به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (علیهالسلام)، در نشست هفتم «آنِ ما شدن»، سیدمحسن موتورچی (تحلیلگر مسائل سیاسی) و عبدالله صفری به عنوان دبیران جلسه، میزبان دکتر سیدمحمدرضا مرندی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، بودند تا وی به تحلیل دقیق ابعاد مختلف روایت ملی از جنگ اخیر بپردازد.
ضرورت روایت منسجم ملی از جنگ: از علت تا دوران پس از آن
در ابتدای نشست، سیدمحسن موتورچی، تحلیلگر مسائل سیاسی و دبیر این جلسه، به اهمیت حیاتی روایتگری از جنگ اخیر در جامعه اشاره کرد. او با بیان اینکه تنها چند روز از پایان جنگ میگذرد، به تلاشهای گسترده و متفاوتی که برای تعیین و ارائه روایتهای گوناگون از این رویداد در جریان است، اشاره کرد؛ روایتهایی که هر یک با نیتها و اغراض مختلفی ارائه میشوند.
موتورچی هدف اصلی این گفتگو را بررسی چگونگی گسترش روایت پیروزمندانهای دانست که رهبر معظم انقلاب با تبریک خود، این پدیده را به آن نسبت دادهاند. او تاکید کرد که باید راهکارهایی برای فراگیر کردن این روایت پیروزمندانه در سطح ملی پیدا کنیم.
دبیر نشست با اشاره به این نکته که واقعه ۱۲ روزه، قبل و بعد دارد. «قبل» آن شامل علل وقوع جنگ است و «بعد» آن به راهکارهای جلوگیری از وقوع جنگهای احتمالی آینده، نحوه پاسخگویی در صورت وقوع مجدد، و مسیر کشور در صورت برقراری آتشبس پایدار و صلح (دوران پس از جنگ) میپردازد. او تاکید کرد که برای دست یافتن به حقیقت ماجرا، باید به صورت جامع، «علت، چگونگی وقوع و چگونگیِ بایدِ پس از آن» مورد بررسی قرار گیرد.
وی سپس به طرح این پرسش پرداخت که چگونه میتوانیم این واقعیت را روایت کنیم به گونهای که قابلیت فراگیری در سطح ملی را داشته باشد؟ او دلیل این نیاز را کاملاً روشن دانست و گفت: ما برای ادامه مسیر، به هر حال همین انسجام، همین وحدت، همین شکوهمندی ویژهای که جامعه ایرانی از خودش نشان داد، طبیعتاً برای آینده هم به این نیازمندیم.
وی ادامه داد که حفظ این وحدت اقتضائاتی دارد و یکی از مهمترین آنها، داشتن یک روایت منسجم در سطح ملی است. او تصریح کرد که جامعه باید از علل پیدایش این جنگ، خود جنگ، و کاری که باید پس از آن انجام شود، یک روایت منسجم و مورد پذیرش عموم یا حداقل اکثریت جامعه داشته باشد تا بتواند بر اساس آن، مسیر خود را به صورت پویا ادامه دهد.
دبیر جلسه با اشاره به نمونههایی از تفاوت روایتها در فضای عمومی مانند «بیانیه ۱۸۰ استاد» و «بیانیه جبهه اصلاحات امروز یا دیروز» به بخش پایانی بیانیه جبهه اصلاحات اشاره کرد که در آن، وضعیت کنونی و جنگ پیشآمده را حاصل کار «تندروها» دانسته و هیچ تقصیری را متوجه «آغازکننده جنگ» (متجاوز) نمیداند، بلکه مقصر کسان دیگر و سیاستهای کشور معرفی میشوند. همچنین، در بیانیه ۱۸۰ استاد نیز به سیاست خارجی منجمد جمهوری اسلامی انتقاد شده و به نوعی آن را در پیدایش این جنگ موثر دانستهاند.
موتورچی، سوال محوری جلسه را اینگونه طرح کرد که روایت اصلی و حقیقت میدان چیست؟ و ما باید چه روایتی داشته باشیم؟
ریشههای جنگ ۱۲ روزه در طرح «بریدن سر مار» اسرائیل و ضعفهای منطقهای مقاومت
سیدمحمدرضا مرندی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، سخنان خود را با تقدیر از برگزارکنندگان نشست و گرامیداشت ایام سوگواری اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) و همچنین یاد شهدای جنگ ۱۲ روزه، آغاز کرد. او بحث خود را از زمینههای وقوع جنگ اخیر آغاز کرد و ریشههای آن را به عملیات «طوفان الاقصی» در مهرماه ۱۴۰۲ بازگرداند.
مرندی توضیح داد که پس از «طوفان الاقصی» و ایجاد شکاف امنیتی و نظامی بزرگ در رژیم صهیونیستی که یک موفقیت عظیم برای جریان مقاومت در غزه بود، شاهد اوج حمایت غرب از اسرائیل بودیم. سران کشورهای غربی نظیر فرانسه، انگلیس، آلمان و آمریکا با سفر به اسرائیل و ابراز همدردی، «اوج حمایت» خود را از رژیم اشغالگر قدس نشان دادند و اعلام کردند که «تا پای جان» همراه اسرائیل هستند.
