سرمقاله
اکنون بيش از هر دوره اي نياز به معنويت احساس مي شود؛ اما در مقابل، انزجار از اديان اصولي شدت گرفته است. برخي ماجراي بي رغبتي را در اين نهفته مي دانند که قوام اديان به تعبد است و امروزه عقلانيت مدرن، تعبدگريز شده است. انسانِ امروزي چنان بر ماده مستولي شده است و همچون موم با طبيعت بنا بر نياز يا احساس نياز خود بازي مي کند که گويي بر آن خدايي مي کند. امروزه چون گفته است همان است، مقبول انسان مدرن نمي آيد ؛ اين يعني اسارت و تحقير در برابر آنچه که او را لمس نمي کند.
و يا اينکه فرهنگ حاکم بر جوامع بشري به شدت از روح متافيزيک و مابعدالطبيعه اديان اصولي فاصله گرفته است.
در اين دوره، ديگر متافيزيکي که اديان اصولي از آن ياد کرده و تعاليم خود را بر اساس آن بنا کرده اند مورد رضايت انسان نيست. عقلانيت حاکم بر اين دوره، ديگر چنين ادعاهايي را بر نمي تابد. ارزش و وقاري که قبل از اين دوره در مابعدالطبيعه اديان اصولي وجود داشت، بنياد هر انساني را به لرزه مي انداخت؛ اما اکنون اين متافيزيک در اذهان فرو ريخته است.
حاکميت اين دو مؤلفه بر روح اين دوره به اين معنا نيست که انسان دست از معنويت شسته است تا مدافعان اديان با لبخندي از سر تأمل، گمان برآورند که فرار از معنويت، اجتناب ناپذير است و معنويت در اديان اصولي منحصر شده است؛ به عبارت ديگر آنچه مخاطبان ديندار اين نوشته و دانشمندان سنت هاي مختلف ديني و نوانديشان ديني ـ که دغدغه ديني کردن عصر جديد را دارند ـ با آن دست به گريبان اند، اين مسئله چالش برانگيز است که اگر پديده ديگري، هم عرض دين بتواند مقصود و غايت مؤسسان و آورندگان اديان را در دوران جديد برآورده کند، دين در عصر جديد چه کارکردي خواهد داشت؟
اکنون موج عظيمي از تفکرات علمي، داعيه دار اين نکته است که معنويت در انحصار اديان نيست. آبراهام مزلو که نوشته هايش باعث برجسته شدن جنبش انسان گرايانه در روان شناسي است معنويت را از مهم ترين عناصر نگرش انسان گرايانه مي داند. او در کتاب laquo;دين، ارزش و تجارت اوجraquo; چنين مي گويد: laquo;مي خواهم نشان دهم که ارزش هاي معنوي، معنا و مدلولي طبيعي گرايانه دارند؛ بدين معنا که در مالکيت انحصاري اديان نهفته نيستند و براي کسب اعتبار هم نيازي به مفاهيم ماوراي طبيعي ندارند و به خوبي در علم تجربي ـ به معناي موسع آن ـ مي گنجند؛ از اين رو معنويت، مسئوليتي عمومي است که بر دوش همه افراد بشر است.raquo; [1]
جريان چنين طرز فکري در برخي از حوزه هاي علمي در حال رخ دادن است و تبلور آن در جرياناتي که از آن به laquo;جنبش هاي نوپديد دينيraquo; ياد مي کنيم در حال گسترش است. اين نوشته مختصر که تنها جرقه اي براي قوت گرفتن اساس مسئله laquo;معنويت منهاي اديانraquo; و برانگيختن همتي مجاهدانه براي پاسخگويي علمي به آن است، به تمامي دوستداران ديني شدن و ديني بودن تقديم مي شود.
سردبیر
[1]. Maslow A H (1976) Religion, Values, and Park experiences. New York: Penguin.p:33.