به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (علیهالسلام)، در بحبوحه تحولات منطقهای و جهانی، سلسلهنشستهای راهبردی «آنِ ما شدن» این بار با تمرکز بر نقش حیاتی رسانهها در حفظ و تقویت روایت اصیل از همبستگی تمدنی جامعه ایرانی، به کاوش در ابعاد پیچیده «جنگ روایتها» پرداخت. این نشست مجازی که به همت پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (علیهالسلام) برگزار شد، میزبان صاحبنظرانی بود که با تحلیل دقیق مرز میان جنگ شناختی و عملیات روانی، ضرورت بازخوانی جایگاه «توده» در انسجام ملی، و چالشهای روایتگری رسانهای را در مسیر دفاع از «ایران آینده» گوشزد کردند.
در این رویداد، جمعی از صاحبنظران و اساتید برجسته از جمله مسعود معینیپور، مهدی افراز، خانم محمودیان و محمد لسانی به بررسی ابعاد پیچیده جنگهای نوین و نقش رسانه در شکلدهی به افکار عمومی پرداختند.
از تمایز جنگ شناختی و عملیات روانی تا راهکارهای مقابله با فیکنیوز داخلی
در ابتدا محمد لسانی، کارشناس و مدرس سواد رسانه، بحث خود را با تفاوت کلیدی میان جنگ شناختی (Cognitive Warfare) و عملیات روانی (Psychological Operations) آغاز کرد. وی توضیح داد که جنگ شناختی فرآیندی درازمدت است که گزارههای مختلفی را در جغرافیای هدف منتشر میکند تا در فرآیند ادراک از واقعیت مداخله کند و آن را به نفع دشمن تغییر دهد. این نوع جنگ عموماً «دست چدنی را در دستکش مخملین» پنهان میکند و به دنبال آن است که بخشی از جامعه را با گزارههای خود همراه و همدل سازد.
این مدرس سواد رسانه تاکید کرد که ناآرامیهای سال ۱۴۰۱ نمونه بارزی از یک جنگ شناختی بود که در آن، تولید و مصرف روایتهای رسانهای در فضای فارسیزبان (داخلی و خارجی) به شدت بالا بود و جامعه با «جنگ اجتماعی و جنبش براندازانه اجتماعی» مواجه بود.
در مقابل، وی رخدادهای ۱۲ روز گذشته (حمله اخیر و واکنش ایران) را بیشتر یک «عملیات روانی» دانست تا جنگ شناختی. به گفته لسانی، عملیات روانی از بدو تاریخ جنگها و بهویژه در جنگهای جهانی اول، همواره پیوست عملیات نظامی بوده است. هدف آن، «تقویت انگاره خودنمایی» برای خودی و «انگاره حقارت و کوچکنمایی» برای دشمن است.
وی در این رخداد اخیر، حجم و گستره اخبار جعلی و محتوای ضدایرانی را به شدت پایینتر از ۱۴۰۱ ارزیابی کرد و علت این کاهش را «مداخله سخت» نظامی ایران دانست که به دلیل عنصر غافلگیری، فاقد روایتسازی و پیوست رسانهای-اجتماعی گسترده بود.
لسانی تحلیل کرد که در ۱۲ روز اخیر، مداخله نظامی به نفع جمهوری اسلامی بود؛ چرا که طرف مقابل «به هیچ عنوان آن زمینه و بستر [روایتی] را فراهم نکرده بود.» به عنوان مثال، هشتک «جانم فدای ایران» در فضای مجازی بسیار فراگیر شد و «همگرایی بیسابقهای» را در داخل و در میان فارسیزبانان جهان شکل داد.
وی با بیان اینکه در فاز پس از این درگیری ۱۲ روزه، اگر هدف اجتماعی باشد، باید به پیوستهای جنگ شناختی توجه شود، تاکید کرد: اسرائیل و آمریکا در این رخداد در حوزه رسانه اجتماعی به شدت ضعیف عمل کردند. درخواستهای مجدد نتانیاهو و ترامپ از ایرانیان برای حضور در خیابانها نشان داد که روایتهای تولیدی آنها، هرچند توسط یگانهای سایبریشان تولید میشود، اما همراهی اجتماعی کسب نمیکند.
