ابوامامه ى باهلى [1]
ابوامامه باهلى :
نام او صُدَى بن عَجْلان بن حارث است و به او ابن وهب و نيز ابن عمرو بن وهب باهلى نيز گفته شده است و به كنيه اش، ابوامامه مشهور است. درباره ى اسمش اختلافى نيست [2] ولى در نسبت دادن او به باهله اختلاف كرده اند، بعضى هم او را از قبيله ى بنى سهم در باهله دانسته اند. [3]
گفته شده است باهلى منسوب به قبيله ى باهله، قبيله اى از قبيله هاى قيس عيلان است و باهله، نام زن مالك بن اعصر بن سعد بن قيس عيلان بوده است كه پس از مالك، معن، پسر مالك، به رسم جاهليت، با زن پدر خود همبستر شد و اين فاميلى به اين زن نسبت داده شده است; اين قبيله برخلاف رسم اعراب با انتساب غيرمستقيم، خود را به دايى و خاله منسوب مى سازند; [4] از اين جهت، عرب از نسبت باهلى امتناع ورزيده و اين نسبت را عار مى دانسته است.
شاعرى گفته است:
و ما ينفع الاصل من هاشم *** اذا كانت النفس من باهله
: اصل و ريشه ى هاشمى داشتن، در صورتى كه به باهله انتسابى داشته باشد، سود ندهد (يعنى مادر فرد از اين طايفه باشد).
ديگرى مى گويد:
اذا قلت للكلب يا باهلى *** عوى الكلب من شؤم هذا النسب
: اگر به سگى بگويى: باهلى، سگ از شومى اين نسبت، زوزه مى كشد. [5]
سایر محورهای مقاله
- ابوامامه و نقل حديث
- ابوامامه و طرفدارى از اميرالمؤمنين(عليه السلام)
- ابوامامه و كناره گيرى از جنگ
- وفات ابوامامه
n
[1].محقق: مریم قدمی
[2]. طبقات خليفه، خليفة بن خياط : 94 ـ 93; الاستيعاب، ابن عبدالبر، 2 : 736 و الاصابه، ابن حجر 3 : 340.
[3]. الاستيعاب، ابن عبدالبر 4 : 1603.
[4]. الفتوح، ابن اعثم (ترجمه : مستوفى هروى) : 1017.
[5]. ريحانة الادب، مدرس تبريزى 7 : 19. ادامه مقاله جلد سوم دایره المعارف صحابه