اندیشکدهی باقرالعلوم (علیه السلام)
|
ایده ی کلان و مادر در مطالعات زنان
نام سند:
|
ایده کلان و مادر در مطالعات زنان
|
گروه:
|
اندیشکده باقرالعلوم (علیه السلام)
|
تهیه و تدوین:
|
عبدالله صفری
|
ایده پرداز
|
حجت الاسلام موسوی، حجت الاسلام فلاح
|
اظهار نظر کنندگان:
|
حجج اسلام آقایان دکتر هاشمیان، سوزنچی، علی جعفری و اسماعیل پور
|
واژه های کلیدی:
|
زنان، انقلاب، خانواده محوری، مادر
|
ویرایش نهایی:
|
20/06/1400
|
عنوان
ایده کلان و مادر در مطالعات زنان
مقدمه:
برای حل مسائل جاری و عینی حوزه فرهنگ، مراکز پژوهشی به حسب توانمندیهای خود در عرصه پژوهش ، اشکال مختلف مواجهه روشی را انتخاب میکنند که به نظر میرسد نتیجه مطلوب و مورد انتظاری را نداشته است، برای طرح ایده اصلی ابتدا به بررسی انواع روشها پرداخته و سپس ایده مادر طرح میشود.
- انواع مواجه های روشی برای حل مسائل:
- موضوع محوری:
در مطالعات موضوع محور ابعاد مختلف یک موضوع مورد بررسی و آنالیز قرار گرفته و عوامل موثر در آن مساله لیست میشود. آنچه در این بین مهم است نشان دادن عامل زیر ساختی است که معمولا تحقیقات به عامل زیر ساختی نمیرسند. چون فهم عامل زیر ساختی نیازمند حکمت است و محققی که بدین منظور تربیت شده حکیم نیست و محصول مطالعاتی از سنخ مباحث فقهی و مقداری از کتب دانشمندان غربی است و به حسب ذوق خود برای این منظور تلاش میکند و نتیجه بخشی و ثمر دهی این روش چندان معلوم نیست.
2-1. مطالعات انتقادی
در این روش مسئله عینی تمدن غرب از نظریه تا عمل به عنوان یک پدیده عینی مورد مطالعه و نقد قرار می گیرد. رویکرد نقدکلامی به همان معنای دفاع از مبانی اندیشه دینی است. به علت استقرار در اندیشه دینی و موضع دفاع صورت بندی نقد مورد قبول است. ولی در واقع به علت طرح مساله از موضع دفاع، مباحث انفعالی بوده و در حقیقت متن اصلی و مسلط همان تمدن غرب با ویژگیهای خودش می باشد و ایجابا محتوا مبهم بوده و خروجی مطلوبی به ارمغان نمی آورد.
3-1. مسئله محوری
رویکرد دقیقتر در این بین مساله محوری است. آنالیز کردن مساله و استخراج عوامل موثر و پدید آور مساله مورد مطالعه در این رویکرد بدست می آید. این رویکرد هم به علت تشکل شبکه ماتریسی از مسائل که به صورت شبکه ای به هم متصل بوده و به تناسب کنکاش از زوایای مختلف این ماتریس گسترده تر شده و در نهایت عملا امکان حل این مسائل در هم تنیده ممکن نخواهد بود.
4-1. حل مسئله توسط کنش گر میدان
یک مدل دیگر که امید به حل مسئله و یافتن پاسخ در آن بیشتر است؛ حل توسط کنشگر میدانی است. زیرا مسئله مربوط به واقعیت عینی و جاری در جامعه است، و در واقع مسئله مندی مربوط به کنش گر و تکنسین در میدان عمل است، حال کسی که علومی از فقه و علوم اجتماعی و ... خوانده چطور میتواند مسئله او را درست بفهمد تا اینکه بتواند ارائه راهکار کند؟ چرا؟ چون آن کنشگری که عمری با آن مسئله زندگی کرده و اصلاً تخصصش برخورد کردن با آن مسئله و حل کردن این مسئله است، نتوانسته حل مسئله کند، مشخص است کسی که کتب جامعه شناسی ، فقه و مقداری فلسفه خوانده به طریق اولی نمی تواند حل مسئله کند. و عمده اینگونه مطالعات هم به جمع و تفریق های یک سری حرف های کلی و مطالبی ختم میشود که کنش گر میدان در ارتکازات اولیه اینها را دارد و اصلا نیازی به مطالعه این مطالب ندارد. با این حال این مطالعات هم حرکتی است که در محیط و جامعه علمی میتواند یک حساسیتی روی این موضوع پدید بیاورد.
5-1. مطالعه افراد موفق در کنشگری
یک جنس از مطالعات هم این است که الگوی کنشگر موفق و موثر مورد مطالعه قرار گرفته وبا آنالیز آن الگوی بدست آمده برای سایر کنشگران تجویز شود. اما در واقع نسخه های موفق به علت اینکه توفیقاتشان به حسب شرایط زمانی و مکانی و ویژگیهای دیگر یک منطقه و محیط است قابل تکثیر نیستند.
اقعیت این است که امکان حل مساله در این روشها بسیار اندک است و بررسی تاریخ دانش هم نشان میدهد که عمدتا آن چیزی که مسئله را حل و دانش را پیش برده، ایده بوده است، یعنی یک ایده خلاقانه ای که اگر عمیق بوده یک بُعد حکمتی داشته و اگر عمیق نبوده و تکنیکال بوده، وارد میدان شده و توانسته مسئله ای را حل کند و بعد به تبع آن یک نظریه ای خلق شده به تبع آن نظریه، تکنیکی فربه شده و اساسا بر اساس یک ایده مرکزی بوده که هر مسئله ای میتوانسته پاسخی پیدا کند.
- خاستگاه مسائل زنان در ایران
مسائل مربوط به موضوع زن همچون: زن سرپرست خانوار، مسئله ازدواج و طلاق و... ، مسائل فراوانی هستند. راه حل مرسوم برای حل هر کدام از این مسائل این است که پروژه هایی دست پژوهشگر با همان ویژگیهای ذکر شده داده شود، در حالی که نتیجه مطلوب مورد انتظار نیست و معلوم نیست چه میزان نتیجه تحقیقات مسئله را حل کند. سوال این است که چگونه میشود از این چرخه، خارج شد؟
این مسائل در حقیقت برآمده از یک الگوی جدید و ادعای تمدنی جدید به اسم انقلاب اسلامی است. چرا که بسیاری از پدیده هایی که به عنوان مسائل و مشکلات مطرح میشوند در بافت زندگی غربی رایج و مورد قبول است. خانواده تک هسته ای به عنوان یک پدیده ی واقعی در غرب مورد پذیرش قرار گرفته است در حالی که در زندگی ایرانی اسلامی به عنوان یک چالش و ناهنجاری به حساب می آید.