این کارشناس رسانه سپس به مفهوم «پساحقیقت» (Post-Truth) پرداخت که لی مکاینتایر در کتاب خود آن را آغازگر عصر جدیدی از سال ۲۰۱۶ میداند؛ عصری که در آن افراد، علایق را بر وقایع در تحلیلها و تفسیرهای خود پیشی میدهند. وی این مفهوم را در اتفاقات ۱۴۰۱ و رخدادهای اخیر مقایسه کرد. در ۱۴۰۱، روایتهایی نظیر «دختر شهرستانی غریب که مورد خشونت قرار گرفته»، توانست علقه و علاقه عمومی را در حول یک سوژه روایی جذاب تولید کند و با جریان پساحقیقت همخوان بود.
اما در رخدادهای ۱۴۰۴، این علقه و علاقه در حول محور «میهن و ملیت» شکل گرفت. لسانی با اشاره به سخنرانی اخیر رهبر انقلاب، تحلیل کرد که در «ابر واژگانی» سخنان ایشان، مفهوم محوری «ایران» با ۲۳ بار تکرار و «ملت» با ۱۷ بار تکرار برجسته شده است. این همگرایی حول مفهوم میهن و ملت ایران خود میتواند بستری برای فهم پساحقیقت امروز باشد. وی تاکید کرد که در گام اول، این همگرایی نه به خاطر کنش یا روایت رسانهای، بلکه به دلیل خباثت، جنایت و عداوت طرف مقابل ایجاد شد.
لسانی با اشاره به عقبگرد در میدان و آرایش رسانهای در ۱۲ روز اخیر، آن را به تقویت بیش از حد فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در دهه گذشته نسبت داد. اما در این ۱۲ روز، دو نوع ارتباطات تقویت شد: نخست، «ارتباطات میدانی و انسانی سنتی» و دوم، «فضای رادیو و تلویزیون» که از رسانههای سنتی-مدرن به شمار میروند. وی حتی به برخی روزنامهها اشاره کرد که از گود خارج شدند و تیترهای نمادین چاپ نکردند. این اتفاق، محوریت رادیو و تلویزیون را در اطلاعرسانی و حوزه خبر پررنگتر کرد.
مدرس رسانه همچنین به تغییر در الگوهای مصرف رسانه در شبکههای اجتماعی اشاره کرد و گفت که برای اولین بار، گروههای کوچک و حلقههای کوچک ارتباطی (مانند کلوز فرندز در اینستاگرام و گروههای پیامرسان) تقویت شدند. در این فضا، خردهروایتها از کانالها یا صفحات بزرگتر به داخل گروهها آورده شده و مصرف میشدند.
وی با تحلیل ۲۰۰ هزار پست در فضای مجازی فارسیزبان در روز حمله آمریکا به فردو، نشان داد که ۵۴ درصد محتوا «خبری و اطلاعرسانی» (خردهروایت)، ۲۶ درصد «موافق جمهوری اسلامی» و ۲۰ درصد «موافق حمله آمریکا» بوده که این ۲۰ درصد اغلب توسط لشکر سایبری، رباتها و کمپهای سایبری منافقین تولید شده بود. این نشان میدهد که گستره روایتسازی دشمن، به اندازه سال ۱۴۰۱ نبود.
لسانی تاکید کرد که باید از رویدادهای اقتضایی (لحظه به لحظه) فراتر رفت، چرا که طول موج این روایتها کوتاه است. وی پیشنهاد داد که به جای آن، باید به خلق کنش پرداخت. این کنشها میتوانند توسط مسئولین، حاکمیت، گروهها، تشکلها و مردم تولید شوند و سپس از این کنشها، روایتها و انگارههای قوی تولید شود. او مثال «دختر کاپشن صورتی گوشواره قلبی در انفجار کرمان» و «خانم معلم زبان طبقه متوسط شهری» در حوادث اخیر را زد که به نمادهایی از معصومیت و مظلومیت تبدیل شده و همراهی قشر خاکستری را ایجاد کردند. این نشان میدهد که جنگ دیگر فقط برای مسئولان و نظامیها نیست، بلکه خرابکننده مردم هم هست.