وی سپس به سخنرانی نتانیاهو در کنگره آمریکا در مهرماه ۱۴۰۲، یعنی چند ماه پس از «طوفان الاقصی» و حدود یک ماه پیش از جنگ ۱۲ روزه، اشاره کرد. در این سخنرانی، نتانیاهو خطاب به مسئولین و اعضای کنگره آمریکا میگوید: «اشتباه نکنید؛ مشکل حماس نیست، جهاد اسلامی در فلسطین نیست، حزب الله لبنان نیست، دولت سوریه در دست بشار اسد نیست، جریان مقاومت در عراق نیست، انصارالله یمن نیست؛ مشکل ما ایران است.» نتانیاهو در تعبیری صریح، ایران را «سر مار» میخواند و تاکید میکند: «ما باید سر مار را ببریم. تا سر مار را نزنیم، این جریان همچنان ادامه دارد.» مرندی این سخنرانی را بیانگر این واقعیت دانست که اسرائیل و نتانیاهو به طور خاص از همان زمان به دنبال «بریدن سر مار»، یعنی ایران، بودهاند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه به سلسله اتفاقاتی که در فاصله این سخنرانی تا جنگ ۱۲ روزه افتاد، اشاره کرد و آنها را مقدمهای بر حمله به ایران دانست. اولین اتفاق، شهادت معاون دبیرکل حماس در مراسم تحلیف ریاست جمهوری جدید ایران در تهران بود. ایران در واکنش به این اقدام، عملیات «وعده صادق ۲» را اعلام کرد. مرندی توضیح داد که «وعده صادق ۲» با تأخیر زیادی همراه شد، به طوری که سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، اعلام کرد که آنها نمیتوانند منتظر ایران بمانند و عملیات خود را انجام میدهند.
مرندی اظهار داشت: این تاخیر، اسرائیل را به «طمع» انداخت تا حزبالله را شدیداً سرکوب کند. در پی این اتفاق، اسرائیل عملیات گستردهای علیه حزبالله انجام داد که در آن ابتدا برخی فرماندهان و سپس دبیرکل حزبالله، سید حسن نصرالله، به شهادت رسیدند. اگرچه حزبالله دبیرکل جدیدی (سید هاشم صفیالدین) را معرفی کرد، اما او نیز پس از مدت کوتاهی ترور و به شهادت رسید. مرندی این رویدادها را ضربهای بسیار بزرگ به حزبالله لبنان تلقی کرد.
وی به وضعیت سوریه نیز اشاره کرد و گفت که از مدتی پیش احساس میشد بشار اسد همراهی لازم را با ایران ندارد و در عملیاتها هماهنگ نیست. او به عدم همراهی فرماندهان ارتش سوریه با جریان مقاومت و عدم تشکیل «مقاومت الوطنیه» در سوریه (برخلاف پیشنهاد شهید سلیمانی برای عراق که منجر به تشکیل حشدالشعبی شد) اشاره کرد. مرندی همچنین به تصمیمگیری نادرست در سال ۹۶ اشاره کرد که در آن، برخلاف نظر شهید سلیمانی و نیروهای مقاومت، نیروهای محدودی از داعش در بخشی از سوریه باقی ماندند. به گفته او، رایزنیهای ترکیه و روسیه و همچنین برخی اشتباهات در ایران نیز در این مسئله بیتاثیر نبود.
او ادامه داد که در این میان، کشورهای عربی نیز با بشار اسد صحبت کرده و او را قانع کردند تا کشور را ترک کند. این مسئله به تاخیر در اجرای «وعده صادق ۲» از سوی ایران نیز کمک کرد، چرا که ایران قصد داشت با بشار اسد برای یک عملیات زمینی هماهنگ کند، اما این هماهنگی صورت نگرفت. مرندی نتیجه گرفت که «وعده صادق ۲» عقب افتاد و عملیات اسرائیل علیه حزبالله رخ داد و در نهایت بشار اسد کشور را ترک کرد، در حالی که ایران آماده کمک به دولت سوریه بود. این خروج بشار اسد، با تبلیغات رسانههای غربی مبنی بر «آزاد شدن سوریه» و «کنار رفتن دیکتاتور» همراه شد و در نهایت، سوریه به دست ترکیه و با مدیریت آقای جولانی افتاد. مرندی این اتفاق را ضربهای دیگر به مقاومت و خروج سوریه از دست ایران تلقی کرد.
دکتر مرندی در جمعبندی این مقدمات بیان کرد: سوریه از دست ایران خارج شد، حزبالله به شدت سرکوب شد، رهبران حماس (دو معاون دبیرکل) و دو دبیرکل حزبالله (سید حسن نصرالله و سید هاشم صفیالدین) به شهادت رسیدند. سوریه از دست [ما] خارج شد و احساس شد که ایران در منطقه تضعیف شده است. او افزود: البته [ایران] تضعیف هم شده بود، منتها نه آنقدری که آنها [دشمنان] اعتقاد داشتند. این اتفاقات همگی مقدماتی برای اجرای طرح نتانیاهو برای حمله به ایران با همراهی آمریکا و اروپا بود.
سناریوی «اسنپبک» و حملهی پیشدستانه اسرائیل: چرا این زمان؟
مرندی به انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در آمریکا و به قدرت رسیدن دونالد ترامپ اشاره کرد و گفت: ترامپ ابتدا خود را «آدم اقتصادی» معرفی کرد و در مورد اوکراین و چین رویکردهای متفاوتی در پیش گرفت. اما آنچه عجیب بود، پیشنهاد مذاکره او با ایران بود. مرندی این را عجیب دانست، چرا که ایران دو سال با آمریکا مذاکره کرده بود که نتیجهاش برجام در سال ۹۴ بود، اما برجام هرگز اجرا نشد؛ نه در شش ماه پایانی دولت اوباما و نه پس از آن که ترامپ پس از شش ماه از ریاست جمهوری خود، از آن خارج شد.
وی ادامه داد که ترامپ در خلال پیشنهاد مذاکره، ۶۰ روز به ایران مهلت داد تا «خواستههای آمریکا را در مذاکره تحقق دهد.» در عین حال، حرفهای تند و تهدیدآمیز از جانب دولت آمریکا مطرح و تحریمها نیز اضافه میشد. مقامات ایرانی به این تناقض در رفتار آمریکا اعتراض میکردند، اما مذاکرات چند دوره ادامه یافت.
