مسئله فلسطین و رشد عقلانیت و احساسات اجتماعی جامعه ایرانی

مسئله فلسطین و رشد عقلانیت و احساسات اجتماعی جامعه ایرانی
مسئله فلسطین و رشد عقلانیت و احساسات اجتماعی جامعه ایرانی
مسئله فلسطین و رشد عقلانیت و احساسات اجتماعی جامعه ایرانی
[price] [lowprice] [highprice]

یادداشت | دکتر علیرضا مؤمن


 در توصیف عمل فردی و یا یک پدیده اجتماعی، امکان‌های مختلفی وجود دارد که برخی از آنها می‏‌تواند درست و یا اشتباه باشد. عموماً در حوزه دانش این وضعیت‎ها را بر اساس مفاهیم نظری توضیح می‏‌دهند. مفاهیم نظری مفاهیمی هستند که در توصیف و تبیین مسئله، موضوع یا پدیده‏‌ها، روابطی را میان یک‌سری از مفاهیم در معرفی آنها برقرار می‏‌کنند که بر اساس آن روابط ما می‏‌توانیم، آنها را صورت‌بندی، توصیف و تبیین کنیم.

 

به‌عنوان‌مثال در توصیف یک فرد که در یک نزاع خیابانی، وارد درگیری نمی‏‌شود، می‏‌توان مفاهیم مختلفی مانند بی‏‌مسئولیت، ترسو، زرنگ، فهمیده و... را بکار برد. هر کدام از این مفاهیم میان درگیری خیابانی و فردی که خود را درگیر آن نمی‏‌کند، ارتباطات مفهومی مختلفی را در توصیف و تبیین این وضعیت صورت‌بندی می‏‌کند و ما بر اساس آنها با این وضعیت آشنا می‏‌شویم. قاعدتاً تفاوت بسیاری میان دو مفهوم بی‎مسئولیت و فهمیده و صورت‎بندی وضعیت توسط آنها وجود دارد. اینکه کدام از این مفاهیم نظری واقعی‏‌تر و دقیق‎تر است باید شواهد و مدارک زیادی را از طرفین این وضعیت (نزاع خیابانی و فرد کنار خیابان) جمع‌آوری کرد و بر اساس آنها می‏‌توان قضاوت کرد که کدام یک از این مفاهیم به توصیف واقعیت بیشتر کمک کرده است.

 

به‌عنوان‌مثال اگر این نزاع خیابانی کار هر روزه این افراد باشد و فرد موردنظر یکی از افراد موجه محل باشد که سابقه ارائه خدمات مختلف فرهنگی و اجتماعی را در محل دارد، مفهوم بی‌مسئولیت، یا ترسو، مفاهیم درستی برای توصیف و تبیین این وضعیت نیستند و باید به دنبال مفاهیم بهتری برای عکس‎العمل این فرد گشت.

 

تقریباً مشابه این مثال، برای عمل و عکس‏‌العمل گروه‌ها، نهادها و یا جوامع در موقعیت‌های مختلف وجود دارد و اساساً مفاهیم و چارچوب‌های نظری برای توصیف و تبیین وضعیت‌های پیچیده اجتماعی در دانش‌های اجتماعی پدید آمده‎اند و هر کدام آنها به اقتضا می‏‌توانند میان عمل جوامع و موقعیت‌ها در قالب یک‌سری از مفاهیم، رابطه برقرار کرده و به افراد در بیان آن وضعیت کمک کنند. اما اینکه آیا این مفاهیم و چارچوب‌ها به چه میزان واقعیت را منعکس می‏‌کنند، باید شواهد و مدارک گسترده‎ای را در کنار هم قرار داد و بر اساس شواهد و مدارک گسترده، میزان حقانیت این مفاهیم و نظریات را در بیان واقعیت سنجید. چرا که بسیاری از مفاهیم نظری که در نگاه ابتدایی و ظاهری، در توصیف واقعیت بسیار دقیق به نظر می‏‌رسند، بر اساس سوابق، شواهد و مدارک گسترده، تبدیل به مفاهیمی مردم‌فریب و منفعت‌طلب می‏‌شوند که افراد زیادی را از یک واقعیت دور و به توهمی خاص نزدیک کرده‎اند.