- پاسخ انقلاب به مسائل برآمده از ایده انقلاب اسلامی
اما وقتی شما انقلاب کردید این انقلاب یک چیز دیگری خلق کرده، و سوال اصلی این است که خود این انقلاب آیا نباید بتواند پاسخ بدهد و ادعای ما این است که پاسخ میدهد، یک ایده ای وجود دارد که این ایده، ایده ی عمیقی بوده، حکیمانه هم بوده، آمده و جواب هم گرفته. یعنی شما چهل سال توانستید پای ایده بایستی، پس معلوم میشود ایده، ایدهی خامی نبوده یک ایده ای بوده که روی زمین محقق شده به صورت تمدنی هم ایستادگی کرده. چرا؟ چون عملیات تمدنی چیزی در عوالم خیال نیست که توهمات ذهنی باشد. اتفاق تمدنی همین اتفاقی است که بعد از انقلاب افتاده تا همین الان شما مقابل همه مدلها ایستادید. آن تمدنی که در مسیرش هستید همین راه را ادامه بدهید میرسید. چه کسی میتواند راه را بفهمد؟ باید بو کشید و فهمید چگونه میتوان به مسیر ادامه داد. وقتی می گوییم مکتب امام الهام بخش است به این معناست که یک مکتبی یک اندیشه ای و یک ایده ای که این ایده آمده روی زمین و محقق شده، حالا کافیست این ایده را روی زمین خوب پیدا کنید اگر خوب پیدا کنید و خوب آنالیز کردید، راه بقیه حوزه های مسائلی که برای شما مبهم هست همان ایدهی معلوم، ابهامهات را برطرف میکند.
- الگوی زن انقلابی
حالا قسمت سوم بحث این است که مسئله در مورد زن برخلاف تقریری که ما سعی میکنیم از آن داشته باشیم زن مدرن نیست، اما زن سنتی و امتدادی از زن سنتی هم نیست، زنی است که انقلاب اسلامی پدید آورده است و از اینروست که مشکل داریم.
اگر زن سنتی بود پاسخ بسیاری از مسائل ما روشن بود، مشکل از آنجایی آغاز میشود که حضرت امام(ره) انقلاب را با مدل امتداد صرف سنت پیش نبرد. به عنوان مثال اول سراغ مدل حکومت برویم؛ ما حکومت اسلامی به این معنا که امیرالمومنین (علیه السلام) یک عده والی مشخص بکند و آن والی ها یه عده دیگر را معلوم بکنند و از بالا تا پایین باشد تشکیل ندادیم، یعنی این را می فهمیم خیلی راحت و سرراست هم هست یک دفعه این را تبدیل کنی به جمهوری اسلامی زیرا قطعاً دچار دوگانگی می شوی، بالاخره میخواهند رای بدهند. مثلا الان نزدیک ایام انتخابات شویم این سؤال می شود که وارد پروپاگاندای آنها بشویم یا نه؟ مدل را قبول کنیم یا نکنیم؟ مردم را میخواهیم بالاخره قبول کنیم یا دورش بزنیم؟ بگوییم که شما رای میدهید ولی واقعاً رای نمیدهند؟ خوب امام آن موقع مجبور بود یا مجبور نبود؟ اما به حرفهای امام که مراجعه میکنیم گویی که میگوید من جدیام؛ خودم اراده کردم که این مدلی باشد. انقلاب کردیم بلافاصله باید رفراندوم باشد خود مردم بیایند رای بدهند. بعد قانون اساسی، الی آخر همه را مردم انتخاب کنند یک مبنای حکیمانه پشت این بوده که امام فهمیده خیلی ها هم نفهمیدند، شاید تا همین الان غیر امام تعداد اندکی این را فهمیده باشند. اولا سورس معرفتی جدیدی نداریم. هرچقدردر فضای آکادمیک و حوزوی تربیت بکنیم همچنان نمیرسند به این نقطه ای که توانسته چنین پدیدهای را خلق کند. پس تا اطلاع ثانوی منبع همین است تا وقتی از این منبع عبور بکنیم؛ این نکته اول در بخش اول بود.
نکته دوم اینکه این منبع را فقط با بیاناتش نمیتوانیم بفهمیم، باید برویم و پدیده هایی که ساختیافته از این نقطه نگاه حکیمانه است را مورد تحلیل قرار بدهیم و با همان زاویه دیدی که امام داشته تا یک چیزهایی را به ما بگوید و حرف بزند. اما مسئله این است که وقتی که نگاه می کنید می بینید که پدیدهای که انقلاب اسلامی درست کرد به اسم جمهوری اسلامی واقعاً پدیده سنتی اداره سنتی جامعه که پادشاه بوده و حالا حالا به جای پادشاه فقیه بیاید بنشیند نیست و امام هم معتقد به این مدل نیست.
مسئله زنان در عصر انقلاب اسلامی
دقیقاً همین اتفاق در مورد زنها افتاد؛ از اول انقلاب شما اولین مشکلی که داشتید مسئله حضور زنان در تظاهرات بود. بالاخره خانم ها می خواهند در تظاهرات بیایند یا نیایند؟ چطوری امام کنار آمد؟ امام ره کوتاه هم نمی آید؛ می روند و تذکر میدهند اما امام کوتاه نمی آید. آقا که از همهی این آدم های در جرگهی انقلابیون همراه امام روشنفکر تر بود با چپها و روشنفکر ها بیشتر رفیق بود از نزدیک نه از دور، میگوید من هم نمیتوانستم قبول کنم[ که زنان به این راحتی با این همه احتمال اختلاط و محیطی که آن موقع بود در کنار مردان در تظاهرات باشند] ولی به خاطر اینکه به امام اعتماد داشتیم همراهی نشان دادیم. این تصویر خود آقاست که بیان می کند.
از نظر الگو بودن هم زن سنتی در جامعه سنتی از زن مدرن کارکرد بیشتری داشت، و با این حال ما نمیتوانیم بگوییم که زن دوره قاجار الگوی ماست، ما در انقلاب زن الگو پدید آوردیم تصویری که انقلاب اسلامی داشت از زنان الگو؛ خانم هایی است که دستشان اسلحه گرفتند در انقلاب، اینجا وقتی وارد این مسئله می شویم میبینیم که چیزی به نام حجاب تعریفش دارد عوض میشود شما تا دیروز حجاب را چه میدید؟ کأنه فاکتور اصلی که یک زن دارد فاکتور جنسیش است و حجاب میخواهد این را از معرض فسادی که ممکن است در جامعه پدید بیاورد_هرچند قاعده اول این است که بیرون نیاید و قاعده دوم اگر بیرونمی آید حجاب داشته باشد که فساد انگیزی نکند- خارج کند، پس بنابراین کارکرد چادر چیست؟ جلوگیری از اشاعه فساد.
اما در انقلاب شما یک کار دیگری کردید، ادعای شما هم چیز دیگری بود، ادعای شما این بوده اصلا کلا چرا چادر را آوردید؟ چون چادر قرار بوده که برعکس زمینه فعالیت اجتماعی بیرون خانه زن را فراهم کند. فاکتور جنسی را از وسط تعاملات یک زن به عنوان یک انسان بیرون میکشید تا در تعاملات بیرونیش سویهی انسانی پیدا کند. بعد میگویید حرف زدنت راهم دقت کن تا: «فیطمع الذی فی قلبه مرض» برود کنار تا بتوانی به عنوان یک انسان تعامل کنی. غربیها و این همه فمینیستها ادعا کردند ولی نتوانستند چنین کنند زیرا زن بخواهد یا نخواهد فاکتور جنسی در وسط تعاملاتش هست مگر اینکه اراده کند حذفش کند قابل حذف هست؟ بله ما بعد انقلاب امتحان کردیم، شما الی ماشاءالله مدل هایی دارید موفق و موثربوده اند.