مرندی سپس به نقش سه دولت اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) اشاره کرد که در سازمان بینالمللی انرژی اتمی، طرحی را مبنی بر خروج ایران از تعهدات و حرکت به سمت سلاح اتمی مطرح کردند. وی توضیح داد که برجام بندی به نام «اسنپبک» یا «عملیات ماشه» دارد که بر اساس آن، اگر ایران در تعهدات خود سستی کند، هر یک از طرفین میتوانند این فرایند را فعال کرده و تمام تحریمها را بازگردانند. مرندی تاکید کرد که مهلت اسنپبک در شهریور ماه (یعنی ۱۰ سال پس از برجام) به پایان میرسید و غرب ایران را معطل نگه داشته بود تا تعهدات خود را انجام دهد، اما هیچ یک از دولتهای آمریکا و اروپا به تعهدات خود عمل نکردند.
وی افزود که ایران به سمت غیرفعال شدن عملیات ماشه پیش میرفت تا از شهریور ماه با دست باز فعالیت کند. در مقدمه این اتفاق، گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گزارشی مبنی بر صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران ارائه کرد. اما شورای حکام این گزارش را نپذیرفت و در دوم تیرماه ۱۴۰۴، محکومیت ایران را اعلام کرد.
مرندی نقطه عطف را در اینجا دانست که درست ۲۲ خرداد 1404 [تقریباً همزمان با پایان مهلت ۶۰ روزه ترامپ و اعلام محکومیت ایران در شورای حکام]، اسرائیل به ایران حمله پیشدستانه و غافلگیرانه کرد. این حمله با مجوزی صورت گرفت که به نوعی از سوی سازمان انرژی اتمی به آن «مشروعیت» داده شده بود.
وی در مورد طراحی این عملیات، اظهار داشت که ظاهراً آنچه گفته میشود این است که اسرائیلیها به دنبال از رده خارج کردن ۴۰۰ شخصیت حکومتی در ایران در همان روز اول بودند. هدف این بود که با وارد کردن یک شوک مدیریتی، کشور را به حالت تزلزل بیندازند و سپس بحرانهای سیاسی و اقتصادی را آغاز کنند تا جریانهای ضد انقلاب داخلی و خارجی نیز با آن هماهنگ شوند.
مرندی در پاسخ به پرسش دبیر نشست مبنی بر اینکه آیا ضعف ایران علت این جنگ بوده است، توضیح داد: ایران اگر ضعیف هم نبود، اسرائیل دنبال این بود و هست و آمریکا را هم به همراه خودش میکرد؛ چون میداند به هر حال مسئله ما و اسرائیل، مسئله مرگ [و] جغرافیاست؛ یا ما باید باشیم یا اسرائیل.
وی تاکید کرد که اسرائیل پایگاه غرب در منطقه است و از طریق آن، اهداف مشترک خود را با آمریکا و اروپا دنبال میکند که شامل تشکیل «اسرائیل بزرگ» یا «خاورمیانه جدید» میشود. مرندی افزود که ایران ۴۶ سال است که با این طرح مقاومت میکند و به همین دلیل، اسرائیل و کشورهای غربی اجازه وجود یک کشور مستقل اسلامی و عربی را که زیر بلیط آنها نباشد، نمیدهند. او یادآور شد که تنها کشوری که اسرائیل را در منطقه به رسمیت نشناخته، ایران است.
محل نزاع اصلی با غرب و اسرائیل چیست؟ روایتهای متضاد از جنگ
در ادامه نشست، سیدمحسن موتورچی، دبیر جلسه، به یکی از چالشهای اساسی در روایتگری از جنگ اخیر اشاره کرد: توضیح محل نزاع اصلی با اسرائیل و غرب در منطقه.
او با اشاره به سخنان پیشین دکتر مرندی مبنی بر اینکه «هیچ کشور مستقلی که زیر بلیط کسی نباشد نمیتواند در این منطقه وجود داشته باشد»، این عبارت را تعبیر نهایی این موضوع دانست که این منطقه باید دارای رئیس مطلق باشد و این رئیس مطلق «اسرائیل» است. به باور موتورچی، غرب و اسرائیل به دنبال این هستند که هیچ کشوری در منطقه از اسرائیل نافرمانی نکند و ایران تنها کشوری است که حاضر به فرمانبرداری از اسرائیل و غرب نیست.
این تحلیلگر سیاسی برای تأیید این دیدگاه، به پیام تصویری سوم رهبر معظم انقلاب اشاره کرد که ایشان فرمودند «رؤسای جمهور قبلی آمریکا نیز همین رویکرد را داشتند، اما رئیسجمهور فعلی (ترامپ) به صراحت گفته است که شما باید تسلیم بشوید.» به گفته موتورچی، این یعنی کشورها باید تسلیم اسرائیل شوند تا این ماجرا تمام شود.
دبیر نشست سپس به روایت متضادی که در جامعه توسط گروههایی با دسترسی گسترده به رسانهها و فضای مجازی مطرح میشود، اشاره کرد. این جریانها، در پاسخ به منتقدان خود که میگویند «شما به تلویزیون دسترسی دارید»، خودشان با وجود رسانههای گسترده گروهی و فضای مجازی، «صدای بلندتری» دارند. او گفت: اینها میگویند شما [نظام و جریان انقلابی] چون درست مذاکره نمیکنید، چون سیاست خارجی منجمدی دارید، چون اهل تعامل نیستید، چون تندرو هستید، این اتفاقات میافتد.
موتورچی این روایت را «معکوس و وارونه» خواند که مسئله را به گردن فضای داخلی میاندازد، به جای اینکه حقیقت را اینگونه روایت کند: غرب دنبال این است که اینجا یک ریاست مطلقهای به اسرائیل بدهد؛ به نیابت از خودش، در واقع خودش [غرب] است، اسرائیل فقط نیابت میکند. او در نهایت سوال خود را تکرار کرد که برای چه میخواهیم مذاکره کنیم؟ این پرسش، محل اصلی نزاع و دوگانگی در روایتگری از جنگ را نشان میدهد.