 

مفاهیم و چارچوب‎های نظری در دانش‎های اجتماعی که توسط اساتید این حوزه پیشنهاد می‏‌شوند، نگاهی درجه دوم به وضعیت‌های درجه اول و تجربه شده توسط اعضای جامعه هستند و بسته به‌دقت استفاده از آنها در بیان وضعیت‎ها، می‏‌توانند به افراد جامعه در جهت رشد خود کمک کرده و یا در جهت تحقق آنها مورد استفاده قرار گیرند. در واقع یک نوع رفت و برگشت میان تولیدکنندگان مفاهیم نظری در دانشگاه‏‌ها و حوزه‎ها و استفاده‌کنندگان مردمی از این مفاهیم وجود دارد.

 

عموماً باتوجه‌به ماهیت فرهنگی علوم‌انسانی اروپایی، تحصیل و به‌کارگیری آنها برای توضیح جوامع غیراروپایی (اروپا محور)، نوعی تحقیر، عقب‌ماندگی، نداشتن و نفهمیدن را برای این جوامع به همراه می‌آورد و اغلب در موقعیت‏‌های مشابه، توصیف‏‌ها، به سمت خودزنی و خود تحقیری گرایش پیدا می‏‌کند و در رابطه با موقعیت‎های که مبتنی بر فرهنگ درونی شکل می‏‌گیرند و سابقه در فرهنگ اروپا محور ندارند، این دانش‎ها یا بی‎زبان و بی‎مفهوم می‏‌شوند و یا به شکل ملموس، واقعیت را تحریف شده، نارسا و محدود توضیح می‏‌دهند. باتوجه‌به این مقدمات حال یک سؤال می‌‏توان طرح کرد که آیا وضعیت عمل جامعه ایرانی در مواجهه با مسئله فلسطین را می‌توان با مفهوم نظری خستگی اجتماعی توضیح داد. یعنی آیا اگر سوابق، شواهد و مدارک مختلف را جمع‌آوری کنیم، این نظریه را تأیید می‏‌کند.

 

این‌که جامعه ایران در یکی دو دهه اخیر، از یک طرف درگیر حجم گسترده‎ای از تهاجمات ترکیبی خارجی از تحریم‎های اقتصادی، مواجهات امنیتی و سیاسی و جنگ شناختی بوده و از سوی دیگر دچار ناکارآمدی‎های داخلی در رتق و فتق امور کشور بوده است، بسیار طبیعی می‌‏نمایاند که جامعه دچار فرسودگی و خستگی شده باشد و این که در بخشی از این تهاجم‎های ترکیبی، مسائل به رویکرد منطقه‌ای ایران ارتباط داده و جامعه وضعیت خود را در نسبت منطقه‏‌ای فهم می‏‌کند نیز درست است.

 