این کارشناس رسانه در ادامه، به خطر جدید جریان «مخرب فیکنیوز از داخل به داخل» در حوزه اخبار جعلی (Fake News) اشاره کرد و توضیح داد که در سال ۱۴۰۱، جریان فیکنیوز عمدتاً از خارج به داخل و با هدف بزرگتر نشان دادن دایره بحران بود. اما در ۱۴۰۴، این جریان در داخل کشور، بهویژه در پلتفرمهایی مانند ایتا، جای خوش کرده است. هدف این فیکنیوزهای داخلی، تولید یک توهم پوشالی و واقعیت متوهمانه در مخاطب حزباللهی است که او را به مطالبات ساختارشکن و حداکثری از حاکمیت سوق میدهد. این روایتها حتی تصمیمگیریهای فرماندهی کل قوا (مانند آتشبس) را نیز زیر سوال میبرند و آنها را تحمیل به رهبر، کوتاه آمدن رهبر یا نتیجه حلقه بسته اطرافیان جلوه میدهند. این امر، انگشت اتهام را از خباثت دشمن به سمت داخل کشور برمیگرداند.
وی در ادامه فیکنیوز را در سه لایه دستهبندی کرد: لایه اول شامل تولید «فیکهای سیاسی» توسط سران رژیم صهیونیستی و آمریکا میشود، مانند ادعای ترامپ درباره درخواست ایران برای دیدار یا تکذیب اصابت موشک به حیفا، که با وجود درصد کمتر، از اهمیت بالایی برخوردارند. لایه دوم به برندهای رسانهای بزرگ اختصاص دارد که خود را برای تولید اخبار جعلی خرج میکنند؛ نمونههای آن انتشار اخبار کذب درباره وضعیت رهبر انقلاب توسط نیویورکتایمز در سال ۱۴۰۱ یا انتشار عکسهای فرار صهیونیستها با عنوان فرار ایرانیان به ارمنستان توسط بیبیسی در سال ۱۴۰۴ است. در نهایت، لایه سوم شامل کاربران خرد و اکانتهای ناشناس با پروفایلهای غیرواقعی است که با ربط دادن فیلمهای قدیمی و نامرتبط به رویدادهای جدید، به ذهنیتسازی میپردازند (مانند فیلم سیگار رهبر انقلاب در لویزان). لسانی در این باره به پروژهای با هدف عادیسازی حذف رهبری در فضای رسانهای اشاره کرد که برای سنجش بازخورد اجتماعی در ایران انجام شده بود.
در پایان، لسانی برای مدیریت فیکنیوز سه پیشنهاد کلیدی ارائه داد و تاکید کرد که پلتفرمها باید خود را متعهد و مسئول در برابر تولید و انتشار اخبار جعلی بدانند. همچنین، «فکچکرها» (Fact-Checkers) یا همان راستآزماها باید هویت پیدا کرده و فعالیتشان به صورت رسمی پیگیری شود، همانطور که شرکت متا با برندهای آمریکایی در این زمینه قرارداد همکاری دارد. نهایتاً، «فلگگذاری» یا «پرچمگذاری» محتواهای جعلی در پلتفرمها باید اجرایی شود تا هزینه تولید و انتشار اخبار دروغین به طور قابل ملاحظهای افزایش یابد.
نگاهی از منظر فرهنگ و رسانه به روایت جنگ
در ادامه نشست «آنِ ما شدن»، سرکار خانم محمودیان، پژوهشگر فرهنگ و رسانه و دکترای علوم ارتباطات دانشگاه تهران، بحث خود را با رویکردی از منظر فرهنگ رسانه و با دو سرفصل اصلی «چیستی روایت رسانهای» و «چگونگی روایت رسانهای با هدف حفظ و تقویت همبستگی جامعه ایرانی در زمان جنگ» آغاز کرد.
محمودیان در ابتدا، جایگاه رسانه و روایت در زمان جنگ را بسیار محوری دانست و تأکید کرد: جنگ بدون رسانه معنا ندارد؛ روایت جنگ جزو خود جنگ به شمار میآید و گاهی جنگ یعنی روایت. وی افزود که روایت، ماهیت و معنای جنگ و همچنین نتایج آن را میسازد و این قابلیت را دارد که پیروزی را به هزیمت و هزیمت را به پیروزی تبدیل کند. به همین دلیل، جنگ واقعی اما پنهان، همان جنگ روایتهاست و رسانه، میدان اصلی این زد و خورد است.