چرا مذاکره با آمریکا بیفایده است؟ تجربه تلخ گذشته و مطالبه «تسلیم» کامل ایران
در ادامه بحث در مورد محل نزاع اصلی با غرب و اسرائیل و چرایی مذاکره، سیدمحمدرضا مرندی، به تبیین دیدگاه خود پرداخت و با استناد به فرمایشات مکرر رهبر معظم انقلاب که «مذاکره یعنی بدهبستان»، این سوال را مطرح کرد: ما چه چیزی بدهیم که آنها [غرب] راضی شوند؟
مرندی به ادعای غرب درباره تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای اشاره کرد و گفت: ما بارها اعلام کردیم که دنبال این نیستیم و تمام شرایط را برای راستیآزمایی و اثبات صلحآمیز بودن فعالیتهایمان فراهم کردیم. حتی با وجود گزارش گروسی و قطعنامه شورای حکام، باز هم غرب بهانهجویی میکند. اگر مسئله فقط همین بود، مذاکره مدتها قبل به نتیجه میرسید. اما آمریکا و غرب دنبال چیزهای دیگر هستند.
وی در ادامه، به صراحت سخن ترامپ مبنی بر اینکه «ایران باید تسلیم شود» اشاره کرد و توضیح داد: یعنی نه ایران، هر کشوری که میخواهد در منطقه با اسرائیل سر جنگ نداشته باشد، باید تسلیم آمریکا شود. او وضعیت کشورهای همراه یا تسلیم آمریکا در منطقه، نظیر عربستان، قطر، امارات و حتی ترکیه (که رفتاری ریاکارانه دارد) را شاهد این مدعا دانست. مرندی پرسید: ما مذاکره میکنیم برای چی؟
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با مرور تاریخچه روابط ایران و آمریکا، بیفایده بودن مذاکره را اثبات کرد. او به قرارداد الجزایر در سال ۱۳۵۹ (پس از تسخیر لانه جاسوسی) اشاره کرد که ایران گروگانهای آمریکایی را آزاد کرد، اما آمریکاییها به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکردند.
مرندی درباره «برجام» یادآور شد که برجام به سرانجام نمیرسید، حتی در شش ماه باقیمانده از دولت اوباما. وی به اظهارات جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا، اشاره کرد که در پاسخ به انتقادها مبنی بر اینکه برجام موجب باز شدن دست ایران شده، گفته بود که قرار بوده ایران از طریق برجام ۱۳۷ میلیارد دلار سود ببرد، اما تا آن زمان (اواخر دولت اوباما) تنها ۳.۷ میلیارد دلار به ایران بازگشته است. کری علت این عدم بازگشت داراییها را عملیات سپاه و مطالبه وجه برای آزادی جاسوسان آمریکایی دانسته بود. وی تاکید کرد که حتی در حین مذاکرات نیز تحریمها برداشته نمیشد، بلکه اضافه هم میشد. او پرسید: مگر ما با آمریکا در حال مذاکره نبودیم؟
وی خواستههای اصلی غرب و آمریکا را اینگونه خلاصه کرد: تمام تاسیسات هستهایتان را بردارید، حتی مسالمتآمیزش، حتی پژوهشهایش را متوقف کنید. بعد هم میگویند موشکهایتان را تحویل دهید. مرندی با یادآوری تجربه تلخ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، که در آن ایران موشک نداشت و با وجود درخواست کمک از مجامع جهانی، کسی به ایران موشک نمیداد، پرسید: «برای چی ما موشک تحویل بدهیم؟» او نتیجه گرفت که غرب و به طور خاص آمریکا دنبال «تسلیم شدن» ایران هستند. به گفته او، یکی از شروط مذاکره در آمریکا این است که باید تمام خواستههایشان محقق شود و طرف مقابل نباید هیچ خواسته خاصی داشته باشد. وقتی این باشد، مذاکره فایدهای ندارد.
مرندی سپس به این نکته اشاره کرد که ترامپ از ابتدا عملیات فریب انجام داده بود و دنبال مذاکره نبود، بلکه او و نتانیاهو از پیش با هم برنامهریزی کرده بودند. او به نگرانی همیشگی آمریکا اشاره کرد که اگر در جنگ وارد حمایت اسرائیل شوند، آیا گرفتار میشوند یا نه. مرندی یادآور شد که رهبر معظم انقلاب بارها فرمودهاند: «اگر آغاز جنگ با ما نباشد، حداقل پایان جنگ با ماست.»
وی با اشاره به عملکرد ایران در جنگ ۱۲ روزه اخیر، گفت: ما در این ۱۲ روز هم آنها را پشیمان کردیم. او به عملیات سریع ایران علیه پایگاه آمریکایی در قطر اشاره کرد که بلافاصله پس از آن، ترامپ درخواست آتشبس کرد که در واقع این درخواست ابتدا از سوی اسرائیل بود.
مرندی در پایان این بخش، انتقادی را به دستگاه سیاست خارجی ایران مطرح کرد. وی از پذیرش سریع درخواست آتشبس توسط وزیر امور خارجه در ساعت ۲ نصف شب، ابراز نارضایتی کرد و گفت: این سرعت در پذیرش، با سیاستهای جمهوری اسلامی و ایدههای مقام معظم رهبری سازگار نبوده است، حتی اگر قرار بر پذیرش بود، نباید به این سرعت انجام میشد. این سرعت پذیرش حتی در خارج از کشور نیز تعجبآور بود، آن هم در شرایطی بسیار واضح که ما در موضع قدرت بودیم.
آیا جنگ اخیر در «پیچ تاریخی» انتقال قدرت جهانی رخ داده است؟
در بخش پایانی بحث مربوط به علل وقوع جنگ، سیدمحسن موتورچی، دبیر جلسه، سوال مهمی را برای جمعبندی این محور مطرح کرد: آیا این واقعه اخیر، در یک «پیچ تاریخی» خاص، یعنی انتقال قدرت از غرب به شرق و تغییرات عمدهای که در نظم جهانی در پیش است، رخ داده است؟
موتورچی به بحثهای جاری در اندیشکدهها و حتی در آمریکا اشاره کرد که پیشبینی میکنند تا سال ۲۰۳۰، تحولات بزرگی در سطح جهانی رخ خواهد داد. به گفته وی، شاید نگاه تکقطبی یا دوقطبی کنار گذاشته شود و قطبهای مختلفی در جهان شکل بگیرد؛ که قطعاً یکی از این قطبها، منطقهای است که مرکز ثروت جهانی (بخش عمده انرژی جهان) در آن قرار دارد. این منطقه، علاوه بر ابعاد اقتصادی، از لحاظ تاریخی و فرهنگی محل پیدایش ادیان بسیار مهم است.
