عبور دشمن از «خاکریز» به «ذهنیت»
دشمن در محاسباتِ کلانِ راهبردی خود به یک بنبستِ بزرگ رسیده است. تجربه میدانهای سخت و رویاروییهای نظامی نشان داد که تصرفِ این خاک با ابزارِ آتش و آهن ممکن نیست. رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود در دیدار با مداحان (۲۰ آذر ۱۴۰۴) پرده از این تغییر فاز برداشتند و با عنوان نمودن «جنگ معنوی»، میدان جدید را ترسیم نموده و فرمودند: «در جنگ معنوی قرار داریم. دشمن فهمید که تصرف این مُلک و این خاک و این سرزمین الهی و معنوی با ابزار فشار و ابزار نظامی امکان ندارد. فهمید دشمن که اگر بخواهد تصرفی بکند، دخالتی بکند، موفقیتی پیدا کند باید دلها را تغییر بدهد، باید مغزها و فکرها را عوض کند. رفتند توی این خط. ما البتّه ایستادیم در مقابلشان، محکم.»
در «جنگ معنوی»، دشمن به جای موشک، «تردید» شلیک میکند و به جای اشغالِ شهرها، به دنبال «تسخیرِ دلها و مغزها» است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
1- استراتژی دشمن: «مرگِ فکر» با حذفِ «ادبیات»
یکی از عمیقترین نکات مطرح شده در بیانات اخیر رهبری معظم، رابطه میان «فکر» و «ادبیات» است. ایشان فرمودند: «اگر یک فکری وجود داشته باشد ادبیات متناسب با آن فکر وجود نداشته باشد آن فکر میمیرد، از بین میرود.»
این جمله، کلیدِ فهمِ جنگ معنوی است.
تاکتیک دشمن: دشمن لزوماً خودِ فکر انقلابی را مستقیم هدف نمیگیرد؛ بلکه تلاش میکند «ادبیات» آن را از بین ببرد. وقتی ادبیاتِ حماسه، ادبیاتِ ایثار و ادبیاتِ مقاومت از جامعه گرفته شود یا با ادبیاتی سخیف و وارداتی جایگزین شود، آن فکرِ متعالی (حتی اگر حق باشد) در انزوا میمیرد.
پاتکِ ما (ادبیات مقاومت): راه مقابله، تولید و تقویت «ادبیات مقاومت» است. همانطور که در سیره پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) مشاهده میکنیم، ایشان از ابزار کلام برآمده از وحی برای فتحِ قلوب استفاده کردند که اثرش از شمشیر بیشتر بود.
لذا باید از ابزار هنر استفاده نمود و در دلها نفوذ نمود و به همین خاطر رهبری معظم تأکید کردند، گاهی یک نوحهی خوشساخت از چندین منبرِ اثرگذارتر است؛ چرا؟ چون مستقیماً با «دل» کار دارد.
2- هدفگذاریِ جنگ معنوی: تصرفِ پایگاهِ «احساس و اندیشه»
در جنگ نظامی، فرماندهان به دنبال تصرفِ بلندیهای استراتژیک هستند. در جنگ معنوی، بلندیهای استراتژیک، «ذهنها و دلهای جوانان» است.
رهبر انقلاب با اشاره به پدیده مداحی و هیئت به عنوان یک «عنصر اثرگذار»، ماهیتِ این اثرگذاری را مشخص کردند: «عاملِ اثرگذاری که روی ذهنها و مغزها و دلها اثر میگذارد.»
پس هرچه عنصر اثرگذار داریم را باید دریابیم؛
که دشمن میخواهد این کانونهای اثرگذار را خنثی یا منحرف کند:
1- انحراف در محتوا: دشمن تلاش میکند مفاهیمِ بلندِ دینی را دچار شبهه کند تا قداستزدایی صورت گیرد.
2- تغییر جهتِ قطبنما: هدف نهایی این است که جوانِ هیئتی و انقلابی، به جای آنکه کانونِ «پایبندی به ارزشهای انقلاب» باشد، دچار استحاله شده و سربازِ فرهنگیِ غرب شود.
3- الزاماتِ پیروزی: از «هیجان» به «پژوهش و عمق»
شاید مهمترین دستورالعملِ عملیاتیِ این سخنرانی، عبور از کارهای سطحی به کارهای عمیق و پژوهشمحور است.
لذا رهبر انقلاب صریحاً فرمودند: احتیاج دارد به پژوهش؛ باید آسیبشناسی بشود، باید راههای تکاملش پیدا بشود.
در جنگ معنوی، نمیتوان صرفاً با «شور» جنگید؛ «شعور» لازم است لذا دو کار باید در دستور قرار گیرد:
1- پژوهش و آسیبشناسی: ما باید دقیقاً بفهمیم دشمن از چه رخنههایی وارد میشود؟ نقاط ضعفِ ما در بیانِ معارف چیست؟ تفرقه و عدم درکِ اولویتها از آسیبهای اصلی است.
2- تولیدِ محتوایِ غنی: مقابله با جنگ معنوی، با دستِ خالی ممکن نیست. باید «محتواهای مناسب» که برخاسته از هویتِ اصیلِ خودمان باشد، تولید و تهیه شود و لذا فرمودند: منبر را سرشار کنید از نقاط قوت اسلام؛ یعنی کسی که پای صحبت شما مینشیند، از قرآن، از مفاهیم قرآنی بخش زیادی را بهرهمند بشود و استفاده کند.
نتیجهگیری:
جنگ معنوی، جنگی است که در آن «کلمات» گلولهاند و «هنر»، سامانه پرتاب.
ما در لبهی یک نبردِ تمامعیارِ شناختی هستیم. دشمن میخواهد با تهی کردنِ مفاهیمِ ما از «ادبیاتِ فاخر» و «محتوایِ عمیق»، فکرِ انقلاب را بکشد.
پیروزی در این میدان در گروِ دو چیز است:
اول؛ «عمقبخشی و پژوهش» برای آنکه بدانیم چه میگوییم.
دوم؛ «هنرمندی و ادبیاتسازی» برای آنکه آنچه میگوییم، بر دلها بنشیند و در مغزها رسوخ کند.
لذا با تکیه بر اینها دستور صادر شد: به دفاع اکتفا نکنید، به نقاط ضعف دشمن هجوم بیاورید.