یعنی اگر از این منظر نگاه کنیم تعریف حجاب هم برای ما تغییر می کند و به تبع معنای حضور اجتماعی زن هم عوض میشود. بعد شما میگویید من زن سرپرست خانوار را می خواهم ببینم که چه شکلی است؛ میروید نگاه می کنید این همه همسر شهید داشتید که زندگی را به تنهایی جمع کرده است. لذا خیلی از موضوعاتی که که با آن مواجهیم پاسخش از دل خود همین ایده بیرون می آید، به شرط اینکه دوباره به خود این ایده نگاه کنیم. اما فقط این سویه را طبعاً ندارد. مسئله ایده این است که در نهایت یک جاهایی این ایده ابهاماتی دارد علیرغم اینکه حوزههای واضحی درآن هست، اینکه زن مجاهد را توانستید ببرید و بیرون از خانه توانسته حضور داشته باشد کافی نیست؟ این تنها یک مسئله است. مسئله را با خانواده چطور میخواهید حل کنید؟ مشکلی به اسم خانواده و زن و خانه را به عنوان مشکل داریم نگاه می کنیم. چرا؟ چون بالاخره این زن مجاهد را آوردید دکترا گرفته میخواهد برود کار کند، خانه را چکار کند؟ بچه را چکار کند؟ سوال این است که واقعاً در این حوزه ایده داشتهایم یا نداشتیم؟ من این قسمت را نمی خواهم راجع به آن توضیح بدهم چون دوباره برمیگردد به اینکه شما اصلاً این حوزه ی مسئله ات را با همان زاویه مکتب امامی که تقریر می کردید آن ایده را نیامدید مورد بررسی قرار بدهید دوباره در همان چهارچوب زن سنتی قرار میگیرید لذا احساس میکنید دوباره میخواهید زن را محصور در خانه کنید.
تفاوت زن انقلابی با زن سنتی و مدرن
دو سه نکته اضافه کنم؟ چرا زن انقلابی غیر از زن سنتی است و چرا ما با سنت نیمتوانیم میانه امتدادی داشته باشیم؟ تصویری که معمولا سنت گراها ارائه میدهند و ظاهرا مطلوب ما هم هست یک گذشه مطلوب در زیست اسلامی و تمدنی است، چه مقدار مقبول ما به عنوان شعیه است؟ در حالیکه ما به قاجار وصفویه افتخار نمیکنیم، بقیه که خلفا هستند.
منبعی به نام مدینةالنبی و اتفاقاتی که افتاده به عنوان منبع الهام بخش ما هست تازه نه به عنوان سنتهای جاری در جامعه عرب جاهلی که بعداً امتداد پیدا کرده است. بلکه از جهت مداخلات حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در زیست زنانه زمان خودش. این مداخله یک جهتی و یک سمت و سویی را پدید میاورد که آن سمت و سو برای ما حجیت دارد. حیات زیست اجتماعی در دورههای صفویه و قاجار و دیگر که برای ما حجیت ندارد و لذا سنتگرایی از یک جهت انتقاد به دنیای غرب ما هم با آن توافقهایی ممکن است داشته باشیم. اما از باب امتداد حیات اجتماعی شیعه دنیای سنتگرایی نمیتواند امتداد انقلاب اسلامی باشد. برون رفتی برای ما ندارد . دفاع کردن از آن دفاع از پدیده ای است که مدرنیته آنرا نقض کرده و خیلی از آن نقدهایی که مدرنیته به آن پدیده دارد، واقعاً وارد است. ولی نقدها به پدیدهای که انقلاب اسلامی به وجود آورده وارد نیست و حضرت امام دنبال این بود عبور بکند از مدرنیته. نگاه عبور حضرت امام با نگاه عبور سایرین چگونه است؟ سنتیها که میگویند بازتولید بکنیم همان پدیده سنتی را، متأسفانه ما در جبهه انقلاب افتادیم در این لوپ و چون بازتولید نمیشود باز مثل یک عده دیگر به بنبست میخوریم.
برای عبور از غرب هم یک عده برنامه شان این است که ما غربی بشویم تا حالا ببینیم که چقدر میتوانیم غربی بشویم؟ نکته این است که ما حتی غربی هم نمیتوانیم بشویم. به خاطر مسائل هویتی محال است این اتفاق بیفتد. سید جواد طباطبایی درست میگوید که شما حتی نمیتوانید غرب را بفهمید به همان معنایی که خود غربی ها میفهمند، چه برسد به اینکه بخواهید غربی بشوید. ما اجمالاً مبتلا به نوع زیست غربی هستیم البته هویت ما هم نتوانسته عوض بشود به آن صورت اما تأثرات هویتی اتفاق افتاده است. نکته اصلی این است که در این مسیر ابتلایی که ما پیدا کردیم به این پدیده تمدنی، آنچه که ما و عناصری که ما را ساخته برای عبور از این مسئله هویتی که غرب برای ما ایجاد کرده، جوهره اندیشه شیعی بوده. اگر ما شیعه نبودیم نمیتوانستیم عبور کنیم، ما اگر سنی بودیم میشدیم مثل همین اتفاقاتی که الان در آن داعش و القاعده بیرون میآید یا اخوانی که میخواهد این دوتا را با هم جمع کند.
راهی که میتوانیم از این قصه عبور کنیم هویت شیعی است که به من اجازه میدهد بروم و عبور بکنم، مهیمن بشوم نه به این معنا که حذفش کنم. لذا پیشنهاد ما این بود که واقعاً حول مسئله زن انقلاب اسلامی بایستیم و این را بیشتر محور مطالعات خود قرار بدهیم و از این نقطه عبور کنیم برسیم به حل مسئله هایی که روی میز من هست.