پژوهشگر فرهنگ و رسانه سپس به «معضل دیرینه فقر روایت و غفلت از پرداخت رسانهای واقعیتهای قدسی و بومی» در رسانههای داخلی پرداخت با اذعان به تلاش رسانههای داخلی و خارجی برای حرفهای شدن در روایتپردازی، خاطرنشان کرد: آن چیزی که مغفول است، آن پرداخت رسانهای و روایتپردازی آن واقعیتهای قدسی است.
وی انقلاب اسلامی را یک «انقلاب فرهنگی» توصیف کرد که حاصل تذکر پیامبرانه امام (ره) و ایجاد خودآگاهی الهی در ایرانیان بوده است. او این نکته را ریشه و مبنای بحث خود قرار داد که چرا روایت واقعیت قدسی اهمیت دارد و چرا میتواند وحدتآفرین باشد.
به گفته خانم محمودیان، جامعه ایرانی در انقلاب، «ارزشهای الهی» را اولویت خود قرار داد و میدانست که هدف بزرگ، دشواریهای بزرگ دارد. این پیشفرض باید در پسزمینه همه روایتپردازان رسانهای قرار گیرد.
این استاد دانشگاه توضیح داد که نگاه قدسی به انقلاب و جایگاه الهی آن، به افزایش روحیه و توانمندی درونی جامعه منجر میشود. وقتی رسانه تلاش میکند از یک واقعیت، روایتی با ابعاد معنوی و مقدس ارائه دهد، جامعه احساس قدرت و استحکام درونی بیشتری میکند. وی مثالی ملموس از جنگ اخیر (12 روزه) زد: در حالی که رسانههای غربی و حتی برخی خبرگان به ارائه روایتهای متعددی در مورد شدت پیچیدگی عملیات اسرائیل علیه ایران پرداختند و به آسیبهای بنیانشکن برای ایران اشاره داشتند، اما موقعیت میدان ایران این بود که با وجود این اتفاق بزرگ، آسیبهایی که بنیانهایمان را تحتالشعاع قرار بدهد، نخوردیم. ایران توانست بسیار سریعتر از تصور خبرگان عالم، بازپروری کند و دچار قفلشدگی نشود.
محمودیان در پاسخ به این پرسش که در مواجهه با چنین اتفاقی که همه عالم به آن اذعان دارند، ما به چه چیزی نیاز داریم؟ گفت: نگاه قدسی موقع روایت. وی از اینکه در روایتهای رسانهای کمتر انگشت اشاره رسانه به سمت وجه قدسی حوادث میرود، انتقاد و تأکید کرد که حوادث اخیر استثنا نیستند؛ مکرراً این اتفاق افتاده و همان حتمیت و قطعیتی که در پیام دوم رهبر انقلاب بود یا بیانات امام راحل و تصمیمات ایشان در میدان، همگی نشان از وجه قدسی جاری در واقعیت حوادث دارند.
وی وظیفه رسانه در این بستر را غفلتزدایی از توجه جامعه به داشتههای منحصر به فرد خود عنوان و ابراز کرد: رسانه باید بستری بسازد تا وحدت از جای دیگری و از مؤونه باطنی جامعه برخیزد. کیمیاگری رسانه این است که بیاید این واقعیات عینی و میدانی را خوب ببیند، استخراج کند و وجه قدسیاش را به چشم مردم بکشد.
پژوهشگر فرهنگ و رسانه با بیان اینکه رسانههای غربی سالهاست با اسطورهپردازی، از نداشتهشان چیزی تازه خلق میکنند تا در مواقع بحران، چیزی فراتر از قدرت مادی را به افکار عمومی تزریق کرده و قدرت باطنی ایجاد کنند، تاکید کرد: رسانههای ما نیاز به خلق اسطوره از نداشتهها ندارند؛ ما این بنیانها را داریم و قدرت را میتوانیم از حقایق میدان خودمان بسازیم.