دبیر نشست در نهایت پرسید: آیا مسئله تاریخمندی این قصه، یعنی این واقعهای که رخ داده در یک بعد در یک وقت زمانی خاص، یعنی در آن پیچ تاریخی رخ داده است، آیا این رویداد در علت وقوع این جنگ اثر داشته است یا نه؟
کلانروایتها از جنگ اخیر؛ کدام یک ظرفیت «روایت ملی» را دارد؟
در ادامه نیز، عبدالله صفری، مدیر کارگروه سیاستگذاری فرهنگی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (علیهالسلام)، به بیان چند «کلانروایت» موجود درباره مسئله جنگ اخیر پرداخت و این پرسش کلیدی را مطرح کرد که کدام یک از این روایتها ظرفیت تبدیل شدن به «روایت ملی» مورد پذیرش جامعه را دارد و در عین حال، «واقعی» نیز هست.
صفری در تشریح این کلانروایتها توضیح داد:
فروپاشی جهان تکقطبی و شکلگیری بلوکهای قدرت جدید: این روایت، جنگ اخیر را تلاشی از سوی غرب برای حفظ جایگاه خود در برابر ظهور قطبهای جدید قدرت در جهان میداند. او به سخنان اخیر بایدن اشاره کرد که گفته بود اتفاقات چند سال آینده، سرنوشت ۱۰۰ سال آینده دنیا را مشخص میکند. این نگاه، مسئله را در مقیاس بسیار وسیعتر و با ابعاد ژئوپلیتیک جهانی تحلیل میکند.
جنگ کریدورها (نگاه ژئوپلیتیکی): این روایت به درگیریها از منظر جنگ بر سر مسیرهای ارتباطی و اقتصادی نگاه میکند. صفری به طرحهایی نظیر «عرب-مد» یا «جاده ابریشم» که قرار است از ایران عبور کند، یا مناقشات مربوط به «استان سیونیک ارمنستان»، اشاره کرد که همگی نشاندهنده یک تغییر و منشأ درگیریهای ژئوپلیتیکی هستند.
نگاههای آخرالزمانی: وی به این رویکرد به عنوان یک روایت غالبی در فضای اجتماعی اشاره کرد که به جنگ و تحولات جاری، نگاهی با گرایشهای آخرالزمانی دارد.
درگیری در مقیاس ایران و اسرائیل: این روایت، درگیری را در سطح منطقهای و با این منطق که «در یک اقلیم دو پادشاه نگنجد»، تحلیل میکند و معتقد است این منطقه باید رئیس و حاکم مطلقی داشته باشد.
روایتهای سطحی با گرایشهای حزبی و سیاسی: صفری به بیانیههایی اشاره کرد که جنگ را محصول «دعواهای سیاسی» و عملکرد به زعم آنها «افراطیون داخلی» میدانند. این روایتها مدعیاند که شعارهایی نظیر «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» باعث شکلگیری جنگ شدهاند و به جای مقصر دانستن آغازکننده جنگ، تقصیر را به گردن سیاستهای داخلی میاندازند.
صفری در پایان، با طرح این روایتهای گوناگون، سوال اصلی را اینگونه مطرح کرد که کدام یک از این روایتها میتواند و ظرفیت این را دارد که آن روایت ملی و آن تقریر قابل قبول و مورد پذیرش جامعه قرار بگیرد، در عین حال که واقعیت داشتنش طبیعتاً باید واقعی باشد؟»
نبرد اجتنابناپذیر ایران و غرب بر سر هژمونی منطقهای؛ انتقاد از مدیریت آتشبس و دیپلماسی
سیدمحمدرضا مرندی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، در ادامه سخنان خود، با تأیید کلانروایتهای مطرح شده توسط آقای صفری (به جز روایت آخر مربوط به دخالت افراطیون داخلی)، بر اجتنابناپذیری جنگ میان ایران و غرب تأکید کرد.
مرندی گفت که خروج جهان از تکقطبی بودن و اینکه آمریکا دیگر ابرقدرت یکهتاز نیست، محقق شده است. او به انتقال قدرت از غرب به شرق اشاره کرد که اکنون قدرتهایی نظیر چین در ابعاد اقتصادی، نظامی و سیاسی، روسیه به ویژه در بخش اروپای شرقی و ایران در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه در حال ظهور هستند.
وی با اشاره به جایگاه ایران، تاکید کرد: احساس میشود که به هر حال نقطه ثقل تحولات و تاثیرگذاری در جهان، همین منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) است که قلب جهان محسوب میشود. او ایران را در قلب این جهان و مرکز ترانزیت اقتصادی و سیاسی دنیا دانست و با این اعتقاد که هر نیرویی که بر این منطقه سیطره یابد، کنترل آینده جهان را در دست خواهد داشت، گفت: در این راستا، غرب به رهبری آمریکا و مدیریت اسرائیل، به دنبال سیطره بر منطقه است و در مقابل، ایران و جریان مقاومت به دنبال استقلال و تعیین سرنوشت خود هستند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی افزود: اگر ایران پیروز شود، منطقه از دست غرب و آمریکا خارج میشود و اسرائیل هم دیگر از دست میرود؛ از اینرو طرح تجزیه ایران را دنبال میکنند. او توضیح داد که برخلاف اسرائیل که یک کشور جعلی است و شهروند خاصی ندارد، ایران کشوری با ۹۰ میلیون جمعیت و سابقه تاریخی است و غربیها حتی در صورت سقوط جمهوری اسلامی، به دنبال تجزیه ایران خواهند بود؛ همانند سوریه و عربستان بزرگ که طرح تجزیه آنها را نیز در سر دارند.