اما آیا این شواهد و مدارک می‏‌تواند توصیف‌کننده واقعی وضعیت یک جامعه مانند ایران در مواجهه با مسئله‌‏ای مانند فلسطین باشد. جامعه ایرانی در طول تاریخ، مواجهات متعدد و بسیار سخت‎تری را به خود دیده است و جامعه راحت‎طلبی نبوده است و یا نمی‌توانسته با راحت‌طلبی خود را در سیر تاریخی حفظ کند. به عبارتی از روی اختیار و یا بالاجبار جامعه ایرانی در مسیر تاریخی خود همواره با مسائل و مشکلات حاد و عدیده روبرو بوده و احتمالاً در آینده هم خواهد بود و لذا ایجاد یک تصویر از گذشته یا آینده بدون مشکل، در جامعه ایرانی، تقریباً تصویری اشتباه است و بیشتر تصویر فروشی به مقاصد دیگر را نشان می‏‌دهد. شاید در بهترین حالت بتوان یک تصور نسبی از کم و زیاد شدن مشکلات را برای جامعه ایرانی بسته به میزان قدرت ملی (داخلی) درست دانست، که، منطق عمل و ارائه آن، متفاوت از صورت‌بندی منفعت‏گرایانه یا تضادگرایانه برای بیان نسبت رابطه جامعه ایرانی با مسئله فلسطین است. جامعه ایران جامعه ضعیفی نیست که اگر ضعیف می‏بود در مقابل این کمیت، کیفیت و شدت تهاجمات یکی دو دهه اخیر، از بین می‏رفت، کما اینکه جوامع مشابهی که نسبت تهاجمات به آنها، کمتر از یک‌صدم تهاجمات به ایران بوده است در مدت کمی از هم فروپاشیده و تسلیم شده‌اند؛ ولی جامعه ایرانی هنوز مانده و در مجموع و در سطح کلان ادعای پیروزی دارد. اساساً این یک تناقض است که برای یک جامعه ضعیف و خسته، این حجم و تنوع از جبهه‏‌ها، برای مواجهه با آن در نظر گرفته شود.

 

به نظر می‌‏رسد برخی هنرمندان و کارگردانان افکار عمومی، با نادیده گرفتن سوابق و زیرساخت‏‌های نگه دارنده جامعه ایرانی در توصیف موقعیت‌‏ها، تصویر خستگی اجتماعی را در نمایش جامعه ایرانی بزرگ و برجسته کرده‌‏اند. از میان دو مقوله سابقه جامعه ایرانی در مواجهه با مسئله فلسطین و زیرساخت‏‌های نگهدارنده و جلوبرنده جامعه ایرانی در مواجهه با موقعیت‎ها، در ادامه سعی می‏‌شود در رابطه بااهمیت سابقه در مواجهه جامعه ایرانی با مسئله فلسطین مطالبی ارائه شود و مفهوم پختگی اجتماعی، به‌عنوان مفهوم جایگزین، برای توصیف این وضعیت پیشنهاد شود. در این متن از میان سوابق فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، فقط به دو مفهوم یهودیت و ظلم‌ستیزی اشاره خواهد شد.

 

جامعه ایرانی تقریباً از زمان ایران باستان با جامعه یهودی و مسئله یهود درگیر بوده است و یهود و یهودیت یک مسئله تاریخی در جامعه ایرانی بوده است. هر چند به اقتضا تغییر حکومت‌ها، موقعیت و جایگاه فرهنگی و اجتماعی یهودیان در جامعه ایران تغییر پیدا می‏کرده است؛ اما نکته مهم و شاید مغفول این سابقه طولانی در حکومت‎های مختلف، مواجهه و نگاه منفی فرهنگ و جامعه ایرانی (فارغ از موقعیت‏‌یابی یا ازدست‌دادن موقعیت‌‏های اجتماعی در جامعه به‌واسطه حکومت‌‏ها) به یهودیان به‌واسطه نوع اخلاق و رفتار اجتماعی آنها در جامعه ایرانی بوده است. به عبارتی، به‌واسطه نوع اخلاق و رفتار شایعی که در طول زمان یهودیان در ارتباط با مردمان غیریهودی در جامعه داشته‌‏اند، جامعه ایرانی تجربه و نگاه خوبی به آنها نداشته و همواره از بخشی از آنها نوعی از سودجویی، پنهان‎کاری و ناجوانمردی را انتظار داشته است؛ لذا بسیاری از وقایع تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و بالتبع داستان‏‌ها، مثل‌‏ها و باورها در جامعه ایرانی در رابطه با آنها در فرهنگ ایرانی شکل پیدا کرده است؛ لذا با شکل‏‌گیری مسئله فلسطین در سده اخیر، هرچند حکومت‏‌ها مواجهات مختلفی با جامعه یهودی داخلی و صهیونیزم بین‌المللی داشته‌‏اند، جامعه ایرانی تغییرات محسوسی در این زمینه نداشته‌اند و لذا مواجهه روشنی با یهودیان داخلی و صهیونیست‌های بین‏‌المللی داشته‌‏اند. جامعه ایرانی، مشروط به اثبات عدم خیانت به ملت ایران، یهودیان داخلی را به‌عنوان مردم ایران پذیرفته و نسبت به غصب سرزمین‌‏های فلسطینی موضع مخالفت داشته‎اند.