حاج آقای هاشمیان:
بحث این بود که چرا ما این بحث را شروع کردیم؟ کار هم شروع شد بد هم نبود یک دغدغه اینجا هست با توجه به مأموریت پژوهشکده الان ساختارش این است که یک سری موضوعات و مسائل را در قالب کارگروه ها پیگیری می کند. دغدغه ما در حیطه مطالعه زنان و خانواده هم این است که ابتدا ذیل کارگروه تحول اجتماعی دینداری باشد و اگر توسعه پیدا کرد چه بسا بهمثابه یک کار گروه مجزا در حوزه مطالعات زنان و خانواده بشود کارگروهی تأسیس کرد. به هرحال دنبال این بودیم که نظریه هنجاری و چهار چوبی داشته باشیم که در این فضا ما میخواهیم یک فضای گفتمانی حالا بگوییم مبتنی بر مبانی مکتب امام و در این فضا مسئله شناسی کنیم؛ و هم در آن فضا دنبال راه حل باشیم. مسئله ما این هست کار گروهی که قرار است تشکیل بشود وجه تمایز گفتمانیش با سایر جاهایی که در حوزه مطالعات زنان و خانواده وارد شدند چی هست؟ حاج آقای موسوی طبقه بندی شان از مطالعات و از زنان انقلابی که متفاوت از زن سنتی و مدرن است در این فضا بیان کردند که حضرت امام یک تفصیل جدیدی داشتند یک پدیده جدیدی را در مکتب شان نسبت به زن و هم تعریف متفاوت و نقش متفاوتی تعریف شده بود از اینجا وارد شدند. لذا خروجی این جلسه که کارکردگرایانه هم نگاه کنیم بحث نظری محض نمی خواهیم بکنیم. می خواهیم برویم جلو در این فضا. میخواهیم چه کار کنیم؟ موضوعی هم هست که کمتر به آن پرداخته شده است زیرا اگر یک موقعیت یابی کنیم متوجه می شویم؛ دانشگاه ادیان که هویت گفتمانی مستقلی در مطالعه زنان و خانواده ندارد، دانشگاه باقرالعلوم تازه شروع کرده در این فضا، مرکز تحقیقات زنان و خانواده آقای زیبایی نژاد هست که تطورات گفتمانی خاص خودش را طی کرده است.
ادامه بیان حاج آقای موسوی
این کارگروه آغاز شد یعنی ما داشتیم کارگروه تعریف میکردیم روی میزمان یکسری مسائل بود در یک قدمی تعریف پروژه بودیم. بعد رسیدیم به دعوای پروژه که این پروژه را که تعریف کردیم بعدش چه میشود و بعد رسیدیم به آن معلول ها و بعد رسیدیم به دعوای ساختی بعد گفتیم که دعوای زیرساختی را چطور می شود راحت بیانش کرد.
آقای موسوی
خلاصه پژوهشگر آماده بود و پروپزال را فقط مانده بود بنویسیم که رسیدیم به این نقطه که گفتیم که این کار را باید بکنیم اصلاً اینگونه برویم یا جور دیگر و الی آخر. بحث کشیده شد به این نقطه آخرش هم رسید به این بحث مبنایی بحث مبنایی قطعاً جایش در چنین جلسهای بود که عرضه شد در کنار این یک بحث دیگر حاج آقای فلاح با توجه به موقعیتی که داشتند در مرکز مدیریت خواهران ایده ای را داشتند اینجا آماده کرده بودند گفتیم آن هم ارائه شود در این جلسه و در نهایت بدانیم این کارگروه را چگونه بالا بیاوریم. ببخشید.
حجت الاسلام فلاح
ما یک بسته نظری به عنوان مفاد گفتمانی احتیاج داریم که بتواند به تحقیق هایی که میخواهد اینجا صورت بگیرد پوشش فکری بدهد یا اگر توانست وسیع تر هم تاثیر بگذارد. چند اندیشه پایه، چند تحلیل پایه و چند راهبرد که شاید در یک صفحه هم بتوان نوشت.
اندیشه های پایه برای خلق شبه پارادایم
این نوشته میتواند برود درکار گفتمان سازی و یک فضای وسیع را تغذیه کند و ادای یک پارادایم را در بیاورد چه الان داخل این مقطع هستیم. پارادایم های موجود را چطور خلقش بکنیم ما باید با فشار گفتمان شبه پارادایمی کار را درست کنیم که ذیل آن یک زندگی انقلابی سامان بگیرد. لذا توجه جدی باید بکنیم به مقوله تمدن سازی که مسئله را شناسایی بکنیم، اولویت ها را تشخیص بدهیم، سنجه ها رو بفهمیم حتی روش های علم بتوانیم تالیف کنیم. حیات متفاوت به خلق پارادایم منتهی میشود و اگر این کار را نکنیم کاسب نیستیم؛ اینکه فکر کنیم پارادایم یک چیز دیگر باشد ما اینها را پیش ببریم نمیشود زیرا خلق انبوه دانش اتفاق نخواهد افتاد لذا حتماً باید مفاد گفتمانی مان را طراحی کنیم.
متاسفانه در محیط های دانشی فضای گفتمانی را نمی شناسند. و اگر پژوهشکده تلاش بکند که یک مفاد گفتمانی این شکل درست بکند که شاید یک صفحه هم بیشتر نباشد اما تمام حمله های ما در آن یک صفحه است، خیلی مطلوب خواهد بود. مثلاً حضرت آقا یک تحلیل پایه می دهد؛ می گوید تمدن غرب از ناحیه خانواده میشکند. ما یک ضلع دغدغه هایمان کلاً تمدن غرب است و یک ضلع خودمانیم و من میگویم تمدن از ناحیه خانواده زمین میخورد. دقت می کنید؟ از ناحیه بدفهمی زن و بد عمل کردن درباره زن زمین میخورد که حتما باید در دو صفحه بنویسید یکی از تحلیل های پایه شما این است.
یکی از تحلیل های پایه حضرت آقا این است که ما در این زمینه حرف های بالفعل داریم نه اینکه حرف بالقوه داریم و در عین اینکه حرفهای بالفعل داریم منفعل هستیم. حضرت آقا می گوید اصلاً این خسارت را به من توضیح بدهید یعنی چه؟ تحلیلی بدهید که این از کجا ناشی شده، این یکی از تحلیل های پایه است. این اندیشه های پایه شما چندتا راهبرد و یک بسته اندیشه ای است که باید پخش بشود و متعلق باورها و شناخت هایی واقع شود. تا بشود مدیریت محتوایی کرد. بشود پژوهشها و مسئله هایی را تعریف کرد. مطلوبیت ها و منابع شناسایی بشود. شما معمولاً یک کار را تعریف کنید منابع عوض میشوند و گفتمان هم همین کار را می کند.
مسئله ی زنان در عصر انقلاب
انقلاب یک انتخاب بزرگ است مردم ایران یک انتخاب بزرگ داشتند که قبل از انقلاب بوده و آن اسلام بوده است. قبل از انقلاب نمی خواستند ببینند و فکر می کردند که می توانند با نادیده انگاری این انتخاب بزرگ کاری بکنند. اسلام را و تشیع را هم انتخاب کردند. انتخاب بزرگ دیگری هم کردند و آن انقلاب است انقلاب یک انتخاب بزرگ است و یک معنای جامعه شناختی سنگین دارد. پر از معناست حالا سوال این است:
الف) زن برای حیات بشری چه کار می تواند بکند؟
ب) زن در انقلاب اسلامی چه کاره هست؟
زن سنتی عالی است ولی جوابگو نیست. الان ما باید بتوانیم به زن امروز بگوییم که تو در چه صورتی انقلابی خواهی بود؟ انقلاب پر از معناست اساسا انقلاب یعنی سخن نو اساسا انقلاب یعنی درگیری با دو مکتب. لذا زن در انقلاب اسلامی چه کاره است؟ سوال بزرگی است؛ ما متاسفانه آنقدری که میبینیم اینجا نتوانستیم به یک تصویر نهایی برسیم. ریشه در چه دارد؟ من احساسم این است که ریشه در پیچیدگی نقش زنان دارد. و ما انگار یک نارساییهای فکری داریم و مثل این می ماند که چیزی شناسایی نمیشود چون من ذره بینم خوب نیست. انگار یک نارساییهای فکری داریم که نمیتوانیم، موقف تکوینی و موقف جامعه شناختی و موقف راهبردی زن را بفهمیم. و موقف راهبردی زن را ببینیم که در حیات بشری اساساً چه کار می کند و در انقلاب اسلامی چه کاره است؛ این بحث خیلی مهم است.