وی با ابراز تأسف از اینکه حماسه در واقعیت میدان داریم، اما روایت ازش غفلتزده و درمانده میشود. درخشش را در واقعیت میدان داریم، اما روایت ازش درمانده میشود، با ذکر مثال تواناییهای «F-35» یا «پهپاد هرمس» که دشمن از آنها دهشتزایی میکند، پرسید: چند روایت، چند اثر هنری (استاندارد) از سقوط هرمسها ساختیم؟ این غفلتها باعث میشود که واقعیتهای میدان با ما همسو باشد اما روایت دائماً دچار درماندگی و عقبماندگی.
خانم محمودیان به امکانهای توصیف رسانهای واقعیت اشاره کرد که شامل «تکنیک و معنا» میشوند. امکانات تکنیکی شامل مستندسازی، گزارشهای چندرسانهای، بازسازیها در واقعیت افزوده و روایتهای تعاملی هستند. امکانات معنایی نیز بهرهبردن از مفاهیم کلیدی دینی، ارجاع به وقایع تاریخی و قرآنی و جهتگیریهای معنوی را شامل میشود. او نتیجه گرفت که این امکانات، روایت رسانهای را از یک ابزار آگاهیبخشی صرف، به ابزاری برای ارجاع مخاطب به نقاط معنوی و فطری خودش تبدیل و از این منظر، وحدتآفرینی و امیدآفرینی میکند.
وی در بخش دوم سخنان خود به چگونگی روایتسازی در زمان جنگ پرداخت و دو نوع روایت را مطرح کرد: «روایتهای فاتحانه» و «روایتهای دردمندانه معترضانه یا ذلیلانه». وی جریان لیبرال را نماینده خوبی برای نوع دوم دانست که نمایندگانی هم در سپهر رسانهای کشور دارد و به خوبی در دو هفته اخیر، روایت دردمندانه و معترضانه را از جنگ ارائه دادهاند.
در روایت جریان لیبرال، جنگ به مثابه رنج، قربانی، امری مذموم، شر، درد، داغ، محنت، مرگ و نیستی بازنمایی میشود. این روایت بر تخریبها و ویرانیها متمرکز است و آه و ناله میکند که ای وای توسعهمان عقب افتادیم. محمودیان مثالی از یک روزنامه مطرح این جریان زد که با تصویری تمامصفحه و سیاه و سفید از شیون و زجه آسیبدیدگان جنگ، حالت ناامیدی و ضربه خوردن را القا میکرد.
وی اشاره کرد که یکی از جدیترین نقدهای این جریان به رسانه ملی این است که چرا کشته شدن را «امر متعالی» بازنمایی میکند و به جای «دردمندی»، از «فداکاری» حرف میزند، و چرا «قربانی» نمیگوید و «شهید» میگوید. او این رویکرد را تلاشی برای جلوگیری از «ناراحت شدن مخاطب» دانست.
خانم محمودیان تاکید کرد که هیچ کشوری، حتی غربیها، در اوج بحران و جنگ، چنین روایتی را به جامعه خود تحمیل نمیکند. کشورهای غربی، مانند اوکراین که درگیر جنگ است، روایتهای رسانهایاش طوری نیست که حس ناامیدی و اعتراض به مردم تحمیل کند؛ چرا؟ خب چون مقاومت مردمش را نیاز دارد. این نوع روایت، اولین کاری که میکند، استقامتزدایی است.
در مقابل، روایت جریان انقلابی، که میتواند شاخص آن را در «روایتهای دهه شصتی» یافت، جنگ را لطف پنهان در خشونت میبیند یا به تعبیر علامه طهرانی، «بهشت زیر سایه شمشیر» است. در این روایت، جنگ مایه عزت و تجلیگاه هیبت و جلالت یک جامعه میشود و فرصتی برای تبلور دین مردم. محمودیان در این زمینه مثال زد: در برخی گزارشها، حتی افرادی که حجاب استاندارد کشور را هم ندارند، در اولین گفتههای خود میگفتند: «ما ملت امام حسینیم، ما ملت [فاطمه] الزهرا هستیم.» این نشان میدهد که جنگ واقعاً چنین کیمیاگری و توان همچین به رخ کشیدن دینباوری مردم را دارد.
