ولایت و در یک کلمه زیستگاه اربعینی است و فاصله شیوه زیست روزمره ما با جامعه اربعینی، بیشتر محصول ظروف و نظامات وارداتی است تا زیرساختهای فکری و فرهنگی جامعه.
در نتیجه:
1- پیجویی حل مسائل و مشکلات فضاهای غیراصیل فردگرا و منفعتپایه با روابط سطحی و شکننده مدرن، از طریق ایدهها و سازوکارهای مدرن، تصویری جز آب در هاون کوبیدن ندارد و تزلزل هویتی و سردرگمی در زمین، زیستگاه و ظرف غیرهمخوان مدرنیته، اساسیترین مشکل ما است
2- و نگرانی از کمرنگ شدن نقش مردم در شعار و اولویت دادن به ظروف فردساز در عمل مهمترین تناقض ما است.
3- و تغییر زمین و اولویت دادن به فضاها و سازوکارهای زیستگاه و زمین خود و ساخت تصویر نوین آن، چاره اساسی ما است که بسیاری از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود در آن وجود خارجی ندارد بلکه گشایشهای فراوان در همه حوزهها خواهد داشت و در مسائلی مثل جنگ بسیار بیشتر از آنچه در این 12 روز دیدیم به استحکام درونی جامعه کمک خواهد کرد.
مدیر کارگروه مطالعات فضای مجازی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیهالسلام