احمد احمد در کتاب خاطراتش میگوید:
«اوجگیری مخالفتها با لایحه «انجمنهای ایالتی و ولایتی» موجب آشنایی من با نام حضرت امام شد. از آن روز من عاشق و شیفته این پیر فرزانه شدم... روزی با برادرم مهدی دراینخصوص صحبت میكردم. او گفت كه گزارشی از فعالیتهایمان به محضر امام بدهید، اگر كار شما مورد تأیید ایشان باشد از شما حمایت كرده و كمك میكند. من از او خواستم كه امكان ملاقات با حضرت امام را برایمان فراهم كند. او نیز پس از مشورت با حاج مهدی عراقی خواسته ما را پذیرفت و قول داد كه در اولین ملاقات با امام تقاضای ما را برای دیدار حضوری طرح كند. ما نیز مشغول تهیه گزارشی شدیم تا بتوانیم به آن وسیله نظر و تأیید امام را نسبت به كارهای خود جلب كنیم. مرجانی كه دایره فعالیتش گستردهتر و نفوذی در حوزه مركزی بود، توانست حدود ۴۸ جلد كتابی را كه درباره تبلیغ میسیونرهای مسیحی در ایران چاپ شده بود، جمع كند. ما این كتابها و یك سری نشریات راه مریم و راه عیسی را داخل یكی دوتا گونی ریخته و منتظر شدیم تا روز موعود فرارسد. اوایل سال ۱۳۴۲ روزی كه برادرم و شهید حاج مهدی عراقی با حضرت امام ملاقات داشتند، من مرجانی و میرمحمد صادقی نیز با آنها همراه شده و به قم رفتیم... وارد منزل امام شدیم خانهای با سبک و معماری قدیمی... منتظر آمدن امام شدیم. امام آمد... سلام دادیم و ادای احترام كردیم. امام جواب سلاممان را دادند، بعد ما در مقابل ایشان زانو زدیم و نشستیم و با اجازه ایشان گزارش فعالیتهایمان را ذكر كردیم. از مبارزه و خطر میسیونرهای مسیحی صحبت كردیم... مرجانی برای اغراق گفت كه اینها توانستهاند در شهرستان همدان یك روستا را کاملاً مسیحی كنند. با این گفته حضرت امام با هیبت همیشگی خود به او نگاه كردند و پرسیدند: «كجاست؟» مرجانی متوجه شد كه امام به اغراق او پی برده و در نتیجه ساكت شد و دیگر چیزی نگفت... نشریات راه مریم و راه عیسی و كتابهایی را كه با خود همراه برده بودیم، از گونی درآوردیم و یک، یک به امام نشان دادیم. با صحنه جالبی مواجه شدیم. امام هر جزوه و كتابی را كه میگرفتند، نگاهی بهعنوان آن میكردند و میفرمودند: «دیدهام، دیدهام، این را هم دیدهام» و آنها را کناردست خود میچیدند. ما باورمان نمیشد كه امام اینهمه كتاب و جزوه را دیده باشند، به همین خاطر رفتار ایشان به ما برخورد، طوری كه از درون احساس ناراحتی میكردیم. اینكه امام حتی یك كتاب را هم نگفتند كه ندیدهام، برای ما تازگی داشت... امام وقتی عناوین همه كتابها را دیدند و كنار گذاشتند، فرمودند كه دو تا كتاب دیگر هم هست و اسامی آن دو را ذكر كردند... و درباره آنها صحبت كردند. ما جا خوردیم ما نتوانسته بودیم به این دو كتاب دسترسی پیدا كنیم. گویا در آن كتابها به مرزهای كشور شبهه وارد شده بود و رژیم طاغوت به همین علت اجازه نشر و توزیع آنها را به مسیحیان نداده بود. ما از اطلاع و وقوف امام به این دو كتاب و مطالب آن بسیار شگفتزده شدیم. ناراحتیمان فراموش شد و كمی خود را جمعوجور كردیم. فهمیدیم كه ما دچار توهم شدهایم و امام خیلی جلوتر از همه حركت میكنند.»
📚منبع: كاظمی، محسن، خاطرات احمد احمد، چاپ هفدهم، تهران، انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۳ش، ص ۶۵_۶۸.
مرحوم حجتالاسلام دعایی در مصاحبهای در مورد احوالات امام خمینی (ره) بعد از شهادت آقا مصطفی نقل میكنند:
«جریان شهادت مرحوم حاجآقا مصطفی نهتنها در حالات روحی و فکری، بلکه در نظم برنامه روزمره امام اثر نگذاشت. ایشان ساعتی از روز را برای مطالعه کتابهای جدیدی که به دستشان میرسید اختصاص داده بودند و بهعنوانمثال تمامی کتابهای مرحوم دکتر شریعتی را مطالعه میکردند و بخصوص به آثار آقای مطهری بسیار علاقه داشتند و آثار ایشان و آقای طالقانی را قبول داشتند. در مورد کتابهای دکتر شریعتی نیز معتقد بودند آنقدرها که به این آثار اعتراض و حمله میشود، بیمورد است و تا این حد انحراف در میان آنها وجود ندارد. خاطرم هست که در آن ایام کتاب «طلوع انفجار» حاج سید جوادی را مطالعه میکردند. حاج احمد آقا میگفت: وقتی امام از تشییعجنازه فرزندشان بازگشتند، ساعت مطالعه کتابهای روزمرهشان بود. کتاب «طلوع انفجار» را باز کردند و به مطالعه آن پرداختند.»