وی افزود: اگرچه این روایتپردازی میتواند «آرمانگرایانه» باشد، اما دور از واقعیت نیست. او «روایت فتح شهید آوینی» را مصداق عینی این نوع روایتپردازی حرفهای و آرمانگرایانه دانست. آوینی با ترکیببندی حرفهای از تصویر و صدا، دشواریهای جنگ را به تصویر میکشد، اما تولید نقد میزند به فطرت الهی انسان. در چشم مخاطب این زیباست، این دلپذیر است، همدلی ایجاد میکند؛ چرا؟ چون آوینی باورش این است که لازمه تکامل عالم، ستیز بین حق و باطل است و گلستان عدالت در باطن آتش نمرود.
خانم محمودی در پایان سخنان خود نتیجه گرفت که رسانه جریان انقلابی باید بر روبرو کردن مخاطب با این سوال تاریخی تأکید کند که «آیا میتوانیم جهان را در کف قدارهبندها رها کنیم؟» به گفته وی، جامعه امروز ایران به صورت خودجوش این پتانسیل را دارد و بسیاری از افراد، حتی با ظاهری متفاوت، در مشاهدات میدانی میگویند: «ادامه بدیم تا نابودی اسرائیل.» این نشاندهنده یک تغییر عمیق در نگاه جامعه است که باید در روایت مطلوب رسانهها بازتاب یابد.
بازشناسی نقش توده در همبستگی ملی و چالشهای روایتگری رسانه
در ادامه ششمین نشست «آنِ ما شدن»، مسعود معینیپور، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (علیهالسلام)، با رویکردی جامعهشناختی، به مفهوم «توده» و نقش حیاتی آن در بقاء حاکمیت و نظام اجتماعی پرداخت. وی تاکید کرد که نادیده گرفتن یا تقلیل نقش تودههای مردم، صنوف مختلف و آحاد جامعه در سیاستگذاریهای رسانهای و اجتماعی، خطایی راهبردی است.
این استاد دانشگاه با تصریح بر اینکه اگر تودههای مردم… پای این موضوع نبودن، این جنگ شکست میخورد، این سخن را یک «واقعیت انکارناپذیر» دانست و افزود که بخشی از قدرت ما، قدرت موشکی و نظامی است، اما بخش اصلی قدرت ما، قدرت همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی و همگرایی بود که حول محور چند مفهوم میچرخید.
وی از رسانههای داخلی که در وضعیت اکنون، ادراک غلطی از توده دارند، انتقاد کرد و گفت: رسانه با برنامه تولیدی، کنداکتور روزانه و خطمشی خبری خود، تقریبا هیچ تلاقی با مفهوم توده به معنای عمومی ندارد. رسانه مفهوم مردم را تقلیل داده و آن را به مجموعهای از گروههای اجتماعی محدود (با استفاده خاص از سوشال مدیا، مطالبات فرهنگی اجتماعی خاص و…) تقلیل داده است.
معینیپور تصریح کرد که این گروه اجتماعی محدود الزاما بد نیست، اما با عموم جامعه به معنای قشر خاکستری که اکثریت قریب به اتفاق جامعه است، همخوانی ندارد. او حتی اشاره کرد که این گروههای محدود ممکن است با رویکرد ایدئولوژیک و معرفتی برخی نخبگان، همخوانتر باشند، اما این «تودههای مردم» هستند که عمومیت و شمول را میسازند.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (علیهالسلام) هشدار داد که در ۱۵ تا ۲۰ سال اخیر، بهویژه از سال ۸۸ به این سو، روز به روز مردم و توده را محدود کردیم به گروههای اجتماعی محدود. این رویکرد در سیاستگذاریهای فرهنگی، اجتماعی و حتی برخی قانونگذاریها رعایت نشده و مرزهای ارتباطاتی، تعاملاتی و خدماتدهی به این عموم مردم به درستی رعایت نشده است، علیالخصوص در حوزه رسانه.
وی همچنین از «برنامه تحول» برخی رسانهها انتقاد کرد که در آن، تعریف خاصی از مردم ارائه میشود که شامل ۱۰ تا ۱۵ درصد جامعه است و باعث شده که مفهوم توده و مردم نزد اینها متاسفانه مخدوش شود.
معینیپور ادامه داد: در چنین جنگی که مفهوم ملیت، مفهوم وطن، مفاهیم مکتبی و مفاهیم ایدئولوژیک در هم تنیده میشود و بروز و ظهورش میشود یک دفاع ملی، یک انسجام ملی و همبستگی ملی، این تحلیل اشتباه رسانه آشکار میشود.