 

مفاهیم ظلم و عدل و مبارزه با ظالم و ظلم در تاریخ فرهنگ ایرانی سابقه‏‌ای به‌اندازه کل تاریخش دارد. در واقع نمی‎توان مفهوم دیگری را به جز مفهوم دین در کل تاریخ ایران پیدا کرد که این چنین گسترده در میان مردمان به شکل‌های مختلف حضور داشته و انسان ایرانی را حرکت داده باشد. ایرانیان این مفهوم را در دوره‏‌های مختلف تاریخی، به فراخور تغییر و تحولات، در شکل‌های مختلف بازتولید و معناهای متفاوت و جدیدی از عدالت را برای فهم موقعیت خود و ارتباط با دیگران ایجاد کرده‎اند و مبتنی بر این مفهوم و معنا، موقعیت خود را فهم کرده و در جهت ساختن جامعه مطلوب از آن بهره گرفته‌اند. جامعه ایرانی چه در دورانی که موفق شده به این آرمان خود نزدیک شود و چه در زمانی که از آن دور شده، در هیچ دوره‎ای این شاخص را برای فهم موقعیت‌‏های خود از سطح محلی تا سطح جهانی از دست نداده است. شاید بتوان یکی از مهم‎ترین دلایل این وضعیت را، دینی بودن جامعه ایرانی و ارتباط این‌همانی‌ای که میان دین و عدالت در میان جامعه ایرانی وجود دارد، دانست. به عبارتی، عدالت، به‌درستی، یک شاخص بنیادی برای فهم میزان انسان بودن و جایگاهش در قلوب ایرانیان بوده است. ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی جامعه ایرانی با تغییر و تحولات مختلف فراز و نشیب، و تغییر و تحول‌یافته و نسبت‌های متفاوتی با امور مختلف از بی‌‏تفاوتی نسبت به قواعد و خواسته‏‌های زورمندان، تا خروج و تشکیل حکومت متفاوت را شامل می‎شده است و از در این راستا جامعه همواره فاصله و رابطه خود با زورمندان را مبتنی بر میزان رعایت عدالت (1) و نسبت‌گیری‌های عادلانه در امور مختلف تنظیم می‎کرده است.

 

حال می‌توان دوباره این سؤال را مطرح کرد که آیا وضعیت عمل جامعه ایرانی در مواجهه با مسئله فلسطین را می‏‌توان با مفهوم نظری خستگی اجتماعی توضیح داد؟ در واقع خستگی اجتماعی نشان‌دهنده یک انتظار خاص از جامعه ایران بوده که بروز نداده است و علت آن سابقه چند دهه گذشته جامعه در رابطه با فلسطین بوده است. در این تحلیل آن انتظار که معیار ارزیابی قرار گرفته این بوده که باید تجمعات چند صدهزار نفره و میلیونی در شهرهای مختلف شکل می‏گرفته و نگرفته، (2) دلیل طرح این انتظار هم سابقه دهه‏‌های اول انقلاب بیان شده که در آنجا ما شور و حرارت بیشتری در رابطه با فلسطین را شاهد بوده‌ایم.

