خلاصه ای از زندگی حضرت عبّاس بن
علی(ع) چیست؟
پاسخ :
عبّاس
علیه السلام ، جلوه عشق و ایثار ، تبلور رادمردی ، صفا و وقار ، و تجسّم شجاعت ،
شهامت و کرامت است . او در میان حماسه آفرینان کربلا و شهیدان تاریخ ، از چنان
جایگاه بلند و مکانت والایی برخوردار است که به گفته سید الساجدین ، زین العابدین
علیه السلام :
برای
عبّاس علیه السلام ، نزد خداوند ـ تبارک و تعالی ـ ، منزلتی است که همه شهدا در
روز قیامت ، به او رَشک می برند.
او
از مادری بزرگوار از قبیله بنی کلاب ـ که شجاع ترین ، رزم آورترین و تیزْتک ترین
مردانِ روزگار را در خود داشت ـ ، و در دامان پُرمهر او و در کنار برادران بی
نظیری همچون امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام ، بالید و رشد کرد .
کنیه
آن بزرگوار ، ابو الفضل و ابو قِربه (صاحب مَشک) و القابش سقّا و قمر بنی هاشم است
.
عبّاس
علیه السلام ، قامتی بلند ، سینه ای سِتَبر ، بازوانی توانمند و چهره ای بس زیبا
داشت ، بدان سان که او را «ماه بنی هاشم» می گفتند .
او
از آغاز قیام ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام ، همراه و همدل ایشان و در هنگامه
نبرد کربلا ، پرچمدار سپاه او بود . عبّاس علیه السلام ، در روزهای سخت محاصره
امام علیه السلام و یارانش ، سقایت سپاه و آب رسانی به کودکان را بر عهده داشت
. [۱]
او
در آستانه شب عاشورا ، در جمع همراهان حسین علیه السلام ، هنگامی که امام علیه
السلام از آنها خواسته بود تا بروند و ایشان را تنها بگذارند اوّلین کسی بود که با
جملاتی سرشار از عشق و ایمان ، و آکنده از ایثار ، هم گامی و جان فشانی اش را
اعلام کرد . [۲]
شمر
بن ذی الجوشن ، در کربلا برای عبّاس علیه السلام و سه برادرش ، امان نامه آورد .
او که در آغاز ، حتّی از رویارو شدن با شمر ، نفرت داشت ، در ردّ پیشنهاد سفاهت
آمیز او ، شکوهمند و استوار ، گفت:
لعنت
خدا بر تو و امان نامه ات باد! ... آیا به ما امان می دهی ، در حالی که پسر پیامبر
خدا صلی الله علیه و آله در امان نیست ؟!
عبّاس
علیه السلام ، در کلام معصومان علیهم السلام ، به ایثار ، تیزبینی ، استواری در
ایمان ، جهاد عظیم ، آزمایش نیکو و داشتن جایگاه رَشک آور در قیامت ، ستوده شده
است .
این
قهرمان شکوهمند قیام کربلا و پشتیبان شکست ناپذیر ابا عبد اللّه علیه السلام ، در
هنگامه اوج تنهایی امام علیه السلام و در راه رساندن آب به کام های خشکیده کاروان
حسین علیه السلام ، شهدِ شهادت نوشید .
غم
شهادت او ، جان امام حسین علیه السلام را بسی فِسُرد ، بدان گونه که در کنار قامت
خونینش ، از سرِ سوز ، در سوگ آن عزیز از دست رفته فرمود :
اکنون
، پشتم شکست وچاره ام ، ناچار شد.
عبّاس
علیه السلام ، در هنگام شهادت ، ۳۴ سال داشت . بنا بر این ، در حدود سال ۲۶ هجری
به دنیا آمده است . در «زیارت ناحیه مقدّسه» ، در باره او آمده است :
سلام
بر ابوالفضل عبّاس ، فرزند امیر مؤمنان ؛ از خود در گذرنده با جان برای برادر ،
برگیرنده از دیروزش برای فردایش ، فدایی او ، نگهدارنده ، کوشنده برای رساندن آب
به او ، و کسی که دست هایش بُریده شد ! خداوند ، قاتلانش یزید بن رُقاد حیتی و
حَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند !
گفتنی
است که در شماری از منابع متأخّر ، مطالبی در باره ابو الفضل العبّاس علیه السلام
گزارش شده است که در منابع قابل استناد ، دیده نمی شود . برای نمونه ، به شماری از
گزارش های بی اساس ، اشاره می کنیم . در معالی السبطین آمده است که :
آن
هنگام که شبِ بیست و یکم ماه رمضان شد و علی علیه السلام در آستانه مرگ قرار گرفت
، عبّاس علیه السلام را به سینه چسبانْد و فرمود: «فرزندم که چشم من در قیامت ، با
تو روشن خواهد شد! فرزندم! هنگامی که روز عاشورا شد و وارد شریعه شدی ، مبادا آب
بنوشی ، در حالی که برادرت حسین ، تشنه است!» .