وی با اشاره به سخن رهبر انقلاب در سال ۹۲ که فرمودند «اگر جمهوری اسلامی را قبول ندارید، به خاطر ایران بیایید رأی بدهید.» گفت: این نشان میدهد که رهبری این توده و عموم مردم را قبول دارد و بین توده سکولار و توده غیرسکولار تفکیک نمیکند و روی مفهوم ملیت سرمایهگذاری میکند.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (علیهالسلام) تاکید کرد که در یک «امر ملی»، حتی اگر بخشی از مردم نظام سیاسی یا برخی عقاید را قبول نداشته باشند، اما از حیث ملی میپذیرند که باید با این نظام سیاسی پیش برن.
وی نتیجه گرفت که هرچه از سال ۹۲ به این سو، تقلیل زدیم و حد زدیم به مردم و کوچکبازی کردیم مفهوم توده را، مردم در انتخابات کمتر مشارکت کردند. این امر، علاوه بر بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، به این دلیل بود که مردم متوجه شدند امر ملی از درون دولت درنمیآید و ایده خالصسازی یا محدودسازی پیش میرود.
معینیپور افزود: رخدادهای اخیر و این جنگ به وضوح نشان داد که «توده مردم»، «امر ملی»، «مفهوم ملیت»، «شناخت ملی» و «ظرفیت موضوعات ملی»، پتانسیل بسیار بالایی برای ایجاد انسجام و اتحاد در جامعه دارند. به همین دلیل، لازم است مفاهیمی چون «مردم»، «ملت»، «امت»، «توده»، و نیز نقش «گروههای اجتماعی»، «نخبگان»، «حاکمیت» و «رسانه» در نسبت با یکدیگر، به صورت جدی و بیتعارف بازخوانی شوند، بدون هیچگونه تندروی یا کندروی. این بازخوانی، مهمترین نیاز نظری و رسانهای کنونی ماست.
وی در ادامه، به مفهوم «کنش اجتماعی» و ارتباط آن با «روایت رسانهای» پرداخت و با لحنی انتقادی گفت: آنقدر که رسانههای رقیب و دشمن ما باعث کنش اجتماعی ملت ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه عظیم ایران و اسرائیل و نبرد بزرگ شد، رسانه ملی باعث این موضوع نشد. او دلیل این ناتوانی را نشناختن درست توده مردم، عرق ملی و اعتقاد به وطن (حبالوطن که از اجزای ایمان است) دانست.
کنش اجتماعی و روایت: راهبردهای سه گانه برای رسانه ملی
این استاد دانشگاه برای ایجاد «کنش اجتماعی» مؤثر در رسانه، بر سه شاخصه کلیدی تاکید کرد. اولین شاخصه، شمول و عمومیت، قابل ادراک بودن و انضمامی بودن روایت استاو توضیح داد که روایت باید نمود عینی و کاربردی در زندگی روزمره مخاطب داشته باشد؛ در غیر این صورت، اگر صرفاً «ذهنی، انتزاعی و آرمان دور از دسترس» باشد، توانایی گرم نگهداشتن «ذهن، ادراک و احساس مخاطب» برای مدت طولانی را نخواهد داشت. به عقیده او، هنگامی که روایت فاقد «به ازای حسی» و «شمول و عمومیت» کافی باشد، قابلیت «همسانسازی، همزادپنداری و همراه سازی» و در نهایت «تولید کنش جمعی» را از دست میدهد.
وی در ادامه، بازخوانی هویت جمعی تاریخی و ایجاد هویت جمعی برای آینده را به عنوان دومین شاخصه مطرح کرد و گفت: رسانه باید بتواند هویت جمعی تاریخی جامعه را بازخوانی کرده و در عین حال هویت جمعی برای آینده بسازد تا اتحاد هویت جمعی در اکنون جامعه شکل گیرد.