مرندی با اشاره به پیشبینیهای ۲۰ ساله خود، مجدداً تاکید کرد: جنگ بین ما و غرب ناگزیر است. به ناچار این اتفاق میافتد؛ چرا که به هر حال موجودیت ما همدیگر را انکار میکند. اسرائیل مهره غرب برای سلطه و تسلیم تمام منطقه است، در حالی که ایران به دنبال استقلال منطقه و حق تصمیمگیری برای خود است و این دو نمیتوانند کنار هم قرار گیرند.
وی اگرچه پذیرفت که ایران در مقطع اخیر تضعیف شد و سوریه را از دست داد، اما تصریح کرد که دشمنان این تضعیف را بیش از حد واقعی تصور کردند و فکر کردند میتوانند کار ایران را یکسره کنند. مرندی علت عدم موفقیت آنها را در مدیریت تحسین برانگیز رهبر انقلاب و هوشمندی مردم ایران دانست و تاکید کرد: ما جزء معدود کشورهای جهان هستیم که روز استقلال نداریم و هرگز تحت استعمار نبودهایم تا بخواهیم مستقل شویم.
انتقاد از پذیرش زودهنگام آتشبس و رویکرد دیپلماتیک
مرندی در ادامه، به پذیرش آتشبس توسط ایران در سوم تیرماه انتقاد کرد و گفت: شاید این کار چند روز با تاخیر انجام میشد، تاثیر بیشتری داشت. وی با بیان اینکه ایران با اعلام قبلی زمان حمله به پایگاه آمریکایی در قطر، عمداً به آمریکا فرصت داد تا نیروهای خود را خارج کند تا هزینهای به آنها تحمیل نشود، این رویکرد را مورد نقد قرار داد و گفت: موقعی که شما در این جنگ به طرف آمریکایی هزینه تحمیل نکردید، آقای ترامپ همین را دست گرفته و آنجا میگوید که بله آنها آمدند مقر خالی را زدند.
وی با مقایسه ماجرای عینالاسد پس از شهادت شهید سلیمانی، تاکید کرد که هزینه باید دست طرف مقابل داد؛ وگرنه شکست میخوریم. او همچنین به اعلام زودهنگام ایران (از روز سوم حمله اسرائیل) مبنی بر اینکه هر زمان اسرائیل حملات خود را متوقف کند، ایران نیز عملیات را پایان میدهد، انتقاد کرد. مرندی این رویکرد را در تضاد با دستور مقام معظم رهبری مبنی بر پشیمان کردن دشمن دانست و گفت: پشیمان کردن این است که صلح دست شما باشه، نه دست دشمن.
پس از توقف جنگ اخیر، دو دیدگاه غالب مطرح شده است: برخی بر این باورند که دخالت ترامپ در دادگاههای نتانیاهو و تلاش برای روی کار آوردن گروههای میانهروتر در اسرائیل، میتواند به توقف روند کنونی منجر شود. اما دکتر مرندی به این خوشبینیها با شک و تردید نگاه میکند و معتقد است این طرحها تنها برای ایجاد خیال آسودگی در ایران است.
وی با اشاره به ارسال گسترده تسلیحات از سوی غرب به اسرائیل حتی فردای آتشبس، تاکید کرد که نتانیاهو همچنان به دنبال اهداف خود است. مرندی همچنین بهشدت از اظهارات برخی مسئولان ایرانی درباره بازگشت به میز مذاکره انتقاد کرد و این سخنان را نشانه ضعف ایران دانست و هشدار داد: شما موقعی که از خودتون ضعف نشان بدهید، آنها میان سراغ شما.
مرندی با اشاره به قدرت و موفقیت یمن در منطقه و عقبنشینی آمریکا در برابر آن، تاکید کرد که یمن محکم جلو آمد و حتی هنگام ورود آمریکا به عملیات، از ایران حمایت و به آمریکا اعلام جنگ کرد.
استاد دانشگاه تهران یادآور شد که یمن همچنان در مورد غزه ایستاده است، در حالی که ایران در یک سال و نیم اخیر هیچ عملیاتی علیه اسرائیل انجام نداده است و تمام عملیاتهای ایران (نظیر وعده صادق ۲) به خاطر خودمان بوده، نه به خاطر غزه.
دکتر مرندی، ضمن انتقاد از عملکرد دستگاه دیپلماسی و دولت در جنگ اخیر، از تشکر رئیسجمهور از دولت آذربایجان گله کرد. او معتقد است که آذربایجان در این جنگ همکاری نزدیکی با اسرائیل داشته و خاک خود را در اختیار این رژیم قرار داده است. این در حالی است که از کشورهایی چون پاکستان، ونزوئلا، کره شمالی، روسیه و یمن، که تمامقد از ایران حمایت کردهاند، هیچ تشکری صورت نگرفته است. مرندی این اقدام را ناجوانمردانه دانست و تأکید کرد که کوتاه آمدنهای ۳۰ ساله ایران در برابر آذربایجان، باعث «پررویی» این کشور شده است.
وی با بیان اینکه هر جا انفعال باشد، شکست میخوریم، تصریح کرد: حرف از مذاکره در این شرایط در حالی که این همه مذاکره کردیم به هیچ نتیجهای نرسیدیم، یعنی انفعال، انفعال یعنی شکست، چنین رویکردی تنها به نفع دشمن خواهد بود.
پس از توقف جنگ، کدام سناریو پیش روی ماست؟
در ادامه بحث در مورد وضعیت پس از توقف جنگ اخیر، سیدمحسن موتورچی، دبیر جلسه، به دنبال شفافسازی سناریوهای احتمالی پیش رو بود.