نیز
در کتاب شعشعة الحسینی آمده است :
جناب
امیر مؤمنان علیه السلام خلوت نمودند . حسنین علیهماالسلام و زینب علیهاالسلام و
امّ کلثوم علیهاالسلام را طلب فرمود و دست مبارک بر سر و روی ایشان کشید و به شدّت
می گریست و ایشان هم می گریستند ، به نوعی که سایر اولادهای آن حضرت [که] در بیرون
خانه بودند ، بی اختیار ، داخل خانه شدند و می گریستند . پس حضرت امیر المؤمنین
علیه السلام گرفت دست امام حسن علیه السلام را و به امانت سپرد فرزندان خود را به
آن بزرگوار . پس نظر فرمود به عبّاس علیه السلام . دید گریه او از همه شدیدتر است
. پس او را به نزد خود ، طلب فرمود و شیون بلندی کرد و مفصّل گریست و آن گاه فرمود
: «ای پسرم ! ای جانم ! از حسین ، مراقبت کن ، که او امانت خدا و پیامبر خدا صلی
الله علیه و آله و فاطمه علیهاالسلام و امانت من است . تو یاور او باش و خودت را
فدای او کن» . آن گاه ، شیون زد و از گریه و فریاد زیاد ، بیهوش شد .
همچنین
در کتاب أسرار الشهادات ، آمده است :
گفته
شده : زُهَیر ، پیش از کشته شدنش ، نزد عبد اللّه بن جعفر بن عقیل آمد و به او گفت
: برادرم ! پرچم را به من بده . عبد اللّه به وی گفت : آیا من در حمل آن ، کوتاهی
کرده ام؟ زهیر گفت : نه ؛ [ولی] من به آن ، نیاز دارم .
راوی
گفت : عبد اللّه ، پرچم را به زهیر داد و زهیر ، آن را گرفت و به صورت ناگهانی ،
پیش عبّاس بن علی علیه السلام آورد و گفت : یا ابن امیر المؤمنین ! می خواهم خبری
را برایت بازگو کنم که حفظش کرده ام . عبّاس علیه السلام گفت : بگو که الآن ، وقت
بازگویی خبر است . عیبی ندارد . بگو ، که تو برای ما ، خبر قطعی نقل می کنی . زهیر
به وی گفت : ای ابوالفضل! بدان که پدرت امیر المؤمنین علیه السلام ، وقتی تصمیم
گرفت با مادرت اُمّ البنین ازدواج کند ، دنبال برادرش عقیل ـ که نسب شناسِ عرب بود
ـ فرستاد و فرمود : «برادرم ! از تو می خواهم که برایم زنی را از خانواده های اصیل
و نَسَب دار و شجاع ، انتخاب کنی تا با او پسری شجاع بیاورم که یاور این پسرم ـ و
اشاره به حسین علیه السلام کرد ـ باشد و او را در سرزمین طفّ کربلا همراهی کند» .
پدرت ، تو را برای این روز ، ذخیره کرد . پس تو در دفاع از حرم برادر و برادرانت ،
کوتاهی نکن .
راوی
گفت : عبّاس علیه السلام ، تکان خورد و دست به رکابش کشید و آن را کند و گفت : ای
زهیر! در چنین روزی ، مرا تشجیع می کنی؟! به خدا سوگند ، تو را به گونه ای می بینم
که هرگز چنین ندیده بودم .
باید
گفت : متأسّفانه ، هیچ سخنی از امیر مؤمنان علیه السلام خطاب به عبّاس علیه السلام
یا در باره وی ، در منابع معتبر ، ثبت نشده است .
نیز
در تذکرة الشهدا آمده است :
بعضی
ذکر کرده اند که عبّاس علیه السلام ، در آن حال ، عرض کرد که : می خواهم یک بار
دیگر ، نظر به صورتت نمایم ، و لکن حَرمَله ، تیر بر چشم های من زده است . [۳]
گزارش
های بسیار دیگری نیز در باره ایشان در کتاب هایی مانند : معالی السبطین ، شعشعة
الحسینی ، اسرار الشهادات ، ناسخ التواریخ ، عنوان الکلام ، تذکرة الشهدا ، سوگ
نامه آل محمّد صلی الله علیه و آله و المنتخب طریحی آمده است که در کتب معتبر ،
وجود ندارد .
[۱] ر
. ك : ج ۵ ص ۴۲۵ (فصل يكم / نقش عبّاس در رساندن آب به لشكر امام عليه السلام ) .
[۲] ر
. ك : ج ۶ ص ۲۱ (فصل يكم / پاسخ خانواده و ياران امام عليه السلام ).
[۳] ملّا
حبيب كاشى در تذكرة الشهدا در ذيل اين مطلب، آن را اين گونه رد مى كند : «بسيار
ضعيف است و در كتب مشهوره، مذكور نيست» .