معینیپور با انتقاد از رسانههای داخلی در مورد عدم استفاده صحیح از فکتهای تاریخ، به تلاش رسانههای خارجی برای «قهرمانسازی از پهلوی» و «تولید روایت و کنش جمعی به سود پهلوی» اشاره کرد و گفت که با وجود تمام این تلاشها و مستندات علیه انقلاب و رهبری، اکثریت قریب به اتفاق مردم ما پهلوی را آلترناتیو جمهوری اسلامی نمیشناسند. وی رسانه داخلی را به دلیل اینکه هیچ روایت جایگزینی در برابر این جریان قرار نداده است مورد انتقاد قرار داد و تاکید کرد: پهلوی، همچون قاجار و صفویه، جزئی از این تاریخ ایران است و باید بازخوانی شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (علیهالسلام) خواستار بازنگری جدی در نحوه مطالعه تاریخ ایران، به ویژه دوره پهلوی (۱۳۰۱ تا ۱۳۵۷)، شد و با تاکید بر اینکه نباید صرفاً با رویکردی خصمانه به این ۵۶ سال نگریست، افزود: گرچه باید به خیانتها و عقبماندگیهای این دوره اشاره کرد، اما پهلوی نیز قطعهای از تاریخ ایران است و داراییهای تاریخی ایران تنها به یک دوره خاص محدود نمیشود.
وی در ادامه، بر ضرورت جهانی بودن و فراگیر بودن روایتها تاکید کرد و توضیح داد: روایتها باید به گونهای باشند که جامعه را با تحولات جهانی همگام سازند، زیرا امروزه دست و پای مخاطب ما بسته نیست و اطلاعات از سراسر دنیا به او میرسد.
معینیپور متذکر شد که مصرف روزانه جامعه ایران در ابعاد گوناگون زندگی – از سبک خوراک و پوشاک گرفته تا اوقات فراغت و مناسک – همگام با روندهای جهانی پیش میرود. این نشان میدهد که دیگر دوران تأخیر در مواجهه با پدیدههای جهانی گذشته است و ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم روایتی که در یک نقطه دنیا شکل میگیرد، سالها بعد به ایران برسد؛ جامعه امروز به صورت همزمان درگیر تحولات جهانی است.
وی نسبت به عملکرد فعلی رسانههای داخلی در حوزههای مختلفی چون تولید، فرم و محتوای برنامه و انتخاب مهمانان، ابراز تأسف کرد و گفت: این برنامهها اولین اصول تحولات جهانی را درک نمیکنند. در نتیجه، تا پیش از پایان این ۱۲ روز، شاید به تعداد انگشتان یک دست هم از افکار گوناگون داخلی و جهانی بهره نبردیم و نتوانستیم به یک ادبیات، شمول و نگاه جهانی به این ماجرا دست یابیم تا جامعه با آن همراه شود. اینها خط روایت هستند و برای پرورش و تربیت نیاز به یک نظم و برنامهریزی مداوم دارند. نباید منتظر باشیم تا یک دشمن واقعی به ما ضربه بزند و بعد از آن به دنبال انسجام اجتماعی باشیم.
این استاد دانشگاه در پایان صحبتهای خود، دو نکته اساسی را برای سیاستگذاران حوزه رسانه مطرح کرد. اولین نکته، عدم باور به واقعیت جنگ است. او گفت که بسیاری از سیاستگذاران رسانهای تا پیش از اصابت مستقیم موشکها، این درگیری را جدی نمیگرفتند و باوری به جنگ واقعی نداشتند. در حالی که جنگ فکری، جنگ واقعی است و ما در مقابل یک متخاصم میجنگیم. این عدم درک از ماهیت واقعی و عمیق جنگ، به برنامهریزی و رویکرد رسانهای آسیب میزند.
نکته دوم که وی به آن اشاره کرد، نادیده گرفتن «امر ملی» در کنار «امر دینی» است. معینیپور معتقد است که سیاستگذاران رسانهای به اندازه «امر دینی» به «امر ملی» اعتقاد ندارند. او «امر ملی» و «امر دینی» را دو بال جامعه ایران دانست که از زمان ممزوج شدن اسلام با فرهنگ ایران، موجب شکوفایی و اوجگیری این کالبد وجودی شدهاند.
وی تأکید کرد که امام خمینی (ره) نیز انقلاب را با تکیه بر ظرفیتهای ملی و مردمی به ثمر رساند. اما امروز، «امر ملی» در سیاستگذاریهای رسانهای جدی گرفته نمیشود؛ در حالی که اگر این مهم مد نظر قرار گیرد، طراحیهای لازم در حوزه روایتگری نیز به درستی شکل خواهد گرفت.