موتورچی به سخنان پیشین دکتر مرندی اشاره کرد که یکی از احتمالات پس از توقف جنگ را، کنار رفتن نتانیاهو از قدرت به دلیل دادگاهها و روی کار آمدن یک جناح میانهروتر در اسرائیل عنوان کرده بود. او سپس پرسید: در سناریوی اول گفتید که امکان دارد به خاطر دادگاههای نتانیاهو، از قدرت کنار رود و یک بخش میانهرو بیاید، طبیعتاً یک سناریوی بعدی از بیانات شما برمیاد که همون تشدید تنش است؟
سناریوی تشدید تنش؛ نتانیاهو و نقاط ضعف ایران
در پاسخ به پرسش سیدمحسن موتورچی در مورد سناریوهای پس از توقف جنگ، سیدمحمدرضا مرندی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، بر سناریوی «حمله مجدد» و تشدید تنشها تاکید کرد.
مرندی اظهار داشت که اگر نتانیاهو چند ماه دیگر در قدرت باقی بماند، قطعاً عملیات جدیدی علیه ایران انجام میدهد. با توجه به اینکه نقاط ضعف ما را هم شناسایی کرده است.
وی یکی از این نقاط ضعف را عدم انجام عملیات ابتدایی از سوی ایران دانست و توضیح داد: سیاست ما بر این نیست که عملیات ابتدایی انجام دهیم و این نقطه ضعف ما است. یعنی ما همیشه با عمل انجام شده مواجهیم. ما باید مواظب غافلگیری جدید باشیم که اینها بیایند سران جمهوری اسلامی را مورد هدف قرار دهند، چند جای کشور را بزنند و جنگ جدیدی به راه اندازند.
مرندی به همکاری برخی کشورهای غربی با اسرائیل در جنگ اخیر اشاره کرد و گفت: فرانسه و آلمان به صراحت اعلام کردند که در جنگ با اسرائیل همکاری میکردیم؛ انگلیس به صراحت اعلام نکرد و کشور اردن هم که به سرعت اعلام کرد در کنار اسرائیل است.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه برای غرب، نتانیاهو بهتر است، توضیح داد: چون نتانیاهو درست فهمیده که چیکار باید کند. ضرباتی که نتانیاهو به جریان مقاومت تو این دو سال زد، هیچ کسی تا حالا نزده.» او به شهادت «دو تا از رهبران حماس» و «دو تا از رهبران حزبالله» و همچنین «فرماندهان ارتش و نیروی مسلح ایران» به عنوان «شهدایی» که در دوران نتانیاهو رخ داده، اشاره کرد. این سخنان، تحلیل او را از رویکرد آینده رژیم صهیونیستی در صورت بقای نتانیاهو، مشخص میسازد.
ضرباتی که به اسرائیل وارد شد، چه بود؟
سیدمحسن موتورچی، دبیر جلسه، با ارجاع به سخنان دکتر مرندی پیرامون ضرباتی که نتانیاهو به محور مقاومت وارد کرده بود، این پرسش را مطرح کرد: ضرباتی که به اسرائیل وارد شد، چه بود؟ آیا آنها در دوره نتانیاهو رخ نداده بود؟ بالاخره در زمان تصدی نتانیاهو، حماس حمله کرده و ۲۰۰۰ نفر از اسرائیلیها را کشته است؛ این یک غافلگیری امنیتی و ضربهای شدید به اسرائیل بوده است.
طوفانالاقصی بیارتباط به نتانیاهو؛ جنگ بعدی ناگزیر و ضرورت پایان کار
سیدمحمدرضا مرندی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، در پاسخ به سیدمحسن موتورچی در مورد ضربات وارد شده به اسرائیل در دوران نتانیاهو، توضیحاتی ارائه داد: عملیاتی که حماس انجام داد، ربطی به نتانیاهو نداشت و هر کسی در اسرائیل در قدرت بود، حماس این عملیات را انجام میداد. البته ضرباتی که اسرائیل زد، خیلی بیشتر از ضرباتی است که خورده است.
وی در ارزیابی خود از جنگ ۱۲ روزه گفت: ضرباتی که اسرائیل به حزبالله و حماس وارد کرد، با آنچه خودشان متحمل شدند، قابل مقایسه نیست. حتی با در نظر گرفتن طوفانالاقصی، اسرائیل ضربات بزرگی هم به ما زده که به شهادت فرماندهان ایرانی منجر شده است.
دکتر مرندی با اذعان به اینکه اسرائیل در این جنگ ۱۲ روزه به دلیل قدرت برتر نظامی ما شکست خورد، خاطرنشان کرد که نه اسرائیل، نه اروپا و نه آمریکا از این وضعیت راضی نیستند.
وی، بقا و ادامه کار نتانیاهو در قدرت را محتملترین گزینه دانست و هشدار داد: اگر نتانیاهو در قدرت باقی بماند، ما به زودی شاهد جنگ دیگری از سوی اسرائیل علیه ایران خواهیم بود. او پیشبینی کرد که در این جنگ آتی، تمام اروپا، بسیاری از کشورهای عربی، و آمریکا ممکن است رسماً وارد نشوند، اما تجهیزات را میدهند.
در پایان، دکتر مرندی بر لزوم تغییر رویکرد ایران در جنگهای آتی تاکید کرد. او گفت که اگرچه پذیرش آتشبس شاید فرصتی برای ایران بود تا نقاط ضعفمان را شناسایی کرده و برطرف کنیم، اما اگر جنگ جدیدی رخ دهد، ایران دیگر نباید به آتشبس اکتفا کند و باید تا نهایت این را پیش ببرد.
حفظ انسجام اجتماعی در مواجهه با قطبیسازی دشمن؛ تاثیر بر کنش سیاسی و اجتماعی
در ادامه عبدالله صفری، مدیر کارگروه سیاستگذاری فرهنگی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (علیهالسلام)، بحث را به سمت وضعیت داخلی جامعه و شبکههای اجتماعی سوق داد. او به فضای کنونی در شبکههای اجتماعی، بهویژه در میان فعالان جبهه انقلاب، و همچنین گفتگوهای اخیر مربوط به مذاکرات (مانند سخنان آقای پزشکیان) اشاره کرد.