ببینید اولاً این مدل هایی که می بینیم زنها در صحنه هستند سوال دارند و به دنبال یک زندگی جدید هستند با آمار آدم می سنجد ببینید عمده زنان ما زنانی نیستند که در جامعه مشغول به کارباشند. زنهای شاغل ما آنقدر زیاد نیستند این یک گزارش است که ۱۰الی ۲۰ درصدزنان شاغل هستند و ۸۰ درصد از زن های ما فضای کلی شان این است که به فضای خانه نزدیک اند در خانواده هستند و اگر متاهل هست خانه دار است. خوب اگر بخواهیم مسئله ای هم تعریف کنیم فقط از زاویه مسئله زنان میخواهیم وارد قضیه بشویم زن های خانهدار الگوی زندگی مناسب میخواهند این نکته اول.
نکته دوم از منظری که عرض شد از منظر انقلاب اگر وارد بشویم شما باید امری را مطرح کنید که چند چیز را تامین بکند: یک همین اصالتهای زنانگی، مسئله دیگر به اصطلاح موقفی هست که زن در فرهنگ ما دارد و هم موقف تکوینی زن و به اصطلاح نیازهایی که جامعه دارد. همه را باید با همدیگر باید لحاظ بکنیم این دوتا را که کنار هم می گذارم، احساس می کنم ما اگر فهرست خوبی از مطلوبیت هایی که در نظر گرفتیم و انقلاب به ما میدهد تهیه بکنیم، می توانیم به ایده نزدیک بشویم. البته می خواهم جلسه معطل شمردن آن مطلوبیت ها نشود و ایده را من عرض بکنم که حتماً جلسه حدس میزند که ایده چگونه خواهد شد بعد اگر لازم شد انشاالله بر خواهیم گشت.
پیشنهاد بنده راستش این است که همه آن توقعاتی که از زن داریم در انقلاب اسلامی این را بیاوریم بر اساس اینکه ما زن را از خانواده جدا نمیکنیم ولی حضور او را در خانواده آنقدر قوی می کنیم که حضور او در خانواده که محدود به پارادایم های سنتی اش نیست آنقدر حضور او را غنی می کنیم محدود به کارکردهای سنتیش نیست آنقدر غنی که حتی آن توقعاتی که آقا و امام مطرح کردند جواب می دهد و آن رهبری کشور است این چیز عجیبی است امام میگویند من رهبری این انقلاب را از شما می خواهم. این را شاید دیده باشید حضرت آقا می گوید مجموعاً جنس زن را از جنس مرد مقتدرتر یافتم و این مسئولیتشان را بیشتر میکند میخواهید ناراحت بشوید یا نشوید چون مقتدرتر از مرد هستند مسئولیت شان بیشتر است سرجمع. من میگویم زن را بسیار مقتدرتر با فاصله زیاد می بینم.
- ابعاد ایده مادر[1]
حالا ایده مادر را عرض بکنم من اینجوری دارم میبینم اگر هم لازم شد می شود این را نشان داد که ما قاطعانه تصمیم بگیریم با توجه به اینکه کلا ده، بیست درصد بیشتر از زنان ما شاغل نیستند که بخواهند جلوی این قضیه مقاومت بکنند. از آن ده بیست درصد هم حتما شش هفت درصدشون اضافیاست که باید بروند خانه، کلا ده دوازده درصد هستند که در فکر می رویم که به آنها چه بگوییم یا اساساً خودمان می رویم به فکر که واقعاً یک سری خلاء ها داریم. یک تعداد خانم باید در خیابان ها باشند فوقش ۱۰ تا ۱۵ درصد یعنی برای ۸۵ درصد با اطمینان می توانیم بگوییم که الگوی ما جواب می دهد و این مطلوبیت ها را تامین می کند و اینکه ما زن را دعوت نمی کنیم که از خانواده فاصله بگیرد تمام کار کرد ها را میآوریم داخل خانواده یعنی اهداف تلفیقی شما یک کاری انجام میدهید دارید به ۲۰ حاجت پاسخ می دهید میشود یا نمیشود؟ چرا میشود درسته؟ بگذارید آرامش داشته باشد زندگی کند بگذارید خداییش را کند دارد خدایی میکند ربیبة البیت.
من اصل ایده را میگویم و صحبتهایم تمام، اینکه ما قاطعانه تصمیم بگیریم ایده مادرمان این است و پیشنهاد ما این است که زن از خانواده دور نشود (از خانه در نیاید نه این حرفهای مسخره را نمی گوییم لازم بود دربیاید کاری نداریم) از خانواده دور نشود کاملاً خانواده محور نقش های داخل خانواده را زیاد کنیم. نقش های خانواده را هم زیاد کنیم کارکرد های راهبردی سنگینی را هم به آن بدهیم آن موقع که نشسته در خانه احساس کند که دارد کشور را اداره میکند. اصل ایده بنده این است. این را بنده کاملاً شدنی می دانم مولفه هایش را تاحدی در آورده ام. همین الان در مسائل مهمی زنان مشارکت دارند و اگر ما درست اینها را راهنمایی بکنیم: اصیل، عفیف، انسان و زن وارد صحنه شوند و به تعبیر حضرت آقا که میگویند ما فهم ناقصی از تکریم زن داریم این همراه شده است با نسیمِ آلودهای که از طرف غرب می آید و یک وضع غلط اندر غلط درست کرده است در جامعه و همه دارند گیج می خورند ایشان گلایه دارند که این صحنه را تمامش کنید. گلایه دارد حضرت آقا که این وضعیت را جمعش کنید جلوی آن جو مسموم را بگیرید فکر خودتان را هم ارتقا بدهید و تکریم زن را به تعبیر امروزی فمینیستی دنبال نکنید فمینیستی تهش را می دانید که کاملاً غیر فمنیست هست پارادوکس خنده داری است گرایش های فمینیستی کاملاً مرعوبیت نسبت به مرد درآن هست وگرنه این گرایش شکل نمیگرفت.
حاج آقای موسوی :
من یک پیش فرضی به این فرمایشات اضافه کنم و آن اینکه ما در دنیای مدرن دنبال این هستیم که نهاد بزنیم و برای هریک از مشکلات نهاد جدید و یک سازمان و یک ساختار جدید اضافه کنیم ولی در نگاه اسلامی واقعا قرار بوده ما دائم نهاد درست کنیم؟ هر یک از اعضای خانواده را بکشیم بیرون؟ تا جایی که ممکن است نهادها را حذف کنید و بیاورید در زندگی و زندگی خیلی راحت می آید در خانواده یعنی بخشی از درمان، بخش زیادی از آموزش، بخش زیادی از اقتصاد جامعه به جای اینکه نهادهای متعددی پیدا کند بیاید در زندگی.
حاج آقای سوزنچی:
من همراهم؛ در واقع دغدغه های دوستان دغدغه های ما هم بوده. حالا همین الگویی که در ذهن دوستان بوده است سالهاست که در ذهن من هم بوده است. همین دغدغه ها را دارم و این بحث فمینیسم که آخرش زن را به مثابه «نا-مرد» تبدیل میکند چرا که تمدن غربی میخواهد زن را مرد بکند چون مرد نیست می شود نامرد. البته یک قدم جلوتر از حرف شما، حرفی دارم وآن اینکه دعوایی که بین آقای مصباح و شهید مطهری در بحث اینکه جامعه اصالت دارد یا ندارد برمی گردد به اینکه آنها کلمه جامعه را وسط گذاشته اند و خود این کلمه فریبشان داد. جامعه اصالت ندارد حق با آقای مصباح است آنی که اصالت دارد امت است. تمام ادله علامه و شهید مطهری از امت دفاع می کند نه از جامعه و امت با جامعه فرق دارد. خود این فرق را شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل فهمیده که ناسیونالیست می خواهد امت درست کند و بعد ایشان دقیقاً این را می فهمد و میگوید ناسیونالیسم نمیتوانند امت درست کند و آنکه میتواند امت درست کند اسلام است. این مقدمه خدمات متقابل را با این دید بخوانید ناسیونالیسم چطوری درست می کند و چرا ناموفق میشود؛ اسلام چگونه میتواند امت درست کند و بعد آن را هم که بروید در دلش؛ می بینید قوامش با خانواده است امت حق را نمی گویم فقط، بلکه امت باطل را هم میگویم مثلا یهود امت باطل است. آیه « کلما دخلت امة لعنت اُختها » فقط امت های خوب نیستند امتهای بد هم داریم چون از اصالت دارند دفاع می کنند. آقای مطهری میگوید اینها هم امت هستند که قوامش به خانواده است.
این نکته ای را که گفتید من تعبیرش را تا الان نداشتم ولی جزو چیزهای مبنائیاست که اصلاً مدل زندگی مدرن این است که چون مدار را گذاشت روی جامعه مجبور شد که نهاد بسازد الی ماشاالله نهاد همین کاری که الان سیستم های ما دارند میروند سراغش منم هر جا بروم دعوایم می شود. میگویم آقا این همه نهاد ساختید یکی دیگر هم میسازید که چه شود؟! در حالی که در نگاه سنتی یک چیزهایی که برایم سوال بود و صحبت شما راهگشا بود این تعبیر چون مبنای این بود امت را باید افق خانواده ببینیم. خانواده خیلی گسترده است. مدل های روابط عوض شده؛ «انما المومنون اخوة » و « انا و علي ابواه هذه الامة» و حضرت زهرا را که «ام ابیها» اطلاق می شود یعنی اینکه پدر دارد، مادر دارد، خواهر دارد، برادر دارد؛ الگویی را قبلاً تعقیب میکردم به تبع آقای اسلامی که دوستان می شناسند آقای اسلامی که اینها این ایده را دادند که شما که میگویید که الگوی زن ما چیست؟ الگوی ما مادر است. ذهن من قبلا این بود و از آن دفاع کردند در آن جلسه ای که دفاع کردم جلسه زن به مثابه نامرد. البته هنوز دارم بلندبلند فکر می کنم و هنوز به نتیجه نرسیده ام الان هرچه دارم می روم جلوتر حس می کنم که ما اشتباه کردیم و الگوی عالی و متوسط را باهم قاطی کردیم.
ما دوتا الگو داریم در فضای زن. البته در همه چیز دوتا الگو داریم. قران هم میگوید دیگر اصحاب الیمین و اصحاب الشمال بعد میگوید السابقون؛ خیلی قشنگ است سوره واقعه را که من رویش کار می کنم چرا اینگونه دسته بندی میکند اصحاب یمین را. شروع سوره واقعه این است دیگر اصحاب الیمین، اصحاب الشمال و السابقون لسابقون؛ ما بودیم کدام گروه را اول می گفتیم؛ السابقون السابقون، اصحاب الیمین و اصحاب الشمال... در قرآن بعدش السابقون را شروع میکند تا آخر سوره با همین دست فرمان جلو میرود که دیگر السابقون محور شده است اما شروع بحث اصحاب الیمین و الشمال است.
اشتباه دوستان ما(آقای اسلامی و دوستان دیگر) این است که که زن را که میخواهند شروع کنند از مادر شروع میکنند .از مادر شروع کنی میخوری زمین؛ مادر میشود از السابقون. باید از خواهر شروع کنید «انما المومنون اخوة» این اخوة را در فارسی معادلش را نداریم یعنی خواهر برادر، نه یعنی برادر، «ان کانوا اخوة رجالا و نساء» شما ببینید در فارسی چگونه ترجمه کردند بیچاره شدند اگر برادرانی بودند مرد و زن برادر که زن نمیشود اخوة آنی هست که هم خواهر هم برادر باشد. انما المومنون اخوة، یعنی رابطه مومنین اخوهای هست؛ حضرت زهرا میشود ام ابیها و حضرت زینب می شود ام کاروان عاشورا، اینها روی خواهر فکر نکردند. بنابراین این الگو را کاملاً قائلم که اگر بتوانیم الگوی خواهری را بفهمیم و از آن طرف هم در آقایان الگوی برادری را بفهمیم این همه نهاد نیاز نیست راه بیندازیم این همه کار نیاز نیست بکنیم. اشتباه بنیادین که انقلاب ما کرده است قبلش این طرف را بگویم که شروع دغدغهام از یک مقاله خانم علم الهدی شروع شد که این تفکر خانم علم الهدی متاسفانه تفکر رایج در سیستم تمام نهادهای حکومتی ماست حتي میشود بگوییم امام و آقا هم اشتباهی به سمتش رفتند البته به نظرم در یک مقطعی آقا متوجه شدند و عقبگرد ميكنند. آن اشتباه این است که فکر کردیم حکومت از خانواده مهمتر است. این بنیادیترین اشتباه ما است. در تعلیم و تربیت خانم علم الهدی معتقد است و ایده دارد که لب کلامش این هست و دفاع می کند که چون امام بالاترین شخص هست پس تربیت را باید بدهیم دست امام نه خانواده، این نظام که تربیت را بدهید دست حکومت چون امام و حاکمیت میشود یک چیز بالاتر از این که امام را با حکومت یکی کردید حتی خود امام معصوم هم بود ولی فقیه که هیچ امام معصوم هم بود خودش یک نفر بود امام. شواهد تاریخ مهمی به خلافش دارد مثلا منافق را از خانواده جدا نمی کردند؛ این حرف خیلی پیام دارد. پیامبر ص را می گویم خیلی جاها منافقاند تربیت بچه ها را میدهد دست آنها در حالیکه ما فکر می کنیم این طور نباید باشد چون بدبخت شان می کنند.
یک ذهنیتی در حکومت ما مستقر است بنابراین که نظام را تقویت می کند، سیستم ها و نهادها را تقویت می کند و می گوید بچه از خانواده بیرون بیاید خودمان تربیتش کنیم و عملا گند میزنیم تا انتها! اما در نگاه دینی این است که خانواده را حمایت کن ولو خانواده منافقین. شواهد سنگینی دارد آدم های منافق مثال مهم این است که پسر متوکل یا کدام از شیعیان که میگوید پدرم را بکشم؟ میگوید نه نکش، میگوید چرا نکشم؟ توی شیعه بیا این را حل کن؟ چرا نرود و پدرش را بکشد؟ این چه نکته ای دارد در بحث روابط خانوادگی که میگوید پدرت را نکش، علی بن یقطین میگوید من میترسم از پدرم، میترسم زیرا ناصبیاست، امام میفرماید نه تو ولایت ما را داری هوایت را داریم. یعنی تا افراد شروع میکنند به تصمیم گیری در مورد خانواده من تنم میلرزد. بهترین کار این است که هیچ کار نکنیم. خانواده زندگیش را بکند هرچقدر ما مداخله می کنیم در خانواده، خانواده را نابود می کنیم.
حجت الاسلام جعفری:
بحث ها را اگر بخواهیم نتیجه سیاستی بدهیم یکیش همین میشود که آقای سوزنچی آخر سر گفتند جدا کردن خانواده تکه کردن خانواده یا جدا کردن فرزندان از خانواده تحت سیاست های اصولی یعنی سیاست هایی که ما دنبال میکنیم ولی آن را ربطش میدهیم به خانواده. هر سیاستی که خانواده را تکه پاره بکند، شکاف بین خانواده بیندازد، فاصله بین خانواده بیندازد اگر بتوانیم این را جا بندازیم که سیاست غلطی هست این را اعتبار سازه ای بگیریم و هر چیزی که به این نخورد اشکال دارد و خوداین کار یک حرکت مثبت میتواند باشد. آقای سوزنچی مثال آموزش پرورش زدند من مثال مجازات را بزنم، شایعترین نوع مجازات در جمهوری اسلامی جدا کردن عمدتاً پدر از خانواده برای منافعی که در جامعه دارد است، ولی خودش منفعتش معلوم نیست، ولی ضرر و نفعش مشخص است. متعدد پروندههایی داریم که ۵ تا بچه دارد پدر، پدر در زندان است ۵۰ گرم مواد مخدر دو کیلو گرم مواد مخدر مثلاً ۱۰ گرم اضافه تر از آن چیزی که گفتند نبر ۱۰ گرم میخواست چیکار کند که این نمی کند، سه سال در زندان می برند. من خودم متعهدم که پیگیر بشوم آزادشان کنند، یا اخیرا در آن کارگروه خانواده ای که درست شده در دفتر آقای رئیسی گفتند بیایید این مجازات را با پیوست های خانوادگی معنا و همه را بازنگری کنیم و مجازات جایگزین و مجازات های بازگشت به خانواده داشته باشیم؛ پدر برود خانه.
حجت الاسلام هاشمیان:
فوکو حالا این دستگاه را خیلی قشنگ میگوید؛ موضوعاتی که فوکو تبار شناسی کرد، مدرنیته را دقیقا آمده این نهاد ها را توجیه کرده، زندان، بیمارستان، خود نهاد آموزش، دقیقا گفته مدرنیته دقیقا از طریق زندان و بیمارستان و دانشگاه مستقر میشود و میآید آن خانواده را ایزوله میکند و مناسباتی که در سطح جامعه و خانواده رقم میخورد جایگزینش این میشود، لذا میخواهیم مقابله کنیم یک روشش این است. منتهی من نگاهم این است که که آن خاستگاه این مبنا و این نگاه مسئلهشناسانه هست ولی قطعا ما آغازمان و نقطه خیزمان از همین مسائل باشد و چرخ دنده های این بحث نمیتواند ارتباط برقرار کند با این واقعیت جاری که هست، یک روشش هم این است که واقعا برویم قوانینمان را ببینیم. ببینیم واقعا چکار کردیم.
دکتر اسماعیل پور:
به نظرم این مقدمه ی بحث بود یعنی ما به مسئله نرسیدیم یعنی باید آن چالشهایی که داشتیم که میخواستیم بهش برسیم ایده ای که میخواست پرداخته شود، ما رسیدم به تصریح به مسئله خانواده و یک ذره در مورد آن گفته شد، از ابعاد اسلامی و ابعاد آسیب شناسی حقوقی گفته شد. الان آن بحثی که شما ارائه دادید که زن انقلاب اسلامی با آن تمرکزی که حاج آقای فلاح داشتند که بحث خانواده را خودش نیاز به مواجهه بیشتر دارد چه برسد که بحث های که اینجا مطرح شد که خیلی زیاد است.
حجت الاسلام موسوی:
واقعیت مسئله این است که دوتا مبدا میخواستیم راجع بهش به توافق برسیم اولین مبدا این بود که نمیخواهیم کار کارگروه را بر اساس مسئله پیش ببریم ، بر اساس ایده باید برویم، ایده را جلو میگذاریم و میرویم سراغ مسائل، مثل بقیه کارگروه هایی که در پژوهشکده شکل گرفتند، این ایده محور نباشد مسئله محور باشد شما همچنان با مسئله در حال بازی کردن خواهی بود.
آقای اسماعیل پور:
یه نکته ی عملیاتی را بگویم یک حیث سیاست گذارانه دارد که آقای هاشمیان مطرح کردند، کارفرمایی از مجلس میگوید در این حوزه مسائل را مطرح کنید، حتی راه حل بدهید، یک ایده هم خود سازمان و بنیاد زنان دو هفته پیش ارائه ای داشت، این ها هم با دستفرمان کنشگری وارد شدند، مسئله را شناسایی کردند دارند میروند. یک وقت هست بشینیم با نگاه سیاستی بحث کنیم میرویم آسیب شناسی میکنیم، مثلا در مورد آموزش زنان چه شده، اشتغال زنان چه شده، خشونت زنان چه شده و فلان فلان بعد قوانین رو بازبینی میکنیم میرویم جلو، یک وقت هست کار گفتمانی عملیاتی و تبلیغاتی میخواهیم بکنیم.