📚 منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی(س)، ج ۲، ص ۳۳۲، به نقل از: ( روزنامه اطلاعات تاریخ ۳ / ۸/ ۵۹) در پاورقی این خاطره آمده است: مرحوم جلال آلاحمد در یکی از خاطرات دیدارش با امام مینویسد که با کمال تعجب مشاهده کردم کتاب غربزدگیام که تازه چاپ شده بود نزد ایشان است که آن را مطالعه میکردند به آقا عرض کردم این چرت و پرتها اینجا چهکار میکنند!
حاج احمد آقا خمینی بعد از انقلاب در مورد مطالعات امام خمینی (ره) در نجف در مصاحبهای میفرمایند:
«اکثر داستانهای معروف را خواندهاند این روزها امام نمیرسند که کتابهای داستانی و این طور چیزها را بخوانند. آن چیزی که من گفتهام این است که امام در زمان قدیم مثلاً نجف که بودند واقعاً شاید در روز صدها صفحه کتاب میخواندند، کتاب قصه یا مسایل اجتماعی، چندتا کتاب میآوردند بیست صفحه از این، ده صفحه از آن، پانزده صفحه از آن، ایشان اکثر داستانهای معروف را خواندهاند؛ حالا چه کتابهایی که جنبه سیاسی یا اجتماعی داشت، مثل «نگاهی به تاریخ جهان» نهرو، چه کتابهای تاریخی، کتابهایی مثل «شوهر آهو خانم» را از اول تا آخر خواندهاند! میخواهم بگویم امام از این سبک چیزها میخواندند.»
📚 منبع: رجائی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امام خمینی(س)، ج ۲، ص ۳۳۳-۳۳۴، به نقل از: پیام انقلاب، ش ۶۰، ص ۲۴.
پینوشت: در مورد روزنامه خواندن امام نیز استاد ما حجتالاسلام حمید وحیدی میفرمودند مرحوم آیتالله خوشوقت میگفتند در ایام حضور امام در ایران قبل از تبعید ایشان یك روز به اتاق مطالعه امام رفته بودم، دیدم پشت میز مطالعه ایشان بهقدر دو وجب از پایین تا بالا روزنامه چیده شده بود. در مورد مطالعه روزانه روزانههای مختلف در زمان حضورشان در پاریس و بعد از پیروزی انقلاب نیز خاطرات متعدد از اطرافیان ایشان وجود دارد كه در كتابهای خاطراتشان آمده است.
در نوجوانی نیز امام عمده كتابهای کتابخانه پدرشان را مطالعه كرده بودند و در زمان حضورشان در قم نیز ایشان یك کتابخانه بزرگ داشتهاند كه وقف عمومی كرده بودهاند و مكان آن ساختمان درمانگاه قرآن و عترت قم بوده است، این ساختمان را كسی به امام هدیه كرده بوده است و ایشان نیز آن را وقف محل تحصیل طلاب و کتابخانهای میكنند كه برخی از كتب خطی امام نیز در آن بوده است، اما این کتابخانه توسط ساواك غارت میشود و كتابخانه تعطیل میشود و بعد از سالیانی به جهت تعطیلی این مكان، برخی با اجازه امام آن را به درمانگاه تبدیل میكنند.
حاج احمد آقا خمینی در مورد مطالعات امام میفرمایند:
«امام مطالعه را دوست دارند و هنوز که هنوز است به قدری مطالعه میکنند که چشمشان خسته میشود. یادم هست در ایام تعطیلی که تابستانها به یکی از شهرها و یا تهران میآمدیم به قدری کتابهای متنوع مطالعه میکردند که صدای کسانی که برای ایشان کتاب تهیه میکردند درمیآمد. اکثر نوشتههای نویسندگان بزرگ جهان را خواندهاند. چه در زمینههای اجتماعی و چه سیاسی، پر مطالعه ترین روحانی بودند. تاریخ ایران را بارها مطالعه کردهاند و تاریخ مشروطه را خوب میدانند.»
📚 منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج ۲، ص ۳۳۴، به نقل از: دلیل آفتاب، ص ۱۶۳.
پینوشت: امام وقتی بعد از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دستگیر میشوند و به زندان قصر و سپس پادگان عشرت آباد منتقل میشوند نیز دست از مطالعه برنمیدارند و طی نامه نگاری از آقای لواسانی میخواهند دو کتاب مستدرک الوسائل جلد سوم و کتاب تاریخ مشروطه سید احمد کسروی را برای ایشان ببرد.
نکته بسیار مهم اینکه همه این مطالبی که از مطالعات جنبی امام گفته شد، نسبت به مطالعات تخصصی فلسفی، عرفانی، فقهی، روایی و تفسیری ایشان، شاید اصلا به حساب نیاید و اگر حجم مطالعه قرآن ایشان که هر روز در چند نوبت انجام میشد نیز به این مطالعات افزوده شود، تازه فرهیختگی و حجم عظیم کار مطالعاتی امام درک میشود.
طبق سندی که سیدحمید روحانی در کتاب نهضت امام خمینی، ج ۱، ص ۴۰۴ میآورد در همان ایام حضور امام در زندان پس از خرداد ۴۲ ایشان کتابهای زیر را نیز درخواست میدهند (رسید دریافت آن در کتاب آمده):
۱-مکاسب محرمه ۲- کتاب الطهارة ۳- توضیح المسائل ۴- حاشیه توضیح المسائل ۵- تهذیب الاصول جزء اول و جزء الثانی و جزء ثالث ۶- تعلیقه بر وسیله ۷- تعلیقه عروة الوثقی ۸- مناسک حج ۹- نجاة العباد ۱۰- زبدة الاحکام.