صفری گفت که یکی از نقاط قوت اصلی ایران در جنگ اخیر، حضور و پایکار ماندن مردم و انسجام ملی بود. او تاکید کرد که دشمن، یکی از نقاط تمرکزش برای عملیات بعدی، تشدید همین شکاف اجتماعی و قطبیسازی جامعه است.
وی با طرح این پرسش کلیدی، بحث را به سمت ابعاد عملیاتیتر سوق داد: این نوع مواجهه ما با این مسئله و اتفاقاتی که دارد رخ میدهد، چقدر باید در نظر گرفته شود و چه تأثیری بر کنش اجتماعی و فعالیتهای سیاسی اجتماعی ما میگذارد؟
تفکیک سیاست اعلامی و اعمالی؛ ضرورت اتمام حجت داخلی و جایگاه «ایرانیت» در هویت ملی
در بخش پایانی نشست، سیدمحمدرضا مرندی به جمعبندی نهایی بحثها پرداخت و با تأکید بر لزوم تفکیک میان «سیاست اعلامی» و «سیاست اعمالی» گفت: آنچه من گفتم، سیاستهای اعمالی بود، نه ضرورت اعلامی. اگرچه ما باید به دنبال مسئله فلسطین و غزه باشیم، اما لزوماً نباید همه چیز را اعلام بکنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در بحث خود پیرامون مذاکره، توضیح داد: مذاکره، که به مرحله آخر میرسد، مذاکرهای که احتمالاً پس از جنگ بعدی به آتشبس بینجامد و ما مذاکره کنیم، این مذاکرات برای ما لازم است تا عدهای در داخل کشور، مثلاً همین ضرورت مذاکره را از جهت ایدئولوژیک مطرح نکنند و اتمام حجت شود.
وی افزود: یکی از دلایل پذیرش مذاکره توسط مقام معظم رهبری، با وجود اینکه ابتدا پیشنهاد ترامپ را نپذیرفته بودند، این بود که حجت بیش از اینکه برای خارجیها تمام شود، برای داخلیها تمام شود.
دکتر مرندی در این خصوص به بیانیههایی اشاره کرد که منتقد عدم مذاکره بودند و میپرسیدند: «چرا مذاکره نداشتیم، مذاکره میکردیم؟» او توضیح داد که اگر ما این کار را نمیکردیم، مثلاً اگر مذاکره را کنار میگذاشتیم، آمریکا حمله میکرد. به گفته او، این درایت رهبری بود که پشت این قضیه گفتند همچنان مذاکره باشد تا در حین مذاکره، این کار [حمله دشمن] انجام شود. این رویکرد، به نوعی بهانهجوییهای دشمن را خنثی کرده و اتمام حجتی برای داخل ایجاد میکند.
اسلامیت و ایرانیت: دو رکن جدانشدنی هویت ملی
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه به بحث تلفیق بین اسلامیت و ایرانیت اشاره کرد و آن را عامل مهمی دانست که در جنگ ۱۲ روزه اتفاق افتاد. وی تاکید کرد: ما نباید اسلامیت و ایرانیت را از هم جدا کنیم.
مرندی بین ناسیونالیسم و ملیگرایی تمایز قائل شد. او ناسیونالیسم را یک «ایدئولوژی» دانست به این معنی که یک ملت در رأس همه ارزشها و همه حقیقتهاست، اما ملیگرایی را یک امر فطری در انسان خواند. وی توضیح داد که انسان به طور طبیعی به ملت خود و هموطنانش علاقه دارد و این امر طبیعی و ذاتی را نمیتوان انکار کرد.
وی حتی برخی احکام شرعی را نیز در همین راستا دانست، مانند استحباب نماز خواندن در مسجد نزدیکتر یا پرداخت زکات در شهر خود، که نشان میدهد عنصر ملیت واقعیت پذیرفته است. او به آزادسازی خرمشهر اشاره کرد و گفت: یک شور و هیجانی ایجاد شد؛ تمام این شور و هیجان دلایل اعتقادی نبود، بلکه دلایل ملی بود.
مرندی در نهایت تاکید کرد: هویت ما هم هویت ایرانی-اسلامی است. لذا عنصر ایرانیت در کنار عنصر اسلامیت باید مورد توجه قرار بگیرد؛ البته به عنوان عنصر دوم، یعنی اول ما مسلمان هستیم، بعد ایرانی، و در چارچوب اسلام، ایرانی هستیم؛ اقتضائات ایرانیت نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
وی برای اثبات این دیدگاه، به مراسمی در حسینیه امام خمینی (ره) با حضور مقام معظم رهبری اشاره کرد که در آن، رهبری از آقای محمود کریمی خواستند که در مورد ایران مداحی کند.
مرندی همچنین به اشتباهات اوایل انقلاب در برخورد با کشورهای عربی اشاره کرد که میگفتیم چرا کشورهای عربی مدام عربیت را مطرح میکنند؟ در حالی که راه درست این هست که در مورد کشورهای عربی، اسلامیت و عربیت در کنار هم قرار بگیرند. در اینجا هم ما نباید اسلامیت را از ایرانیت جدا کنیم، در کنار هم هستند. البته اولویت ما اسلامیت است و ایرانیت در ذیل اسلامیت به عنوان یکی از عناصر هویت ملی، مورد شور و هیجان و تحرک در جامعه ما میشود و این را باید حفظ کنیم.
«آنِ ما شدن»؛ نشستی برای واکاوی ریشههای همبستگی ملی ایرانیان در گذر از بحرانها
از دل بحران تا اتحاد ملی؛ دومین نشست «آنِ ما شدن» برگزار شد
سومین نشست راهبردی «آنِ ما شدن» برگزار شد
«آنِ ما شدن»؛ تأکید بر رسالت رسانهها در حفظ همبستگی تمدنی ایران
پنجمین نشست «آنِ ما شدن» با تمرکز بر نقش رسانه در همبستگی تمدنی ایران برگزار شد
نشست «آنِ ما شدن»: رسانه، خط مقدم «ایران آینده» در جنگ روایتها