حجت الاسلام موسوی :
طبیعتا ایده، وقتی محور باشد تکلیف شما را با قوانین میتواند معلوم کند، هم با کنشگری تبلیغی، مسئله این است که اصل ایده دقیقا معلوم شود که میخواهیم چکار کنیم، حرف حساب چیست؟ دید مرکزی چیست؟ یک جمع بندی نهایی بشود، بعضی از خط و ربط ها را میشود حدس زد چطوری پر میشود، ببینیم بعد ادامه بدهیم یا نه؟
یک مثال بزنم این گزارش هایی که الان اینجاست با عنوان: بررسی بررسی راهکارهای افزایش تعداد زنان در پارلمان، امکان استفاده از این روش در ایران با تاکید بر تجربه کشورهای آلمان، سوئد، فرانسه و پاکستان؛ شما از این کارها در نظر بگیرید، خیلی طبیعی است وقتی ایده مرکزی چیز دیگر باشد به جای اینکه این را بگذارید محور، یکراست میروید سراغ چیز دیگری. چرا بحث ایده ی آقای جعفری جدی شد؟ که اقا ما برویم در قصه ی زندان و کلا با زاویه خانواده بایستیم در این مساله، چون وقتی ایده ی مرکزی و مسئله بر اساس تعریف دیگری از زن و خانواده است، این مسائل محوریت پیدا میکند اما این نکته مهم که اشکالی که مطرح کردند مسئله اهمیت خانواده الان نیست، که الان که پیشنهاد این بود که حراست کنیم از خانواده، ایده اساسا چیز دیگری بود، ایده این بود که زن انقلابی غیر از زن سنتی است. از زن مدرن عبور میکند. اما چگونه این اتفاق ممکن است بیفتد ؟
فرمایش حاج آقا فلاح این است که شما سعی کنید تعریفت از نهاد خانواده را ارتقاء بدهید، یعنی یک طوری که آقای سوزنچی هم دو قدم برد به جلو و به تصریح رساند که باید نهاد های مختلف زاییدهی دنیای مدرن را حذفش کنیم، یا به تعبیر دقیق تر هضمش کنیم در نهاد خانواده، یعنی نهاد خانواده خیلی از این مسئولیت هارا در خود هضم میکند. ایده ی مرکزی تو معلوم است که چیست، ایده مرکزی تو توسعه ی نهاد خانواده به سمت پذیرش مسئولیت ها و نهادهای مختلف مدرن است. وقتی این روی میز شما باشد، همه ی قوانین، همه آیین نامه ها، همهی مواجهات تو کلا معلوم است که هویت دارد، این مجموعه ی شما یک هویت دارد، این ایده راهگشا را میخواهد بگذارد وسط و تصویر هم معلوم است، عملیات هم معلوم است، هر مسئله ای هم که بیاید به سمت این ایده مرکزی، پیشفرض میداند چیست.
حجت الاسلام فلاح:
من معتقدم بخشی از آموزش باید برود داخل خانواده اصلا بماند که الگوی آموزش غلط هست، یکی از پیش فرض های آموزش این است که آموزش و تعلیم و تربیت را به صورت مُنحاز از زندگی دنبال خواهیم کرد. مثل اینکه گارگاه میزنید چیزی درست میکنید، تعلیم و تربیت را از زندگی جدا میکنیم بعد میرویم یک عده را تربیت میکنیم. میگوییم چی میخواهی؟ شیخ طوسی میخواهی؟ من همانجا برایت تربیت میکنم. میگوییم اصلا این پیش فرض شتباه است، مگر میشود تعلیم و تربیت، این پدیده را میشود جدا کرد. خب شما اگر ایده پایه ات این شود که تعلیم و تربیت در متن زندگی باید بشد تو زندگی را گُنده و بزرگ کن، زندگی را پر از شعور و ادراک تعلیم و تربیت کن، پر از ملاحظات تعلیم و تربیتی کن، خب به پدر بگو چرا بچه ات را بوس نکردی؟ میگوید عجله داشتم، میگویی اشتباه کردی عجله داشتی. بوس کن تاثیر تربیتی دارد. تاثیر تعلیمی دارد، اساسا تعلیم و تربیت را ما چگونه علمی میدانیم؟ اصلا چالش از اینجا شروع میشود.
ببینید یک چیزی بگویم ما کاملا انفعال را پذیرفتیم و در یک گوشه و وسط میخواهیم بترکیم که بالاخره به چشم بیایم، تو در بند هستی، بترکی هم برمیدارن مصرفت میکنند، شما باید پارادایم را بزنید. ما اصلا نمیفهمیم علم چییست؟ این که میگویی علم قبول ندارم، برای چه مقصودی شما این را علم میدانید؟ چرا این را ارزش میدانید؟ مبنای ارزشیتان چیست؟
ما از اندیشه های پایه باید شروع کنیم اولا یک گفتمان توحیدی لازم داریم، هر چند که حرفهایی که حضرت امام به ما یاد داده از آنجا شروع کنیم و بیاییم برسیم به حوزه های تمدنی. کاملا لمی باید از بالا آمد هر چیز را گفت بشور بشوریم و تردید نکنیم.
اتفاقا عینیت گرایانه ترین ایده را ما داریم. این ایده به ظاهر دگراندیشانه، یعنی در فضای نخبگانی ما دگراندیشیم این ایده ی دگر اندیشانه که در ذهن ماست، این ایده ای که در زمین جاری میشود، ما فقط یک مقدار بهترش کنیم دقت میکنید؟ رسمیت بهش بدهیم و وقتی ایده مطرح شد باید بهش هجمه بشود. من شروع کنم به دفاع کردن کلا پیرامون این ایده دوست دارم توقع به آسمان شراره بکشد، بعد ایده هم از خودش در مقابل توقعات دفاع کند بعد بگوید این ایده چه چیز را تامین میکند و چه چیز را نه. مثلا این ایده تنوع طلبی خانم را تامین میکند؟ زن تنوع طلب است؛ باید ایدهی شما آن را تأمین کند. شما میگویید الگو ،من میگویم نه، قبل از آن اندیشه است. اندیشه اگر نباشد الگو را میزنند و پر پر میکنند. اما شما همین گونه میایستید و تماشا میکنید، اگر اندیشه تغییر نکرده باشد از هیچ چیز نمیتوانید حراست کنید.
جمع بندی حاج آقای حیدری پور
این جلسه موضوعش کلان ایده بود یعنی ایده ی مادر و اصلی را در واقع یک مروری بکنیم که حالا در جلسه ایده اصلی مورد نقد قرار نگرفت بلکه از آن استقبال شد و آن هم عبارت بود از خانواده محوری که این خانواده در خانه متوقف نمیشود و تعمیم پیدا میکند و کارویژه های نهاد های مدرن را هم باید به گونه ی متناسب در درون خود هضم کند. اما اینکه این کار را چگونه باید انجام دهد و اینکه آیا ضرورتا تمام مسائل زنان را میتواند پاسخگو باشد یا نه؟ ایده باید بایستد و بتواند دفاع کند. و بتواند توضیح دهد که چگونه مسئله زنان سرپرست خانوار را حل و فصل میکند، مسئله طلاق را حل و فصل میکند و امور دیگری که هست را چطوری حل و فصل می کند ان شالله باز این گفت و گو ها را ادامه خواهیم داد و علاقه مند هم هستیم اگر دوستان در واقع میخواهند فرمایشی داشته باشند هماهنگ میکنم که فرمایشات را جداگانه دریافت کنیم که بتوانیم در طراحی جلسات بعد استفاده شود.
اندیشکدهی باقرالعلوم (علیه السلام)
|