 

شاید بتوان با یک مثال این تصویر و تصور را مقداری روشن کرد و گفت که آیا اگر یک نوجوان برای گرفتن حقش در سن ۱۳ سالگی با پرتاب سنگ بخواهد از حقش دفاع کند، آیا وقتی به سن ۴۰ سالگی رسید، این پذیرفته است که باز هم برای گرفتن حقش از پرتاب سنگ استفاده کند. به زبان علوم اجتماعی، تاریخ و سابقه پیداکردن در یک موضوع، فهم، موضع و تصمیم‌گرفتن نسبت آن را بسیار متفاوت می‌کند و توقع می‌رود که بسیار پخته‌تر و پیچیده‌تر با موضوع مواجهه داشته باشد. جامعه‎ای که انقلاب کرده و حکومت تشکیل داده و حکومت و ملت در پیشبرد این خواسته ملت در مواجهه با اسرائیل حرکت کرده و تاریخ شکل داده است، قاعدتاً باید برای فهم حکومت و جامعه‌اش، بسیار محتاطانه عمل کرد. جامعه ایرانی در آن زمان که کسی در این میدان نبوده، این مسئله را با حضور خود به جهانیان نشان داده است و اکنون که جهانیان به موضع ایرانیان نزدیک شده‌‏اند و ایرانیان به‌واسطه حکومت، امکانات عملیاتی زیادی برای عمل و حمایت دارند، بیرون آمدن صرف دیگر او را راضی نمی‎کند و از خود می‎پرسد که این بیرون آمدن، چه طرح و نقشه‌‏ای را در ازبین‌بردن ظلم دنبال می‌کند. دیگر صرف نمایاندن مظلوم و ظالم، انتظار او را برآورده نمی‏کند و خواستار برعهده گرفتن نقش جدید که نقشه جدیدی را دنبال می‏کند، است، در واقع می‎خواهد بداند فلسطین در ساخت نقشه ایرانیان در کجا قرار دارد و در نبود توضیح و توجیهاتی که مبتنی بر تاریخ و فرهنگ ایرانیان مسلمان است، چارچوب خستگی اجتماعی در ذیل جنگ ترکیبی توسط برخی برای توضیح موقعیت بیان می‏‌شود. جامعه ایرانی در بسط و توسعه انقلاب اسلامی نیازمند توضیح و تفسیرهای تازه‌ای برای تنظیم روابط خود با مسئله فلسطین مبتنی بر زیرساخت‌هایش است تا بتواند رشد و پختگی خود را از زبان نخبگانش بشنود و در تعامل با آنها به حرکت‌های اصلاحی خود  از زیرساخت‌‏های فرهنگی و تاریخی، به‌‏هم‌‏ریختگی اجتماعی را تشدید و در میان‌مدت و بلندمدت جامعه را گرفتار مشکلات زیادی می‌کند که بعضاً جبران آنها بسیار سخت و هزینه بر خواهد بود.

 

پی‌نوشت:
(1) عدالت در جامعه ایرانی به علت تاریخی بودن آن، یک مفهوم پیچیده و چندبعدی است و نباید آن را به برخی از ابعادش فروکاست. قابلیت توجیه نظری عدالت به علت الگو داشتن در فهم ایرانیان، بسیار پایین است و بیشتر مبتنی بر عمل، می‏توان حرکت بر اساس آن را برای جامعه توجیه کرد.

(2) فارغ از صحت این ارزیابی که در هیچ‌کدام از کشورهایی که در یک یا دو شهر، تعداد بالای جمعیت حاضر می‌شده، کل پهنه سیاسی یک کشور در این رابطه درگیر نمی‌شده است. درحالی‌که در ایران این تجمعات در برخی موارد در بیش از ۱۵۰۰ نقطه برگزار شده و بخش‎های مختلف در موقعیت‌های خاص خود به شکل گسترده به این موضوع پرداخته‌اند. به‌عنوان‌مثال فقط در آ. پ. در بسیاری از مدارس (حدود ۱۰۰ هزار مدرسه و جمعیت بالای ۱۴ میلیون دانش‌آموز)، موضوع فلسطین در شکل‌های مختلف موردتوجه قرار گرفته است. در واقع جمعیت درگیر در مسئله فلسطین در ایران با هیچ کشوری در کمیت و کیفیت قابل‌مقایسه نیست.

 

  • برچسب‌ها
  • پایگاه اطلاع رسانی, پورتال رسمی, پژوهشکده باقرالعلوم(ع)،تبلیغ،اطلاع رسانی،گلشن ابرار

مطالب مرتبط